نفس کشیدن و زنده بودن زنها و بچهها دلخوشی هر رزمندهای برای ادامه مقاومت است.
این روزها همه دارند از زنان و کودکان غزه میگویند،
از بچه های زیر آوار مانده...
از مادرهایی که ضجهی دلتنگی میزنند
و شبها عباپوش میخوابند،
که اگر بمب و موشکی رشته حیاتشان را قطع کرد، حجابشان کفنشان بشود...
از بچه هایی که در روزهای این جنگ مظلوم کش، از بازی و خنده میترسند، ترس از این که دقیقه ای بعد خودشان باشند و دیگر مادر و پدری نباشد...
اما من وسط همه این روضه های مکشوفه،
میخواهم از پدرهای غزه بگویم؛
از دستهایی که جنازه به بغل علامت پیروزی نشان میدهند...
لالایی میخوانند و رجز میگویند...
بین تل آوار و مصیبت عروسک یادگاری طفلشان را بیرون میکشند...
و اندکی بعد غریبانه و بیصدا در گوشهای
قبر کوچکی را کنده
و بدن بیجان طفلشان را درون خاک وطن میگذارند
و شاید وقت بوسه آخر با صدای لرزان و آرام، کنار گوش آن طفل معصوم میگویند:
دیگر نترس بابا جان...دیدارمان به قیامت عزیز بابا...
این روزها همه از کودکان و زنان فلسطینی میگویند،
اما من میخواهم از مردهای غزه بگویم...
مردهایی که برای پدر شهید شدن هنوز خیلی جوانند...💔😔 #سحر_شهریاری
#طوفان_الاقصی #غزه #فلسطین
https://eitaa.com/sangarkhaki99