#یا_زهــــــــــرا_س
باز بارانٰ ...
با ترانہ ...
دارد از مادر نشانہ ...
بوی باران ...
بوی اشڪ مادرانہ ...
پر ز نالہ ...
ڪودڪی با مادری پهلو شڪستہ ...
سمت خانہ ...
ڪوچہ ها و تازیانہ ...
گریه های ڪودڪانہ ...
حمله ی نامرد پَستی وحشیانہ ...
تازیانہ تازیانہ ...
پس چرا مادر ، چرا گم ڪرده راه آشیانہ ...
باز باران ...
دانہ دانہ ، حیـدرانہ ...
بی صدا و مخفیانہ ...
آه ، از غسل شبانہ ...
زینبــانہ ...
لرزه افتاده به شانہ ...
پشت تابوتی روانہ ...
باز باران . . .
باز . ..
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#تسلیت_باد◾️
iD ➠ @sangarshohada🏴
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»✨↬❃
#شهید_سوختہ_در_عشق_خدا
✍تعریفش را از برادرم کہ همرزم او بود زیاد شنیده بودم، یکبار یکے از نوارهایش را گوش دادم ؛ حالت عجیبے داشت، از آنچه فکر میکردم زیباتر بود؛ نوایی ملکوتے داشت.شب بود بہ همراه چند نفر از دوستان دور هم نشستہ بودیم، دعاے توسل شهیـد تورجے زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود....
✍صدای در آمد ،بلند شدم و در را باز ڪردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامے ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالے گفتم بفرمایید، البته قبلا هم به حجره ها و طلبہ هایشان سر مےزدند .ایشان هم درنهایت ادب قبول ڪردند و وارد شدند.
✍سریع ضبط را خاموش ڪردیم،
استاد در گوشهاے از اتاق نشستند، بعد گفتند: اگر مشکلےنیست ضبط را روشن ڪنید. صدای سوزناڪ و نوای ملڪوتے او در حال پخش بود.استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟گفتم : محمد رضا تورجی زاده.استاد پس از کمے مکث فرمودند :ایشان (در عشق خدا) سوختہ است.گفتم : ایشان شهــید شده فرمانده گردان یا زهرا (س)هم بوده.استاد ادامه داد:ایشان قبل از شهادت سوختہ بوده ...
✍راوی : #شهید_سید_محمدحسین_نواب
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊
4_5976476490219390148.mp3
2.69M
🎧 #بشنوید🎧
روضه حضرت زهرا س
#مداحی_شهید_تورجی
#یازهـــــرا_س
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
Enghelab 1.mp3
5.71M
🔊 استاد رائفی پور
لزوم تشکیل حکومت شیعه قبل از ظهور
🚨 چرا مردم ایران انقلاب کردند؟
🚨 تفاوت انقلاب ایران با دیگر حکومتهای شیعه در طول تاریخ
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :5⃣9⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 496
از این طرف نیروهایی را به عنوان دشمن فرضی گذاشته بودند که باید مانور را با ایجاد آتش و درگیری با آر.پی.جی و دوشکا به نمونه ای کوچک از صحنه واقعی جنگ بدل میکردند. میدانستیم آقا سیدفاطمی و امین شریعتی، فرمانده لشکر، در حال نظاره کار ما هستند. بیشتر میخواستند بدانند هنگام حرکت از غواصها صدایی بلند میشود یا نه؟
در تاریکی شب از محلی که مشخص شده بود وارد آب شدیم. آب مثل همیشه سرد بود و همه می لرزیدیم. حدود دو کیلومتر از راه را طی کرده بودیم که عضله پایم قفل کرد و ماندم! درد امانم را بریده بود، طوری که دیگر نمی توانستم حرکت کنم. در حال سکون، سوز سرما هم شدت میگرفت، ناگزیر همانجا ماندم و بچه ها به راه شان ادامه دادند. همیشه هنگام آموزش قایقی از پشت سر حرکت میکرد تا نیروهایی را که در آب مانده و قادر به حرکت نبودند بالا بکشد. منتظر ماندم تا قایقی رسید و مرا به کنار ساحل کشید. جایی که مرا از آب بیرون آوردند، ساحل جزیره مانندی بود که آب در آن قسمت به دو راهی تبدیل میشد. به من گفتند منتظر بمانم تا قایقی که از پشت سر می آید مرا ببیند و بردارد. آنها رفتند و من تنها ماندم. غافل از اینکه آن شب قرار نیست قایقی از آن حوالی بگذرد! هوا سرد بود و روی تن خیس من عجیب کارگر! اطلاع داشتم مسیر غواصی در مانور حدود پنج کیلومتر بود. از ساعت یازده شب حدود دو کیلومتر با بچه ها آمده بودم اما حالا در آن قسمت تنها بودم و جنبده ای کنارم نبود. میدانستم لباس غواصی به گونه ایست که حیوانات نمیتوانند برایم خطری داشته باشند اما ترسم از سرما بود که چون اره ای به جانم افتاده بود و سوزَش فروکش نمیکرد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :6⃣9⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 497
دیگر نمیتوانستم لرزش بدنم را کنترل کنم. گاهی فکر میکردم حرکت کنم و خودم را به جایی برسانم اما بعد با خودم میگفتم هر کس مرا در این وقت شب با این لباس ببیند، میترسد و بعید نیست بلایی به سرم بیاید. راه برگشت از خشکی را هم چون با ماشین آمده بودیم، خوب بلد نبودم. ناچار همانجا ماندم، بالا و پایین می پریدم و نرمش میکردم بلکه بدنم را کمی گرم نگه دارم. بعید میدانستم آن شب از شدت سرما از بین بروم اما تحمل آن ساعات انصافاً سخت بود. بالاخره در روشنایی اول صبح صدای قایقی هشیارم کرد. ظاهراً بچه ها به آقا سیدفاطمی گفته بودند که من در راه مانده ام و او قایقی را دنبالم فرستاده بود.
وضعم آنقدر بد بود که به تنهایی قادر به حرکت نبودم؛ بچه ها کمک کردند و مرا به چادر رساندند اما تا ظهر زیر چند پتو یخ من آب نشد! از آن طرف بچه ها فکر کرده بودند من دَر رفته ام! می گفتند: «در رفتنِ همه را دیده بودیم الا مسئول دسته که اینجا آن را هم دیدیم!»
ـ بابا به خدا دَر نرفته بودم! پام گرفته بود. کاش با همان پای گرفته با شما می آمدم، از طناب میگرفتم و شما منو می کشیدید اما تا صبح اون بیرون یخ نمیزدم!
فصل چهاردهم
زخم کربلای 4
در روزهای پایانی آموزش مرحله توجیه نقشه عملیات فرا رسید. تا زمانی که نقشه را ندیده بودیم، فکر میکردیم مثل عملیاتهای دیگر است؛ مثل بدر یا والفجر 8 اما در توجیه مراحل عملیات دیدیم کربلای 4، عملیات متفاوتی است. از آنچه در نقشه میدیدیم معلوم بود ده تا پانزده لشکر وارد عمل خواهند شد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_بیست_وششمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@FF8141
🌷2🌷7🌷8🌷11🌷13🌷14🌷15🌷16🌷17🌷18🌷19🌷20🌷21🌷22🌷23🌷24🌷25🌷26🌷27🌷28🌷
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_462_900)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
بعضےها حرف از #آیکیو مےزنند!!
امـــــا هرچہ گشتم،
آیکیو بالاتر از #شهدا نیافتم!
آنها ڪہ
حیات ناچیـــــز این دنیا را دادند؛
در عـــوضش،
حیات ابــدی و رزق عند رب ستاندند..
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍برادران وخواهران هرگز از امام عزیز و بزرگوار دورے نگزینید و بدانید کہ یقینا او نائب آقا امام زمان مے باشد و راهنمایے هاے او را گوش فرا دهید وشکر این نعمت را بکنید کارهاے شما فقط براے رضاے خدا باشد و براے غیر خدا نباشد کہ هرگز موفق نخواهید شد.
✍تذکرے دیگر اینکہ هرگز ازروحانیت جدا نشوید وهمیشه با روحانیت باشید وهیچگاه از روحانیت دست برندارید و نگذارید کہ دشمنان شما را از روحانیت مبارز جداکنند و خودتان از این اجراکنندگان حکومت عدل الهی حفاظت نمایید.پدران و مادران جوانان خود را با افتخار براے جهاد در راه خدا گسیل کنید و مستضعفان را در هر کجاے جهان یارے کنید وجبهہ ها را گرم نگہ دارید.
#شهید_علی_اصغر_سعادتے🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬
💥فشار اقتصادی!
ساختارِ دولتیِ فاسد!
ناهنجاری ها و بی عدالتی های اجتماعی!
دست در گریبانِ مردمی انداخته است؛
که عزت مندترین انسانها در تاریخِ جبهه ی نورند!
#استاد_شجاعی 🎤
aparat.com/v/axvfd
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر
▫️آسمان امشب مملو از عطر «الله اکبر» خواهد شد .
🇮🇷همه با هم راس ساعت 9 شب تکبیر الله اکبر سر خواهیم داد.
#۲۲بهمن
#ما_می_آییم
#دهه_فجر_گرامی_باد
#انفعال_آفت_عزت_ایران_اسلامی #همه_باهم_عزت_ایران_اسلامی
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :7⃣9⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 498
به ما می گفتند شما گردان غواصی هستید ولی زیاد وارد کیفیت محل عبور نیروها نمیشدند. با این همه به نقشه که نگاه میکردیم خوف به دلمان میافتاد. نه خوف از دشمن بلکه خوف از موقعیت سخت منطقه. معتقد بودیم یک جان داریم و هر جا خدا بخواهد میگیرد، این ترس، ترس عدم موفقیت در انجام کار بود. تنگه ای را روی نقشه میدیدیم که میگفتند عرضش یکصدوپنجاه متر است و هر دو طرف ساحل آن عراقیها هستند. ما باید از کنار نهر «عرایض» در خرمشهر حرکت میکردیم و در حدود هفت کیلومتر در آب پیش میرفتیم تا به پتروشیمی بصره برسیم. در صورتی که بدون درگیری به ساحل میرسیدیم وظیفه گردان حبیب تصرف پتروشیمی بود؛ جای باعظمتی که روی نقشه کوچک به نظر میرسید. پشت پتروشیمی سومین خط عراق بود که بعد از تصرف آنها باید به طرف جزیره ماهی که سمت ایران بود، حرکت میکردیم و آنجا به گردانهای لشکرهای دیگر محلق میشدیم. توجیه کلی عملیات که تمام شد من از آقا سید پرسیدم: «ما که حدود شش کیلومتر وسط دشمن پیشرَوی میکنیم اگر ما را دیدند و زدند، اگر کسی زخمی شد و سروصدا کرد و دشمن متوجه شد آیا اجازه درگیری در وسط آب را داریم!» در جلسه اول پاسخ من منفی بود.
ـ آقا سید! اینطوری که اونا ما رو میزنند.
ـ بعداً جواب میدم.
نقشه باید بیشتر توجیه میشد. تا حد امکان به کمک دوربینها و اگر شده باید جلو میرفتیم و محل حرکتمان را میدیدیم. از همان جلسه اول فکرم مشغول شد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :8⃣9⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 499
اینجا با اروند و والفجر 8 فرق داشت. در اروند یک طرف ساحل دست خودمان بود و یک طرف دست عراق. ولی اینجا باید بیش از شش کیلومتر در آبی که دو طرفش دست عراقیها بود، غواصی میکردیم. در همان روزهای آخر با دوستم «مهدیقلی رضایی» که از بچه های اطلاعات بود، صحبت میکردم. از حرفهایش حدس زدم عملیات لو رفته است. او میگفت عراق در حال بستن تنگه است و دارد با میله هایی آن تنگه را میبندد. با حرفهای او و تحلیل شرایط منطقه فکر میکردم این عملیات انجام نخواهد شد اما به کسی چیزی نمیگفتم. البته او هم ناامیدمان نکرده بود و میگفت پنجاه درصد امکان عملیات هست.
در جلسات توجیهی بعدی در مورد نحوه حرکت و درگیری سؤالات بیشتری میکردم. هر مسئولی که شب عملیات عهده دار هدایت نیروها بود کاملاً به جزئیات واقف میشد. قضیه درگیری در حین حرکت چند بار مطرح شد. آقا سیدفاطمی قبول نمیکرد در صورت درگیری، بچه ها را به ساحل بکشیم، اما در آخرین جلسه به من گفت: «هرجا درگیر شدید بکشید بالا. اگر به پتروشیمی نرسیدید عیبی نداره ولی به ساحل برین و از اونجا پیشرَوی به طرف پتروشیمی را ادامه بدید.»
آخرین روزهای آموزش داشت سپری میشد. حالا دیگر بیشتر بچه ها در غواصی ورزیده و ماهر شده بودند. مطابق معمول وقتی دسته به ستون یک به سمت آب میرفت سعید پیمانفر هم سرود مورد علاقۀ ما را میخواند:
بار دگر شور دگر عشق و صفا را
بر همه فرزند علی کرب و بلا را
نالۀ مردان خدا تا حرم کبریا
گشته به شمشیر جفا، از تن او سر جدا
شور حسینی تا به سر ما
راه خمینی همسفر ما
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_بیست_وششمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@FF8141
🌷2🌷7🌷8🌷11🌷13🌷14🌷15🌷16🌷17🌷18🌷19🌷20🌷21🌷22🌷23🌷24🌷25🌷26🌷27🌷28🌷
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_462_900)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊