joze29.mp3
4M
🌸طرح تلاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸
#تحدیر (تندخوانے) جزء بیست و نهم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے
ڪلام حق امروز هدیه به روح🌸🍃
#شهید_مهدی_نوروزی🌷
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
🖼لوح | فرزندان روحالله
🔹حضرت آیتالله خامنهای: «معجزهی انقلاب این است که بعد از چهل سال شما میبینید جوان مؤمن مسلمان که نه امام را دیده است، نه انقلاب را دیده است، نه دوران دفاع مقدّس را دیده است، امّا امروز با روحیهی انقلابی، مثل همان جوانِ اوّلِ انقلاب میرود وسط میدان و با علاقه، با احساس مسئولیّت، با شجاعت تمام در مقابل دشمن میایستد.»
۹۷/۹/۲۱
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
💢 #ماه_رمضـان_در_جبهه_ها
بعداز ۴۸ ساعت درگیرے با دشمن
نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم ...
مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقے مانده بود ، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت : برادرانے ڪہ خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورنـد و آنهایے کہ می توانند، تا فـردا صـبح تحمل ڪنند.
جعبہ خرمـا بیـن بچـه ها دست به دست چرخیـد تا به فرمانــده رسید...
فرمانـده بہ جعبـه خرمـا نگاه ڪرد، خرماهـا دست نخورده بود ،بچـه ها تنـها با آب قمقمه هایشان افطار ڪرده بودنـد.
ماه #رمضان بود...
تیرماه شصت و یڪ...
#عملیات_رمضان
#بفدای_لب_تشنه_ات_یاحسین
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت9⃣2⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی
✫⇠# قسمت0⃣3⃣
🌼 بعضی از بچه ها از شهر های دور به عشق درس قرآن محسن می آمدند مشهد.
نمونه اش حسن بود.
بعد از آشنایی با محسن و مصطفی، پنجشنبه جمعه ها از بجنورد می آمد مشهد برای شرکت در جلسات.
🔹 سخت بود.
مدتی که گذشت دید نتیجه تلاش هایش چنگی به دل نمی زند.
یکهو فشار راه و کار و زندگی اش آوار شد روی سرش.
🔻به محسن گفت :
من خجالت می کشم! شما اینقدر زحمت می کشی، ولی چون وقت تمرین ندارم،
نتیجه مطلوبی هم برات ندارم.
🔸 محسن حسابی با حسن حرف زد. گفت :
عجله نکن! یک قاری قرآن سال ها باید زحمت بکشه.
می دونی قاریان مصری چقدر زحمت کشیدند؟ یک شبه جلو نرفتند که. مشکلات داشتن.
🌷بعد از مشکلات خودش گفت. از گردنه هایی که رد کرده بود.
همین پشت گرمی ها باعث شد که حسن خسته نشود.
آخر، انتقالی اش را از زادگاهش بجنورد گرفت و آمد ساکن مشهد شد.
می خواست کنار مصطفی و محسن تخصص قرآنی اش را کامل کند..
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت0⃣3⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی
✫⇠# قسمت1⃣3⃣
🌻محسن قرار بود برود مکه؛ همین حج آخرش.
می خواست سجاد را در موسسه انوارالمصطفی، برای تدریس جایگزین خودش کند.
سجاد قبول نمی کرد.
🌺 می دانست نمی تواند در سطح محسن درس بدهد و شاگردهایش پسش می زنند.
محسن دست بردار نبود.
آخرش گفت :
_ حالا بیا سرکلاس بشین! شاید خوشت اومد!
🍁 سجاد نتوانست بیشتر از این، روی استادش را زمین بیاندازد. رفت و آخر ِ کلاس نشست و خوب به تدریس محسن دقت کرد.
خیلی از نکاتی که محسن می گفت را سجاد قبلا از خودش یاد گرفته بود.
🌻 اماکاری که سخت بود، رابطه محسن با بچه ها بود. این، کار هرکسی نبود.
محسن یک جور نشاط عمیق درونی داشت. این نشاط، ناخودآگاه از رفتارش سرریز می کرد.
🎀معلوم نبود چه اتفاقی چه شعله ای دل محسن را آنطور گرم کرده بود.
بچه ها جذب همین گرمای بی حساب می شدند.
محسن رفت به آخرین سفر حج زندگی اش.
🌸سجاد از باب اطاعت از استاد رفت موسسه.
همان چیزی شد که اول فکرش را کرده بود.
کار سختی بود راضی نگه داشتن بچه هایی که محسن سقف توقع شان را آن طور بالا برده بود.
❌ هیچ کس جایگزین محسن نبود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت1⃣3⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی
✫⇠# قسمت2⃣3⃣
🍁 هادی سال ها پیگیر اصول و فنون تلاوت بود.
در جلسات زیادی شرکت کرده بود. پیش اساتید مختلفی زانو زده بود.
ولی نتیجه، دلخواهش نبود.
🌺 داشت ناامید می شد که وقت تحویل سال، دلش به نسیم بهار زنده شد.
از خود امام رضا علیه السلام خواست آن سال گره از کارش باز کند.
هنوز یک ماه از درد و دلش با آقا نگذشته بود که پایش به خانه و جلسات محسن و مصطفی باز شد.
وقتی تست گرفتند، محسن فهمید هادی تمام این سال ها بیکار ننشسته و دستش پر است.
🔸 فقط باید با جدیت به دانسته هایش جهت می داد.
محسن انگار رفیق بیست ساله اش را دوباره پیدا کرده باشد هادی را پذیرفت.
🌹 هادی در دلش به انتخاب امام رضا علیه السلام آفرین گفت و هرجمعه و شنبه مشتری علم و اخلاق محسن شد.
🌴آن سال هادی شاهد اجابت عجیب دعایش بود.
در عرض یک سال چنان پیشرفت کرد که وارد مسابقات شد و رتبه های خوبی آورد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_چهلمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@FF8141
🌷2🌷4🌷5🌷6🌷8🌷9🌷10🌷11🌷13🌷14🌷15🌷16🌷17🌷18🌷19🌷20🌷
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_496_326)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
joze30.mp3
4.04M
🌸طرح تلاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸
#تحدیر (تندخوانے) جزء سی قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے
ڪلام حق امروز هدیه به روح🌸🍃
#شهید_عباس_دانشگر🌷
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
همه می دانند که سر حلقه آغاز انقلاب اسلامی #قیام_خونین مردم ایران در ۱۵ خرداد سال ۴۲ است..
یاد وخاطره شهداے ۱۵ خرداد گرامی باد🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
لبخند زدے وآسمان آبے شد
شبهاےقشنگ بهارمهتابے شد
پروانـہ پس ازتـولد زیبـایت
تاآخر عمر غرق بے تابے شد
تولد ۱۳۶۷/۳/۱۵
#تولدت_مبارڪ_قهرمان🎂
#شهید_امیر_سیاوشی
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»✨↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍تقاضای من از شما این است تا آن جا کہ توان در بدن دارید در جهت اسلام بہ کار برید و در این راه از هیچ چیز هراس بہ دل ندهید که خدا است.
✍لحظہ ای از امر به معروف و نهی از منکر غافل نشوید و اگر کافر یا انسان ستمگری را امر بہ معروف ونهی از منکر کردید و باز در منکرات خود پا بر جا ماند، اگر نور چشم تان هم باشد، طردش کنید که میان خدا و او باید یکے را انتخاب کنید.✨
#شهید_علیرضا_ناهیدے
📚ڪتاب وصیت یاران، جلد اول،
صفحہ 29 الی 31
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت2⃣3⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی
✫⇠# قسمت3⃣3⃣
⚠️ بچه تهران بود.قاری بود.
شنیده بود محسن در قرائت کاره ای نیست، آهنگ می خواند!
🌷حالا آمده بود مشهد رغبتی نداشت اما پیشنهاد سجاد را قبول کردو آمد خانه محسن.
شلوغی جلسه را که دید توی دلش متاسف شد برای آدم های آنجا.
❌ 😕 از خودش پرسید :
_ این آدم که چیزی بارش نیست، چرا این همه را دور خودش جمع کرده؟!
محسن دست مهمان تازه را فشرد وتعارفش کرد بالای جلسه.
از اساتید و دوره هایش پرسید.
سرش را با تحسین و تواضع تکان داد و آفرین گفت.
😠مهمان ِ تازه پیش خودش گفت :
_ پس شگردش اینه، چاخان! خوش قیافه هم که هست! دیگه برای مجلس گرمی چیزی کم نداره!
🌹قرائت شروع شد.
بچه ها یکی یکی خواندند. محسن با حوصله گوش می داد.
اگر اشکالی به چشمش می آمد نرم تذکر می داد. اما کوتاه نمی آمد.
🌼 آنقدر هم پای طرف تکرار می کرد تا اشکالش رفع شود.
تسلطش بر قواعد و اصول حرف نداشت.
وقت ِ رفتن که شد، مهمان تازه با من و من گفت :
😔من ساکن تهرانم. اجازه هست ماهی یه بار بیام مشهد از درستون استفاده کنم؟!
محسن دستش را دوباره فشرد.
گفت :
_ چرا که نه؟!
سجاد لبخند پیروزمندانه ای زد ...
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت3⃣3⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی
✫⇠# قسمت4⃣3⃣
🌷تازه از مسابقات بین المللی برگشته بود.
حالا قاری اول جهان اسلام بود. اما هنوز همان محسن همیشگی بود.
مثل همه سال های پیش در جلسات قرآن نخبگان ماه رمضان شرکت می کرد.
🔮دوست داشت شاگردهایش هم در آنجا حضور داشته باشند و استفاده کنند. گفته بود هرچیز خوبی با زحمت به دست می آید.
برایشان از تلاش های عبدالباسط گفته بود که گاهی برای شنیدن یک تلاوت، بار سفر می بسته و از روستایی به روستای دیگر می رفته.
🎀 جلسات نخبگان بعد از افطار برگزار می شد و گاهی تا دوازده شب طول می کشید.
محسن حواسش به این بود که بعضی از بچه ها از نقاط دوردست شهر آمده اند.
🚘 نمی خواست از آمدن به این محافل خسته و پشیمان بشوند.
همه را با اصرار سوار ماشینش می کرد و راه می افتاد سمت مسیر های مختلفی که به خانه های بچه ها ختم می شد.
📞☎️ وقتی حسابی دیر وقت می شد، مامان مدام تماس می گرفت.
محسن آرامـَش می کرد و یکی یکی بچه ها را جلوی در خانه هایشان پیاده می کرد ...
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت4⃣3⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی
✫⇠# قسمت5⃣3⃣
🌟یکی از همان شب های دیر وقت ماه رمضان بود.
بچه ها یکی یکی پیاده شده بودند. فقط امید مانده بود.
خانه اش از همه دورتر بود. تازه از مسابقات شرکت کرده بود. رتبه خوبی هم گرفته بود.
🎀 حین مسابقات سوال مهمی در ذهن امید شکل گرفته بود.
دیده بود داورانی را که خودشان قاریان مسلطی نبودند.
نمی فهمید چرا از آدمی مثل محسن دعوت نمی شد که برای مسابقات مهم داوری کند.
🌼 عدالت و تقوایش به کنار، او حالا قاری اول دنیاست.
رفته بود مالزی و مقامی را گرفته بود که تا نُـه سال به هیچ ایرانی داده نشده بود.
امید به خودش جرأت داد. از محسن پرسید :
🌹 شما نفر اول مسابقات بین المللی هستی! پس چرا برای داوری مسابقات بزرگ دعوتت نمی کنند؟!
لبخند نرمی روی لب های محسن نشست.
🌻امید می دانست محسن اهل غیبت کردن نیست.
می دید همیشه بساط غیبت را با صلوات بلندی بهم می زند.
محسن درباره چیزهایی که ناراحتش می کردند حرف نمی زد.
🌷 اما امید دوست داشت معلمش برای یک بارهم که شده سفره دلش را باز کند و گله ای اگر دارد به زبان بیاورد.
اما محسن چیزی نگفت. فقط نفس عمیقی کشیــد...
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_چهلمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@FF8141
🌷4🌷5🌷6🌷8🌷9🌷10🌷11🌷13🌷14🌷15🌷16🌷17🌷18🌷
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_496_326)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊