🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_دویست_و_سی_ودوم
🔆 سیره ابوتراب ۱
قول داده بودم به مصادیقی از تندرویهای صورت گرفته در اردوگاه اسرا اشاره کنم اما از بازخورد قسمت قبلی چنین بر میآید که شاید موجب تکدر خاطر دوستان شده باشد لذا به یک مورد اکتفا کرده و موضوع ذکر شده را در قالب نحوه برخورد مرحوم ابوترابی با مصادیق مورد نظر مورد بررسی قرار میدهیم.
فی المثال یکی از دوستان آزاده در روز آزادی یک سیلی به صورت یکی از نگهبانان بعثی میزند که اصلا نشانهای از شجاعت در آن دیده نمیشود و حتی ممکن است باعث اخلال در برنامه آزادی اسرا شود.
در جمع اسرا اما شخصیتی چون مرحوم سید علی اکبر ابوترابی فرد رهبری بچهها را به عهده دارد و انصافا مدیریت ایشان در اردوگاه های متعددی که پشت سر گذاشته آثار و برکات زیادی بجای گذاشته است
تاثیر کلام ایشان برای همه فصل الخطاب است
ایشان توصیه میکند بی دلیل خودتان را به مشقت نیندازید ، وظیفه شما حفظ جانتان است .
برادر آزاده حسین ربیعی در خاطراتش از قول آن مرحوم آورده « .... کجا رواست که بخاطر نماز جماعت که عملی مستحب است شما بی جهت بیایید خود را زیر کابل و شکنجه قرار دهید ..... شاید بعضی افراد طاقت کابل را نداشته باشند »
همچنین در ارتباط با جذب و نجات افراد فریب خورده و کم ظرفیت از قول ایشان آورده اند« ما حق نداریم کسی را که داخل منجلاب افتاده ـ چه عمدا و چه سهواـ و دارد غرق میشود رها کنیم . وظیفه ما نجات انسانهاست نه نابودی آنها»
اما در اردوگاه های مفقودین که از نعمت شخصیتی چون ابوترابی محروم بوده اند نیز خدا را شکر بودند افرادی از قشر روحانیت و فرماندهان و بزرگان که غیر محسوس رهبری بچهها را به عهده داشتند
انتشارات پیام آزادگان کتابی تحت عنوان سیره ابوترابی به قلم دکتر غلامعلی رجایی در دو جلد نفیس به رشته تحریر در آورده که انصافا کتاب زندگی است و ما در اینجا به چند مورد از رهنمودهای راهگشای ایشان با اندکی تخلیص از میان صدها رهنمود که هرکدام از قلم یک آزاده بزرگوار است به عنوان مشت نمونه خروار میآوریم و تطابق آن با جامعه امروز ما و تحلیل و تفسیر آن را به خوانندگان عزیز واگذار میکنیم .
برای سیگاری ها سیگار تهیه کنید.
«حاج آقا ابوترابی به موضوع برقراری وحدت در میان اسرا توجه زیادی داشت و دقت میکرد کسانی که نسبت به بقیه اسرا دارای وضعیت خاصی بودند به دام عراقی ها یا منافقین نیفتند . مثلا سیگاریها مورد نظر حاج آقا بودند . ایشان دستور داده بود برای اسرای سیگاری پولی جمع گردد و از فروشگاه برای آن ها سیگار تهیه شود یا....»
🖋 اگر ما بودیم میگفتیم چشمشان کور سیگار نکشند و....... همان بهتر که به منافقین بپیوندند.( دقت شود همچنان که در یکی از قسمتهای قبلی اشاره شد اکثریت بچههای سیگاری از این اتهام مبرا بودند)
آن ها هم ایرانیاند
«بین بچه های مذهبی اردوگاه و غیر مذهبیها اختلاف شدیدی حاکم بود و حاج آقا ابوترابی از این موضوع به شدت رنج میبرد.
حاج آقا به اسرای مذهبی اردوگاه اعلام کرد من با آقایان آن آسایشگاه که با بچههای مذهبی در جنگ و جدال بودند صحبت کردم آن ها هم ایرانیاند . این قاشق من است هرکس میخواهد غذایش را بردارد و ظهر با من بیاید چون آن ها به این طرف نمیآیند . پس ما باید به آن طرف برویم و از اینجا وحدت ایجاد میشود.»
به آن ها تبریک بگویید.
«در میان اسرای اردوگاه موصل دو ، چند نفر اهل کردستان بودند . آنها هر ساله سه روز مشخصی داشتند که در آن سه روز روزه گرفته و پس از آن جشن میگرفتند و بین بچهها شیرینی پخش میکردند . ما که عقاید آن ها را قبول نداشتیم ، از تبریک گفتن به آنها خودداری میکردیم . اما حاج آقا ابوترابی سفارش کرد در آن روز مخصوص به سمت آنها برویم و تبریک بگوییم تا آنها هم در مراسم جشن و سرور ما شرکت کند همین طور هم شد وقتی ........و اختلافات از بین رفت .»
اینجا که میدان جنگ نیست
«در اردوگاه موصل به دلیل کج فهمیها و مسائل فکری و عقیدتی که بین بچهها رواج داشت اسرا به دو گروه ۷۰۰ نفری تقسیم شده بودند
گروه اول حزب اللهی ها و انقلابی ... و گروه دوم غیر انقلابی ، ماه ها بود که برای یکدیگر خط و نشان میکشیدند و جو اردوگاه را غیر قابل تحمل کرده بودند.
یک روز که عراقیها حاج آقا را به اردوگاه ما فرستادند ایشان تا از موضوع باخبر شدند فرمودند اینجا که میدان جنگ نیست اینجا میدان سیاست و زندگی است شما که انقلابی هستید باید کاری کنید که آنها به طرف شما بیایند و جذب شما شوند پس سعی کنید با آنها خوشرفتاری کرده و با پرخاش ها و برخوردهای آن ها پاسخ ندهید.»
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada?