- مُدافِعـٰانِحَـرـم❤️!
#شھدا . . .
باهر دردی جانمی زدن؛
میگفتن فدا سرِ حضرتِ زهرا!
شھید زندگی کردن یعنی همہ سختیارو
بھ جون خریدن برای فدا شدن
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
iD➠ @sangarshohada🕊
عشق بے طاعت معشوق
بہ جایی نرسد ...
یــار دلدار شدن
هدیہ "ســــر" میخواهد ...
#شهید_حسین_نیکزاد
#فریدونکنار
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
هر بار که رفت
با شهیدی برگشت ..!
این بار شهیدی آمد و او را بُرد ...
#کلام_شهید
وصیت من به تمام راهیان شهادت،
حفظ حرمت ولایت فقیه و مبارزه با
مظاهـر ڪفر تا اقامه ی حق و
ظهور ولی خدا امام زمان (عج) است
#فرمانـده_تفحص
#لشکر۲۷محمدرسولاللهﷺ
#شهید_سردار_مجید_پازوکی🌷
@sangarshohada 🕊 🕊
#خاطرات_شهید
اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟ بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کرده بود تا نماز شب بخواند، چراغ بزرگتری را روشن نکرده بود که مبادا من از خواب بیدار شوم . علی خیلی به من احترام می گذاشت.
✍راوی، همسرشهید
#شهید_علی_شفیعی🌷
#سالروز_ولادت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
#خاطرات_شهید اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد. ا
#خاطرات_شهید
💠باید از کار او سر در می آوردم، آن شب تا نماز تمام شد، سریع بلند شدم ولی از او خبری نبود زودتر از آنچه تصور می کردم رفته بود، قضیه را باید می فهمیدم، کنجکاو شده بودم هنوز صفوف نماز از هم نگسسته بودکه غیبش زد.
💠شب دیگر از راه رسید، نماز و عبادت. مصمم بودم بدانم علی کجا می رود . طوری در صف نماز قرار گرفتم که جلوی من باشد با سلام نماز بلند شد ، من هم بلند شدم به بیرون از مسجد می رود.
در تاریکی کوچه ای رها می شود و من هم تا به خود می آیم، بر دوش او یک گونی می بینم، از کجا آورده بود نفهمیدم؛ کوچه ها را در تاریکی یکی پس از دیگری طی می کند . هنوز متوجه من نشده بود.
💠درب اولین منزل ایستاد گره گونی را باز کرد پلاستیکی را کنار در گذاشت چند مرتبه به شدت در را کوبید و سریع رفت در باز شد زنی پلاستیک کنار در را برداشت به بیرون سرک کشید و برگشت .
💠من به دنبالش راه افتادم، دومین منزل ، سومین منزل و ..... وقتی گونی خالی شد من به سرعت به طرف مسجد حرکت کردم زودتر از او رسیدم منتظرش ماندم ، علی وارد مسجد شد .
💠جلو رفتم ، سلام کردم جواب داد . گفتم جایی رفته بودی : نه ... مثل اینکه جایی رفته بودی ؟ با نگاهش مرا به سکوت وا داشت. من جایی نبودم ، همین اطراف بودم
فایده ای نداشت . به ناچار از او جدا شدم و او را با خدایش تنها گذاشتم . کاری که بعضی شبها تکرار میکرد . می خواست همچنان مخفی بماند.
✍به روایت مادربزرگوارشهید
📎فرمانده محور لشگر ۴۱ثارالله
#شهید_علی_شفیعی🌷
#سالروز_ولادت
●ولادت : ۱۳۴۵/۸/۱۸ کرمان
●شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۴ امالرصاص ، عملیات کربلای ۴
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
حدیث مادری و پسری:
اگر چه دوســت نـدارم بری،
بـرو امّـا قرار بعدۍ ما
عصرِ عاشـورا در کربلا....
گفت: «مامان حالا که اجازه دادی برم جبهه، میخوام برم برات راه کربلا رو باز کنم»...
اولین باری که رفتم کربلا، همه اش مجید جلوی چشمم بود...
#شهید_مجید_تهرانی 🌷
#شهید_نوجوان
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 حسن سرطلا، ماجرای شهادت خودش را برای فرمانده تعریف کرد
🔹️شهید حسن فاتحی معروف به حسن سرطلا، بیسمچی و غواص لشگر امام حسین(ع) که متولد نجف عراق است در شب عملیات نحوه شهادت خودش را برای فرمانده تعریف میکند و می گوید...
◇ ادامه این ماجرای زیبا را از زبان راوی فیلم گوش دهید.
#شهید_حسن_فاتحی
#حسن_سرطلا
#لشگر_امامحسین_علیهالسلام
| دیدن این فیلم توصیه می شود |
@sangarshohada 🕊 🕊
شهادٺ یعنـــــے
مٺفاوٺ بہ آخــــر رسیدن
وگرنہ مــــرگ پایان همہ قصہ هاست..
#سرباز_ولایت
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
✍شما سبڪبال و رها با ڪولہ بارے سرشار
از #بزرگے بار سفر بستید...
و ماییم با ڪولہ بارے از حیرانے ها
و دنیا #طلبے_ها رها شده در هوسرانے ها...
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#فرازی_از_وصیت_نامہ
«ذرات وجودم به وحدانيت و رسالت حضرت محمد (ص) و ولايت حضرت علی (ع) و يازده فرزند معصوم امام علی (ع) شهادت میدهد.
خدايا! بخاطر ارادتی كه به صديقه كبری حضرت زهرا (س) دارم، اگر دست خالی به سويت میآيم مرا ببخش و قبولم فرما!.
ای خدای بزرگ! رهبر عزيز انقلاب و انقلاب اسلامی ملت ايران را تا ظهور آخرين ذخيرهات حفظ بفرما و با ظهور حضرت مهدی (عج) در دلهای اين ملت ستم كشيده را با دستهای مباركش شفا عنايت فرما.
ای خدای بزرگ مرگ مرا و خانوادهام را شهادت مقرر فرما.
از پدر و مادر عزيزم و همسر مهربانم كه در طول سالهای دفاع مقدس و بعد از آن ياری صديق برای حقير بوده و با دست خالی من ساخت و دم برنياورد حلاليت میطلبم.
#شهید_محمدجعفر_نصراصفهانی🌷
#سالروز_شهادت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
#فرازی_از_وصیت_نامہ «ذرات وجودم به وحدانيت و رسالت حضرت محمد (ص) و ولايت حضرت علی (ع) و يازده فرزند
#خاطرات_شهید
🔹در سال ۱۳۶۱ بود که من با شهید نصر اصفهانی آشنا شدم و آن زمان او هنوز بصورت رسمی وارد نیروی زمینی ارتش نشده بودند.
🔸در همان سال با شهید نصر اصفهانی عقد ازدواج بستم و بعد از آن با همفکری یکدیگر به این نتیجه رسیدیم که او در ارتش جمهوری اسلامی ایران خدمت کند. این پیشنهاد را دوستان شهید بویژه شهید صیاد شیرازی به ایشان دادند.
🔹و محمد در حالی که خدمت سربازی را تمام کرده بود، به تشویق شهید صیاد شیرازی وارد دانشکده افسری نیروی زمینی ارتش شدند. و ما سالیان بسیار سختی را گذراندیم. او در طول دوره دانشجویی هم بارها به منطقه اعزام می شد.
🔸سال ۱۳۶۳ محمد جعفر افسرشده بود و من مادر، و او برای همیشه به جبهه رفت. او از روحیه و شهامت فوق العاده ای برخودار بود. در عین اینکه شجاعانه در مقابل دشمن می ایستاد، قلب رئوفی در محبت ورزیدن به دوستان و همرزمانش داشت.
🔹در آن دوران سخت و دلهره آور او به جنگ می رفت و ماهها در منطقه بود و ما تنها از طریق نامه در ارتباط بودیم.
🔸خدا می داند هر نامه ای که از طرف او بدستم می رسید،انگار که دوباره متولد شده باشم. در عملیات مرصاد در یک نبرد تن به تن در منطقه مریوان به شدت مجروح شده بود.
🔹ترکشی داشت که تا لحظه شهادت در بدنش مانده بود و دائم در گردش بود حتی بگونه ای بود که از کمر درد توان بلند شدن و نشستن را نداشتند و خیلی برایش مشکل ساز شده بود که پزشکان ترجیح داده بودند به خارج برای مداوا بروند اگر در ایران درمان می شد احتمال قطع نخاع وجود داشت. اما مهمترین موضوع این بود که همسر مجروح من شیمیایی شده بود و این رنج مضاعفی برایش بود.
🔸آن ترکش ها درد و رنجی که داشت باعث شده بود که پزشکان به شیمیایی شدن ایشان توجه نکنند. از طرفی علایم خاص و مشهودی هم بر روی بدن وجود نداشت. در حدود سه الی چهار سال قبل از شهادت، علایم درونی ظاهر شد و روز به روز بیشتر وخیم تر می شد.
🔹او چندین مرتبه تحت عمل جراحی قرار گرفت و متاسفانه بهبودی حاصل نمی شد. در روزهای آخر جسمشان نحیف شده بود و داروها دیگر تاثیر نمی گذاشت.
🔸شیمی درمانی دیگر جواب نمی داد و پزشکان اعلام کردند که ایشان را به منزل ببرید. متاسفانه داروها دیگر جواب نمی دهند.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
📎فرماندهٔ تیپ ۱ لشگر ۷۷ پیاده ثامن الائمه
#شهید_محمدجعفر_نصراصفهانی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۹/۶/۱۰ اصفهان
●شهادت : ۱۳۷۵/۸/۱۹ بیمارستان ۵۰۲ ارتش
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
" امام عزیز و ولی فقیه
دستور فرموده الی بیت المقدس
باید تا بیت المقدس جنگید ؛
پس ما میجنگیم و باید بجنگیم
و تا ظهور آقا امام زمان (عج)
چارهای جز انتخاب این راه نداریم.."
#شهید_همت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@sangarshohada 🕊🕊
📲از این همه خبرگزاری دردنیا ڪسے نیست خبری از پسر من بیاورد؟
أمَّن يُجيبُ ال... چشم های خیره بر در
أمَّن يُجيبُ ال... من كه دلتنگ تو هستم
📎مادرم! گاهی که دلـت شور کسی را مےزند و اضطراب فرصت نفس کشیدن را از تو می گیرد آرام زمزمه کن: فَاللّهُ خَیرٌ حافظاً و هو أرحـَمُ الراحمین
باشد که روی فرزند بیند و آرام گیرد....
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
سید رسول در مراسم خواستگاری گفت كه هدف من جبهه رفتن و شهید شدن است و ازدواج من به دلیل كامل شدن دینم است تا یادگاری از خود داشته باشم. او با وجود سن كم، سراپا صداقت و راستی بود.»
پدرم كمی در قبول این ازدواج تردید داشت، من خواب دیدم كه لباس عروسی بر تن دارم و برادرم- كه شهید شده بود- آمد و پیشانی مرا بوسید و تبریك گفت و گفت: تو عروس فاطمه الزهرا (س) شدی، خوشا به سعادتت، عاقبتبه خیر شدی، وقتی از خواب بیدار شدم،به این ازدواج و وصلت رضایت دادم.
✍ راوی ؛ همسرشهید
#شهید_سیدرسول_اشرف🌷
#سالروز_شهادت
#سالروز_ولادت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
#خاطرات_شهید سید رسول در مراسم خواستگاری گفت كه هدف من جبهه رفتن و شهید شدن است و ازدواج من به دل
📎شهیدی که روز تولد و روز شهادتش یک روز بود
🔸مشكلات و بحرانها توكل به خدا میكرد. همیشه غنچۀ لبخند زیر لب هایش بود. نماز شب میخواند و امام جماعت سنگر شده بود.
🔹هیچ گاه در شرایط سخت از كمك خداوند ناامید نمیشد. از كسانی كه در رابطه با ادامه جنگ و مشكلات ناراحت و ناامید بودند، متنفر بود.
🔸به احادیث و روایات علاقه زیادی داشت. هنگامی كه با ماشین به منطقه عملیاتی میرفت، به دوستانش میگفت: «حدیث و یا روایتی بگویید و یا آیهای بخوانیم.» از وقتها و فرصتهایش اینگونه استفاده میكرد.
🔹بعد از شروع جنگ و اعزام به جبهه، آرزوهایش ازدواج كردن، صاحب یك اولاد شدن و به شهادت رسیدن فی سبیلالله بود. حتی به مادرش گفته بود: «وقتی فرزندم شش ماهه است، شهید میشوم.
🔸وقتی برادر كوچكش (سید محمد) شهید شد، من خیلی بیقراری میكردم. سید رسول به من گفت: اگر شما فرزند دیگری داشتید، اینقدر بیقراری نمیكردید، چون من هم شهید شوم، شما خیلی تنها میشوید. یكی از دوستانم شهید شده، ولی كودكی از خود به یادگار گذاشته است. به او گفتم: پسرم، ازدواج تو مانعی ندارد، ولی هم سن تو كم است و هم اینكه هنوز چند ماهی از شهادت برادرت نمیگذرد. در ضمن در این اوضاع جنگ و جبهه كه نمیشود ازدواج كرد.
🔹سید رسول گفت: مادرم، ازدواج من از سر دلخوشی نیست، میدانم در آینده شهید خواهم شد، قصدم داشتن فرزندی است كه یادگاری از من برای شما باشد.»
✍به روایت مادربزرگوار شهید
#شهید_سیدرسول_اشرف🌷
#سالروز_ولادت
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۳/۸/۲۰ یزد
شهادت : ۱۳۶۴/۸/۲۰ جاده اهواز_ خرمشهر ، عملیات قدس ۵
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
ما افتخار میڪنیم
ڪه مستقیماً با آمریڪا
دست به یقہ شویم
و امـیدواریم این اتفاق بيفـتد...
📎پ ن : فرمانده دلیر لشکر علی ابن ابی طالب (ع)
شیر میدانهای نبرد ،عارف بالله، عاشق شیدا، مجنون حضرت زهرا(س)
#شهید_مهدیزینالدین🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
آرش افسانه نیست
آرش تویی!
مرز ایران آنجاست
که موشکهای تو تعیین میکنند
کاش فردوسی بود و تو را میدید
سرودن حماسهی تو کار ما نیست...
📎سیزدهمین سالگرد شهادتش مبارك
کابوس تا ابد زنده آمریکا و اسرائیل
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#پدر_موشکی_ایران
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#پـدرموشـکےایـران✌️
وقتی بازدید تموم شد، حسن روکرد به کارشناس موشکی روسیه و گفت: اکه میشه فناوری این موشک رو در اختیار ما قرار بدید!
ژنرال های روسی خندیدندو گفتند:امکان نداره این فناوری فقط در اختیار کشور ماست
حسن خیلی جدی گفت: ولی ما خودمون این موشک رو میسازیم✊✌️
و دوباره صدای خندهی اونا بلند شد وقتی برگشتیم خیلی تلاش کردیم نمونهش رو بسازیم ولی نشد
حسن راهی مشهد شد به امام رضا متوسل شد و سه روز توی حرم موند.
حسن میگفت روز سوم بود که عنایت امام رضا رو حس کردم و... حلقهی مفقودهی کار به ذهنم خطور کرد سریع دست به کار شدیم و موشک رو ساختیم که به مراتب از مدل روسی بهتر و پیشرفتهتر بود
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#سالروز_شهادت 🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
شما #رفتید ...
و من
چہ کنم
با چہ کنم های
دلِ
بے هدفم ؟
چہ عاشقانه فدای حضرت مادر شدید...
#شهدای_اربعه
#سالروز_شهادت 🌷
#شهید_احمد_عطایی
#شهید_مصطفی_موسوی
#شهید_محمدرضا_دهقان
#شهید_مسعود_عسگری
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطرات_شهید
● در خانه مشکلی برایم پیش آمده بود؛ بـا ناراحتی رفتـم سرکار، حـاج احمد بلافاصله گفـت: چی شده چرا ناراحتی؟
مـن هـم گفتم با مادرم حرفم شده! .... جزئیات ماجرا را نیز توضیـح دادم.
● خیلی از دستم عصبانی شد و گفـت: وسـایلت را جمـع کن و بـرو! کسی کـه بـا مادرش دعوا کرده ،کار خیرش در مسجد هم قبول نیست.بعد هم گفت من هر چه دارم به برکت دعای مادرم دارم.
● واقعا هـم همین طور بود. خیلی به مادرش ارادت داشـت و با احترام خاصی بـا او برخورد می کرد. می گفـت: برای جـذب در سپاه در روند کار اداری ام بـه مشکل برخوردم و کلا ناامید شدم. اگر مادرم دعا نمی کرد پاسدار نمی شدم. به من سفارش کرد : اگر می خواهی در دنیا و آخرت عاقبت بخیر شوی حتما باید دم مـادرت را ببینی!!
✍ از کتاب: پروانه های شهر دمشق
#شهید_احمد_عطایی
#سالروز_شهادت 🌷
iD ➠ @sangarshohada 🕊🕊
پاسدارِ آقا نمے ماند
تا ظهـور را ببینـد ...
#شهـید مے شود
تا ظهـور نزدیڪ شود ...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رجزخوانی شهید محسن خزایی در سوریه
🔹۲۲ آبان ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم محسن خزایی.
#شهید_محسن_خزایی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊