eitaa logo
سنگرشهدا
7.4هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
تازه از جاجرم منتقل شیروان (شهرهای خراسان شمالی)شده بودیم قرار شد رضا تو یکی از روستاهای اطراف شیروان(توده) خدمت کنه یک هفته سر خدمت و چهار روز خونه..... بعد جابجایی و مرتب شدن خونه، رضا قرار شد بره سر کار و یک هفته بعد بیاد خونه.این یک هفته سخت گذشت اخه خیلی وقت بود چند روز متوالی از هم دور زندگی نکرده بودیم..... هر طور بود این یه هفته گذشت و صبح روز هشتم بود که زنگ خونه به صدا در اومد صدای ماشینمون رو میشناختم فهمیدم رضاست . ایفون برداشتم صدای خسته رضا رو از پشت ایفون و بغضی که تو صداش بود رو احساس کردم در رو باز کردم صدای پاشو که به سرعت پله ها رو میومد بالا میشنیدم،نگران شدم!!! مثل همیشه نبود اومدنش..... کنار در منتظرش بودم برسه طبقه سوم .حسم درست بود رضا مثل همیشه نبود تا منو دید اونقدررررر محکم تو آغوشم گرفت احساس کردم هر آن استخونهام میشکنه، رضا همیشه به من و ابوالفضل خیلی ارادت داشت ابراز علاقه هاش کم نبود اما با حال اون روزش فکر کردم حتما سر کار مشکلی براش پیش اومده نگران پرسیدم چیزی شده، اتفاقی افتاده ؟ صداش میلرزید اروم گفت اره! پرسیدم چی؟؟گفت دلم تنگ شده بود خیلیییییی، من نمیتونم بدون شما زندگی کنم نمیدونی چطور گذروندم این یه هفته رو اگر امروز هم نمیزاشتن بیام خونه بخدا دق میکردم دلم خیلی برا تو ابوالفضلمان تنگ شده بود😔 می گفت نمیدونم چرا اینجوری شدم اما زندگی بی شما سخت شده برام.... اما من میدونستم چی شده اخه منم مثل خودش شده بودم اونقدر وابسته که بعد رفتنش همه زندگیم باهاش رفت 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊
💠مدافع وطنی که آرزوداشت مدافع حرم شود! شهادت نصیب هرکسی نمیشود. پسرمن بعضی حرف هاراتنهابه مادرش میگفت، اوبه مادرش گفته بود:دوستدارم خادم امام رضاشوم. همچنین گفته بود:دوست دارم بروم وازحرم حضرت زینب دفاع کنم وشهیدمدافع حرم باشم، من دوستدارشهادت هستم. اوعاشق امام حسین بودودرمحرم وصفر برای تهیه وتدارک نذورات پیش قدم بود. مادرش رازی دردل داشت که تازمان شهادت حسین به کسی نگفته بود. او میگفت:حسین راشش ماهه باردار بودم که خواب دیدم گروهی ازاهل بیت امام حسین درآسمان بالای سرم می چرخند، همان لحظه ازخواب بیدارشدم وباخدا عهدکردم که اگر فرزندم پسرشدنام اورا حسین واگردخترشدفاطمه بگذارم. 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امان ازدلتنگی های مادران شهدا دلتتنگ که باشی، انگارهمه ی روزهای هفته پنج شنبه میشوندوجای خالی اش، مدام خالی تر💔 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🔴 خبـــر فـــوری پیکر مطهر شهید سیدجلال هاشمی شناسایی شد؛ 🔰به گزارش روابط عمومی کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح: شهید سیدجلال هاشمی ،فرزند سیدماشاالله ، متولد ۴۶/۰۱/۱۹ از نیروهای لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل(ع)، اعزامی از الیگودرز در عملیات خیبر در جزیره مجنون در تاریخ ۶۲/۰۱/۲۹ به فیض شهادت نائل آمد و پیکر پاکش در منطقه برجای ماند. 🌷پیکر مطهر این شهید بسیجی از طریق پلاک هویت شناسایی گردید. 🌷خانواده این شهید پس از گذشت ۳۷ سال چشم‌انتظاری، امروز در معراج شهدا با پیکر مطهر شهید وداع کردند. 🌷پیکر معطر شهید سیدجلال هاشمی ، روز پنجشنبه هفدهم مهرماه همزمان با اربعین حسینی در الیگودرز تشییع خواهد شد. @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 💠 شهید گلبازی از خجالت بچه ها در می آیند عدم رسیدگی به جراحات و عفونتهای مجروحین از جمله شهید حیدر گلبازی ، سرانجام باعث شهادت ایشان می شود. شهادتی که برای همیشه در تاریخ ثبت می گردد. آری درد و رنج ناشی از جراحات و اسارت یک طرف ، و از طرفی احساس اینکه سایر همرزمان در بند از بوی متعفن جراحاتش آزار می بینند شهید گلبازی را بیشتر می آزارد. البته همرزمان دربندنش هرگز به روی خود نیاوردند و این دشمن بعثی بود که به محض نزدیک شدن به پیکر نیمه جانش عکس العمل نشان می داد. تقریبا ده روز مانده به انتقال اسرا به اردوگاه ۱۱ یعنی حدودا بین ۲۰ تا ۲۵ بهمن ماه سال ۶۵ سحرگاه یکی از این ایام آخرین لحظات حیاتش فرار می رسد. از بچه ها درخواست می شود برای شفایش دعا کنند. بنا به قول دوستانی که از نزدیک شاهد ماجرا بودند در آخرین لحظات دستش که قبل از این هیچ حرکتی نداشته روی سینه اش قرار می گیرد و به ارباب بی کفنش ابا عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ سلام می دهد و تمام. شاید هم امام رئوف علی ابن موسی الرضا ـ علیه السلام مهمان ویژه اسراست ★ بعد از شهادت ، بوی عطر مسحور کننده و ناشناخته ای پیکرش را فرا می گیرد. رایحه ای که هرگز به مشام بچه ها نرسیده است . نیروهای بعثی فکر می کنند فردی عطر همراه دارد لذا تلاش آنها در یافتن عطر بی نتیجه می ماند. بچه های خودمان هم در ابتدا فکر می کنند افسر بالارتبه ای جهت بازدید به بند آمده لکن سرانجام همه متوجه می شوند که این رایحه بهشتی است . آری اگر حسینی باشی سرور و سالار شهیدان خود به ملاقات خواهد آمد. افسر عراقی که همیشه با برخورد خشونت آمیز با مجروحین برخورد می کرد به محض ملاقات با شهید می نشیند و عطر را از نزدیک استشمام و می گوید والله هذا شهید. بخدا این شهید است!! شاید شهید گلبازی از خدا خواسته که از خجالت بچه‌هادر آید. علاوه بر این به میمنت این معجزه ، عراقی‌ها که با سکوتشان مُهر تایید بر این واقعه زدند خجالت کشیده و صرفا آنروز از ضرب و شتم بچه ها به هنگام آمارگیری خودداری کردند. بچه‌هاکه در سخت ترین شرایط جسمی و روحی قرار داشتند هر وقت با دیدن این موهبتها در طول اسارت مواجه می شدند روحیه گرفته و درد و رنج ها را فراموش می کردند. پیکر پاک شهید گلبازی در سال ۸۱ به آغوش وطن باز می گردد ★ شهید گلبازی جمعی لشکر ۲۱ امام رضا ـ علیه السلام ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 6 📿 7 📿 9 📿 10 📿 22 📿 28 📿 29 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 🌸🍃 136 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
بسم رب العشق... گاهی زندگی یک آدم میشود معنی یک آیه... گاهی نگاهش که میکنی انگار قرآن تفسیر میشود... لبخند که میزند میشود خود آیه اشداء علی الکفار رحماء بینهم..! ۲۹ 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
💔 به شوق کفش مرا واکس زد که فرق ندارد چه از ضریح و چه از زائرش غبار بگیرم @sangarshohada🕊🕊
✍ برخوردِ عجیب حاج احمد متوسلیان با زنی که شوهرش جزو منافقین بود... حقوقش رو‌گرفت و از سپاهِ مریوان اومد بیرون. دید زنی بچه به بغل ، کنارِ خیابون نشسته و گریه می‌کنه. رفت جلو و پرسید: چرا ناراحتی خواهرم؟ زن گفت: شوهرِ بی‌غیرتم من و بچه‌ی کوچیکم رو ول کرده و رفته تفنگ‌چیِ کومله شده، بخدا خیلی وقته که یک شکمِ سیر غذا نخوردیم. حاجی بغضش گرفت. بلافاصله دست کرد توی جیبش و همۀ‌ حقوقش رو دو دستی گرفت سمت زن و گفت: بخدا من شرمنده‌ام! این پولِ ناقابل رو بگیرید، هدیۀ مختصریه؛ فعلا اموراتِ خودتون رو بگذرونید، نشانی‌تون رو هم بدید به برادر دستواره ، از این به بعد خودش موادِ خوراکی رو میاره دم درِ خانه و بهتون تحویل میده... 📎پ ن : خاطره ای از زندگی جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان 📚منبع: کتاب آذرخش مهاجر ، صفحه ۱۰۱ @sangarshohada🕊🕊
یعنی مردانی از جنس نـور با قلـبی از نوع دریـــا با چشمانـی بصـیر ؛ با قدم‌هـایی همچون فولاد ، با افکاری ناب ؛ با ایثاری بزرگ با شجـاعت و شـهامتی علـوی ؛ جهادی به یاد ماندنی در نبردی مردانه، در قلب تاریخ آفریدند که همچون خورشیدی تابان ، چـراغ راه جویندگان حقیقت شد. . 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 💠 آخرین ایام حضور در سلول الرشید در روز های آخر حضورمان در سلولهای الرشید اینقدر از نظر جسمی تحلیل رفته بودیم که به هر نقطه ای از بدن که مختصر فشاری وارد می شد احساس سوزش می‌کردی خصوصا قسمت نشیمنگاه که در اثر تماس بیست و چهار ساعته با زمین دیگر امکان نشستن نبود. حتما تجربه کرده اید این حالت را در سفرهای طولانی روی صندلی‌های ابری اتوبوس . حالا در الرشید نه فرشی در کار بود و نه اشربه و اطعمه ای و طول سفر هم که الی ماشاء الله. اواخر بهمن بود ولی به علت ازدحام جمعیت محیط گرم و خفه کننده . دریچه ای کوچک بالای هر قفس وجود داشت که کار تهویه هوا را انجام می داد و اکثر شبها صدای آژیر آمبولانسهایی از آن شنیده می شد که کار حمل و به اصطلاح تشیع جنازه کشته هایشان انجام می داد و از آنجا که تجمع و راهپیمایی در عراق ممنوع بود کار تشیع جنازه را تاکسی ها با قرار دادن تابوت روی سقف خودرو به عهده داشتند. در طول مدت دو ماه حضور در الرشید ، بچه هایی که سن و سالی داشتند و محاسنشان بلند شده بود با قیچی کوچکی که از بازرسی ها قِسر در رفته بود مخفیانه کار اصلاح را انجام می دادند. ناخنها نیز با ساییدن به دیوار سیمانی کوتاه می شد دوستانی بودند که سر زنده و سرحال ، علی رغم وضعیت موجود به غرفه ها سر می‌زدند و با تعریف کردن لطیفه و.. سعی در دلداری و ایجاد نشاط بین بچه ها داشتند و بعضا هم اگر اخباری از ایران می رسید خصوصا وقتی اسرای جدید به بند می پیوستند آن اخبار را با آب و تاب برای سایر سلولها تعریف می کردند و روحیه می دادند. نکته قابل ذکر اینکه اکثر قریب به اتفاق بچه ها از پشتوانه قویِ مذهبی برخوردار بودند لذا تحمل این سختیها برایشان آسان می نمود و حتی از غذای ناچیز خود می گذشتند و به مجروحین اختصاص می دادند . بعد از پایان جنگ یکی از مسوولین صلیب سرخ جهانی در ملاقات با یکی از آزادگان گفته بود اگر این سختیها و فشارهایی که شما تحمل کردید بر سایر اسرای جنگی در جهان وارد می شد اکثرا منجر به دعوا و درگیری بین خود اسرا برای تصاحب و دریافت جیره غذایی و برخورداری از امکانات بیشتر می شد . بچه ها از قول عراقی ها دلداری می دادند که به زودی به اردوگاه منتقل و از اینجا راحت می شویم غافل از اینکه اردوگاه ، برزخی به مراتب وحشتناک تر از الرشید بود ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 6 📿 7 📿 9 📿 10 📿 22 📿 28 📿 29 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 🌸🍃 137 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
نوشتند: «تا کربلا راهی نمانده» اما حرم را ندیدند... 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊