eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین جمعہ ے ماه رمضان استـــــ #بیـا خون هر ڪشتہ ے مظلوم تو را میخواند.. #أین_صاحب_الزمان #أین‌_بقیهْٰ_الله اللّٰھُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطرات_شهید محمّدرضا یک‌سال قبل از رفتنش به من گفت؛ مامان من دوره‌های آموزش نظامی مختلفی را گذراندم و خیلی هم آماده رزمم، الان فکر کن که حضرت زینب(سلام الله علیها) از شما سؤال بپرسد که الان حرمم ناامن شده و من به جوان شما نیاز دارم، شما چه جوابی به حضرت می‌دهید؟ محمّدرضا، این سؤال را فقط از من پرسید. از پدرش نپرسید، چون جلب رضایت پدرش خیلی راحت بود، چون پدرش جزو رزمنده‌های دفاع مقدّس بود، جنگ و جبهه را دیده بود و شهید و شهادت را لمس کرده بود. امّا راضی کردن من برایش دشوار بود، آن هم فقط برای مهر مادرانه‌ای که در وجود من می‌دید. وقتی مطمئن شدم که تصمیم خودش را گرفته ومن نباید مانع انجام تصمیمش شوم، گفتم محمّدرضا، امیدوارم سوریه بهت خوش بگذره! این جمله را که گفتم، محمّدرضا آن‌قدر احساس رضایت کرد که مدام در خانه هروله می‌کرد و یاحسین(ع) یاحسین(ع) می‌گفت، سر من را می‌بوسید و می‌گفت؛ مامان راضیم ازت. یعنی به این نحو رضایت من را گرفته بود. #شهید_محمدرضا_دهقان 🌷 راوی : #مادر_شهید ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت7⃣1⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠# قسمت8⃣1⃣ محسن، میانه ای با مسابقات نداشت . هیچ شاگردی را برای موفقیت در مسابقات تربیت نکرد. می دانست اگر مسابقات هدف بشوند، دیگر نه قاری ساز بلکه قاری سوزند. گاهی پیش می آمد که در محفلی ازش می خواستند برای کم کردن روی دیگران بخواند. نمی خواند. هرچه اصرار می کردند، نمی خواند. قرائت در نگاهش یک جور پیامبری بود. همیشه به آدم هایی فکر می کرد که پای تلاوت او نشسته اند و دارند گوش می دهند. آن ها دستگاه های شور و حجاز و ... را نمی شناختند. اما قلب هایشان فرق صدای دل و صدای حنجره را تشخیص می داد. می خواست شاگردهایش به جای داوران بین المللی به آن آدم ها فکر کنند. به این که چطور قرآن بخوانند تا دل آنها به خدا نزدیک شود. وقتی نیت قاری، جلب نظر داوران باشد، نمی تواند به بالاتر از سقف مسابقات برود و با ارواح آدم ها رفیق بشود. قبل از مسابقات بین المللی مالزی، سیزده سال توی هیچ مسابقه ای شرکت نکرده بود. می خواست چنین نگاهی را در خودش تقویت کند. وقتی تلاوتش در محافل تمام می شد مثل بقیه نمی رفت به اتاق مخصوص قاریان. همان بیرون می ایستاد. مردم با اینکه او را از قبل نمی شناختند به سمتش می آمدند. می بوسیدنش و حال و احوال می کردند. بعضی سوال قرآنی می کردند. محسن مدت ها سرپا می ایستاد و پاسخ می داد. دانشگاه رضوی داخل حرم است. سمت ِ بستِ طبرسی. دانشجوها زمان های قرائتش را گرفته بودند و خودشان را می رساندند به مجلسش. بعد از قرائتش هم ولش نمی کردند. پا به پایش در مسیر برگشت می آمدند. مردم عادی به جواد گفته بودند: نمی دونیم چی در قرائت برادرتون هست که اینطور دل آدم رو می کـِشـه!. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت8⃣1⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠# قسمت9⃣1⃣ 😍 می رفت به محله های پایین شهر برای تلاوت. پولی بهش نمی دادند. این جور کارهایش را به کسی نمی گفت. یک بار که خانواده خبر دار شدند، 💌 وقتی به خانه بر می گشت توی جیبش یک پاکت خالی می گذاشت تا اهل خانه خیال کنند پول گرفته. مصطفی گفته بود: _ راه به این درازی! خب بگو برات ماشین بگیرند! محسن گفته بود: _ نمی تونن بندگان خدا. خودم می رم. 🍁وقتی شاگردهایش باخبر شدند محسن سر از آن محلات درآورده، حسابی برزخی شدند. گفتند: 🌺چرا نفر اول مسابقات بین المللی باید بره به جایی که فرق قرائت خوب و بد رو نمی دونن؟! چرا به ما نگفتید که برای تلاوت بریم؟! ⛔️ محسن آب پاکی را روی دستشان ریخت: _ اونجا که سهله! اگه بگن بیا سر قله قاف قرآن بخون هم می رم !. 💵 بعد ها می شنیدند محسن به بچه های آن محلات که برای تلاوت حاضر می شدند، اسکناس های نو هدیه می داده. 🔮 با این که خودش اوضاع مالی مساعدی نداشته، خانواده ای را زیر پر و بال گرفته بود و به اندازه وسعش ماهیانه مبلغی را به حسابشان واریز می کرد. بعد از شهادت، وقتی قفل گوشی را شکستند، پیامک ها نشان می داد که از این دست کارها زیاد می کرده و به کسی نمی گفته ... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت9⃣1⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠# قسمت0⃣2⃣ 🌸 یک روز عمران از شمال زنگ زد. دعوتش کرد برای قرائت به شهرشان برود. بعد ازش خواست که بگوید چه مبلغی باید تقدیمش کنند تا با صاحب جلسه در میان بگذارد. 🌹 محسن گفت: هیچی! عمران جا خورد. گفت: اینطوری که نمیشه! محسن پرسید: چرا نمیشه؟ عمران من و منی کرد و گفت: بالاخره هر محفلی چیزی به شما می دن! 🌼 اصرار عمران افاقه نکرد. محسن علاقه ای به این بحث ها نداشت. سرو ته حرف را زود جمع کرد و گفت: 🌺ببین عمران! من فقط دنبال یه فضای خوب و قرآنی ام. دیگه هیچی برام مهم نیس! 🍀شاگرد هایش مال شهر های مختلف بودند. هرکدام دعوتش می کردند به شهر و دیارشان محسن با هزینه شخصی می رفت و آنجا تلاوت می کرد و آموزش می داد. 🌷 جواد و مصطفی که به بعضی شهر ها برای قرائت دعوت می شدند از آنجا می شنیدند که: حاج محسن چند سال پیش اومده برای ما تلاوت کرده و هنوز پولش رو نگرفته. حتی زنگ هم نزده! 💐همیشه می گفت: خود قرآن روزی آدم رو می ده! ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷2🌷3🌷4🌷6🌷8🌷13🌷14🌷16🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
دوستان متاسفانه پیچ سنگر شهدا رو از دسترس خارج کردن😔 instagram.com/_u/sangareshohada2 لطف کنید از پیج جدید سنگرشهدا در اینستاگرام حمایت کنید.. دوباره فالو کنید...ممنون
4_293413254921716286.mp3
4.05M
🌸طرح تلاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸 #تحدیر (تندخوانے) جزء بیست و ششم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے ڪلام حق امروز هدیه به روح🌸🍃 #شهید_سید_مصطفی_موسوی🌷 ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
جوانانـی ڪہ هیچگاه پیر نشدند و از قاب عڪس‌شان همیشہ به ما لبخنـد زدند و دعایمــان ڪردند ... #علی‌اکبرهای_خمینی #صبحتون_شهدایی🌷 @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ 🔸 ماه رمضـان سال 66 بود.. در منطقه عملياتے غرب كشور بوديم نيروهايی كہ در پادگان نبے اكرم (ص) حضور داشتند در حال آماده باش برای اعزام بودند. هوا بارانے بود و تمام اطراف چادر در اثر بارش باران گل آلود بود، بطورے ڪہ راه رفتن بسيار مشڪل بود و با هر گامے گِلهای زيادتری به ڪفشها مے چسبيد و ما هر روز صبح وقتے از خواب بيدار مے شديم متوجه مے شديم ڪليہ ظروف غذاے سحـری شسته شده است. اطراف چادرها تميـز شده و حتے توالت صحرايی ڪاملا پاڪيزه است. اين موضوع همه را به تعجـب وا می داشت ڪه چه ڪسی اين ڪارها را انجام می‌دهد !!! نهايتا يك شب نخوابيدم تا متوجه شوم چه كسی اين خدمت را بہ رزمندگان انجام می‌دهد! بعد از صرف سحری و اقامه ی نماز صبح كہ همه بخواب رفتند ديدم كه روحانی گردان از خواب بيدار شد و بہ انجام كارهای فوق پرداخت و اينگونه بود كہ خادم بچه های گردان شناسايے شد. وقتے متـوجه شـد ڪہ موضوع لو رفتہ گفت : "من خاك پای رزمندگان اسلام هستم ." ✍راوی : عبدالرضا همتی ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
نـه پلاک شناسایی دارم نه رمز ِ شب را میدانم نه راه ِ را می شناسم شهـــــدا اگر به دادم نرسید، از دست رفته ام😔 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا❤️ عالم مدار و نقطہ‌ے پرگار، ڪربلا سـرمنشـأ ڪرامٺ بسیار، ڪربلا باشد قرار بعدے ما لحظہ‌ےاذان یڪ شب ڪنار #سفره‌ےافطار، ڪربلا ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
هر چه نزدیک تر میشوم به آخرِ سفره! عطرِ دل انگیزِ بهشت، غلیظ تر میشود! روزهای آخر، ساعتهایِ اوجِ دلتنگی اند! رحم کن به بنده ای که بویِ آغوشِ تو، رویِ پیراهنش جا مانده است ! | ربَنّا آتِنا من لَدُنکَ رَحمَه | .... ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت0⃣2⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠# قسمت1⃣2⃣ 🇹🇿 رفته بود تانزانیا؛ یک کشور آفریقایی که بیشتر مردمش اهل سنت هستند. در بزرگترین مسجد پایتخت تانزانیا، برای گروه آنها مجلس تلاوت ترتیب داده بودند. 💎پارچه ترمه ای پهن شده بود جلوی جایگاه قاری ها. همین که محسن شروع کرد به قرائت، مردمی که از ظاهرشان پیدا بود وضع مالی خوبی دارند، شروع کردند دسته دسته اسکناس روی سرش و توی ترمه ریختند. 💵💰تلاوت که تمام شد، همه پول ها را ریختند وسط ترمه، گوشه هایش را جمع کردند و دادند دست محسن. محسن به خاطر احترام به رسوم آنها ترمه را قبول کرد. 💸 حدود ده ـ دوازده میلیون تومانی می شد. 😔 پایش را که از مسجد بیرون گذاشت چشمش افتاد به بچه های لاغر و پابرهنه آفریقایی که جلو در مسجد جمع شده بودند. ☹️ با آن مراسم پول ریزان فکر می کرد مردم این شهر باید وضع و روزگار بهتری داشته باشند. 🔺دلش به درد آمد. از همراهانش پرسید : _ اینا چرا اینطوری ان؟! 🔻یکی جواب داد : _اینا ثروتمندانشون خیلی ثروتمند و فقیرانشون خیلی فقیرند. 👞👕👖محسن برگشت داخل . از رئیس برنامه خواست بیاید. آن منظره را نشان داد. پول ها را داد به رئیس و گفت : _ شما از طرف من امین! این پول رو خرج کفش و لباس این بچه ها بکنید. 🎁 رئیس نگاهی به بچه ها و نگاهی به محسن کرد : _ اما این پول هدیه ست! متعلق به شماست! 👋 محسن دستش را تکان داد و رفت... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت1⃣2⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠# قسمت2⃣2⃣ 🌸 دعوت شده بود به یکی از روستاهای جاجرم. به مسجدی که مثل خود روستا کوچک بود. تک و توکی از مردم روستا آمده بودند. هیچ کدام محسن را خوب نمی شناختند. 🌻 برایشان یک قاری بود مثل همه قاری هایی که توی تلویزیون های چهارده اینچی شان دیده بودند. سیستم صوتی خراب بود و دم به دم بوق می کشید. اصلا این سفر بی برنامه اتفاق افتاد. 🌺 محسن و همراهانش خسته راه بودند. قبل از اینکه محسن از پله های منبر بالا برود، یکی از همراهان بازویش را گرفت و با صدای بی رمقی در گوشش گفت : کوتاه بخون! باید زود بریم که استراحت کنیم. 🌼محسن چیزی نگفت. روی پله دوم منبر نشست. نیم ساعت تلاوت کرد. تلاوتی مثل بقیه تلاوت هایش در حرفه ای ترین محافل. 🌷 توی راه برگشت بهش گفتند : لازم نبود اینقدر مایه بذاری! بندگان خدا روستایی اند. فرق بین تو رو با قاری های درجه بیستم و سی ام تشخیص نمی دن! 🎀محسن گفت : فرقی نمی کنه. برای من همین که یک نفر نشسته باشه کافیه که سنگ تموم بذارم .... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت2⃣2⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠# قسمت3⃣2⃣ 🌻 مدتی بود مامان نمی دید محسن برای نماز صبح وضو بگیرد. عجیب بود. محسن بچه کار درستی بود. در وعده های دیگر صدای اذان که بلند می شد به پر و پای دیگران هم می پیچید. 🌺 از کمر می گرفت و بلندشان می کرد می برد تا وضو بگیرند. اما برای نماز صبح ... مامان نگران شده بود. صبح ها می رفت پشت در اتاق محسن. چند ضربه به در می زد و برای نماز صدایش می زد. 🌺 صدای خواب آلود محسن می آمد که می گفت : _خوندم مامان! نمی توانست سر از کار این بچه در بیاورد. ندیده بود محسن بیاید وضو بگیرد. 🌻 تا اینکه بابا، یک بار نصف شبی سرد، سر زده بود به اتاقش، دیده بود محسن کنج اتاق تاریک نشسته و نماز شب می خواند. از دیدن بابا هول کرده بود. 🔸التماس کرده بود ماجرا را به مامان نگوید. می ترسید مامان از فرط دوست داشتن این را بردارد به همه بگوید. بابا ماجرای نماز شب را توی دلش نگه داشتو بعد از شهادت محسن آن را رو کرد. 🌸با شنیدن این خبر شادی و غم باهم توی دل مامان اوج گرفت. تازه فهمید آن صبح هایی که محسن می گفت نمازش را خوانده، سحر ها پنهانی می رفته توی حیاط، وضو می گرفته و آهسته می رفته به اتاقش ... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷2🌷3🌷4🌷5🌷6🌷8🌷9🌷10🌷11🌷13🌷14🌷15🌷16🌷17🌷18🌷19🌷20🌷🌷23🌷24🌷25🌷26🌷28🌷29🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
143244_103.mp3
4.68M
🌸طرح تلاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸 #تحدیر (تندخوانے) جزء بیست و هفتم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے ڪلام حق امروز هدیه به روح🌸🍃 #شهید_علی_اکبر_شیرعلی🌷 ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
ما ڪفتر جَلــدِ آسمانِ حرمیـم آسوده بہ زیرِ سایبــانِ حرمیـم این امنیـٺِ ڪشورمـان را بخُـدا مدیـونِ همہْ مدافعـانِ حرمیم.. #شهيد_علی_اکبر_شیرعلی #روزتون_شهدایی 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
تنها چیزے ڪہ مرا آرام مے نمود نگاه زیبا و قشنگ این آقـــــا (امام خامنه اے) بود... #شهید_حسن_غفاری🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✍این سردار گمنام، به این باور رسیده بود که بیش از هر زمان دیگری می توان خطر رویارویی با دشمن دیرینه اسلام یعنی صهیونیست جهانی به سرکردگی آمریکای جنایتکار و سگ ولگرد منطقه، آل سعود خبیث و داعش اسرائیلی را حس کرد و روانه میدان نبرد در سوریه شد.او خوب فهمید که تحرکات اخیر شیطان بزرگ و استقرار نیروهای متجاوز داعش در سوریه، عراق و حملات هوایی آل سعود از هوا و دریا و زمین به یمن پیرامون اسلام‌هراسی و از بین بردن اسلام ناب محمدی (ص) در جهان است. ✍آری! سید شهیدمان می‌دانست که فتح و پیروزی با شهادت‌طلبی به‌دست می‌آید و به‌فرموده امام روح‌الله؛ جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد و ما باید در جنگ اعتقادی‌مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به‌راه اندازیم و شک نداریم که به‌فرموده امام عزیزمان، جنگ ما فتح فلسطین را به‌دنبال خواهد داشت.سید جلال شهید، می‌دانست اگر می‌خواهد اسمش در لیست سربازان سپاه آخرالزمانی امام عصر (عج) ثبت شود باید شرایط ثبت‌نام را رعایت کند؛ ایمان، تقوا، عمل صالح، اخلاص در عمل، صبر و بردباری، شجاعت، صداقت، امانت‌داری، ولایی بودن، مردمی بودن و عاشق شهادت بودن را در 8 سال دفاع مقدس در مکتب عاشورای امام خمینی (ره) آموخت و در کنکور شهادت شرکت کرد و کارت معافیت از گناه و توبه‌نامه معتبر ممهور به مهر امام حسین (ع) را از عمه سادات در دمشق دریافت کرد. 🌷 @sangarshohada🕊🕊
نمی کَنَم دل از این عرصه کنار لاله رخان آشیانه می سازم در آستان به خون خفتگان برون ز عالم اسباب، خانه می سازم پ.ن: مـا معتقـدیم راهِ حُـسَیْـن راهِ خُـدایے سـٺ هـر کَـس کہ حسـینےسـٺ مـَرامـَش شهُـدایے سـٺ... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#افطارانہ بر این سُفره ی افطار، آب نگذارید!... من تازه فهمیده ام عطـــش یعنی چه! برایِ یک سال سیراب شدن!... فقط یک قطره از نگاهِ تو کافیست!... #السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله ♥️ ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
مشق هایش را نوشت و رفت در #والفجر_هشت شیمیایی شد در #کربلای_چهار مجروح شد در #کربلای_پنج جلوی چندتانک فریادمیزد: "یا #اباعبدالله!شاهدباش جلوی دشمنانت ایستادم" درحالی که پانزده سال بیشترنداشت پر کشید پ.ن: گفتم بهانه‌ای نیست تاپر زنم به سویت گفتاتو #بال بگشا راه بهانه بامن #شیدا_و_مجنون_حضرت_اباعبدالله #شهید_هادی_ثنایی_مقدم🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت3⃣2⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠# قسمت4⃣2⃣ 🌸 مصطفی و محسن رفته بودند سراغ موسیقی. می خواستند از روی شناخت نـُت های موسیقی، ملودی ها را روی قرآن اجرا کنند. 🎹 سخت بود باید نت ها را می نوشتند و گاهی با پیانو اجرایشان می کردند تا خوب آنهارا بشناسند. کم کم احساس کردند حرفه ای شدند. 🎼 گوشه های مختلف انتقالات و ترکیبات را بلد شده بودند و آن ها را روی تلاوت قرآن پیاده می کردند. اما نتیجه به دلشان نمی نشست. یک جای کار می لنگید. 🌷یک روز محسن گفت : مصطفی! من مفهوم یک آیه رو درک کردم. یک حسی در وجودم ایجاد شد وبراساس اون حس، تلاوت کردم. 🎶 موسیقی اون تلاوت رو تحلیل کردم و دیدم بر اساس آموزه های موسیقیایی کاملا دقیقه. 🔶 محسن ایراد کار را پیدا کرده بود. نباید موسیقی را از بیرون بر قرآن تحمیل کرد. قرآن، موسیقی خودش را دارد. ❌ فقط باید آن را کشف کرد. این، کار آسانی نیست. 🌺چیز های زیادی در شکل گرفتن یک تلاوت خوب دخالت دارند. یکی از آنها لحن است. یعنی آهنگ ادای کلمات. برای داشتن لحن درست، قاری باید صرف ونحو عربی را بداند. 🌻 مفهوم هر لغت را بشناسد و بفهمد آکسان های صوتی را کجای لغت بگذارد تا مفهوم، درست ادا بشود. این طوری قاری می تواند در حد خودش حقیقت قرآن را در تلاوت نشان بدهد. 🌺 محسن به شاگردهایش می گفت : آیات قرآن مثل چاه نفتن! آکسان و نت دارن. فقط کافیه کشف کنیم و ارائه بدیم. تموم! این خودش میشه بهترین موسیقی! 😊 📀سی دی تفسیر آقای قرائتی را به شاگردهایش هدیه داده بود. گفته بود : _ تا معنا رو درک نکردید آهنگ گذاری نکنید.🚫❌ ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊