❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#گذرے_بر_سیره_شهید
✍ اوایل ازدواجمون بود ...
برا خرید با سید مجتبے رفتیم بازارچه ...
بین راه با پدر و مادر آقا سید برخورد کردیم. سید به محض اینکه پدر و مادرش رو دید ، در نهایت تواضع و فروتنے خم شد روے زمین
زانو زد و پاهاے والدینش رو بوسید ...
آقا سید با اون قامت رشید و هیکل تنومند در مقابل والدینش اینطور فروتن بود ... این صحنه برا من بسیار دیدنے بود
#شهید_سیدمجتبی_هاشمی
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
12.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️اعلام خبرشهادت محسنوزوایی بہ حاج احمد
🎞لحظات شهادت فرماندهمحور لشکر۲۷، شهیدمحسنوزوایی، در اولین روز عملیات الی بیت المقدس و اعلام خبر شهادت بہ حاج احمدمتوسلیان
@sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :5⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 47
از جمله دادن برخی مسئولیتها مثل فرمانداری شهر به یکی از کردها و یا واگذاری ریاست بیمارستان مهاباد به یکی از پزشکان کرد که مشکلات ما را در بیمارستان حل میکرد. قبل از آن بارها دموکراتها مجروحان ما را از بیمارستان ربوده و به شکل فجیعی به شهادت رسانده بودند، اما به تدریج همکاری مردم بیشتر شد و طرح آزادسازی جاده ها و تأمین آنها در رأس برنامه های سپاه قرار گرفت.
در طول تابستان 1360 عملیاتهایی برای آزادسازی جاده های مهاباد ـ میاندوآب و مهاباد ـ بوکان انجام شد. طی عملیاتی راه بوکان باز شد و پس از آن ما را به گوی تپه فرستادند. آنجا مستقر شدیم و پس از چند روز قرار شد با عملیاتی پایگاههای دموکراتها در تپه های اطراف جاده مهاباد ـ بوکان را پاکسازی کنیم تا دموکراتها از آن طریق نتوانند به نیروها دید داشته باشند.
صبح با صد نفر از نیروهای سپاهی و ارتشی و همراهی حدود ده دستگاه تانک وارد عمل شدیم. قصد ما آزادسازی تپه ها بود ولی قبل از رسیدن به تپه ها، در منطقه جنگلی که دموکراتها آنجا اجتماع کرده بودند، درگیر شدیم. درگیری در چنین مناطقی سخت تر از نبرد در دشت و تپه بود، چون دشمن میتوانست پشت دیوار باغها و اطاقکها پناه بگیرد. وقتی به آن منطقه جنگلی رسیدیم، کنار نهری که از زیر درختان هلو میگذشت سر و رویی شستیم. میوهها رسیده و آمادۀ چیدن بودند و منظره زیبایی داشتند. برای رفع خستگی همانجا نشستیم. در حال خوردن خرماهایی که داشتیم، بودیم که ناگهان دموکراتها از جنگل بیرون آمدند. ما سریع به سمت تپه ها حرکت کردیم ولی با رگبار ممتد آنها متوقف شدیم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :6⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 48
معلوم بود تعدادی از آنها از بالای درختها ما را زیرنظر داشتند. به ما دستور عقب نشینی داده شد و بلافاصله تانکها منطقه را زیر آتش گرفتند. برای دقایقی فقط ناظر این صحنه بودیم. با فروکش کردن شلیک تانکها به سمت جنگل پیشرَوی کردیم و بالاخره با به اسارت گرفتن پنج شش نفر از دشمن آن منطقه را پاکسازی کرده و به جاده رسیدیم.
عملیات برای تصرف تپه های آن سوی جاده، ادامه یافت و برای این کار نیروها گروه بندی شدند. تانکها از یک طرف، نیروهای ارتشی از یک طرف و نیروهای سپاهی در دو گروه مجزا که هر یک شامل چند دسته و تیم بودند، از دو سوی دیگر به سمت تپه ها حرکت کردند. ما به تجربه دریافته بودیم هر چه تعداد نیرو در یک جا کمتر باشد تلفات کمتر و نتیجه بهتر میشود. به همین دلیل، نفرات را به گروههای کوچکتر تقسیم میکردیم. پایین تپه ها که رسیدیم باز به دو گروه کوچکتر تقسیم شدیم و هر گروه با یک بیسیمچی شروع به بالارفتن از تپه ها کرد. مسئولیت یکی از این گروهها با من بود. در پای تپه من و بیسیمچی تصمیم گرفتیم با هم از یک طرف تپه بالا برویم و بقیه از طرف دیگر. تیراندازیهای پراکنده ای در منطقه جریان داشت هنوز تا بالای تپه راه زیادی داشتیم که بیسیمچی تیر خورد. دیدم نمیتواند بالا بیاید. گفتم: «تو همینجا باش. من بالا میرم!» در این فکر بودم که حالا بچه های ما بالا میروند و اگر ما آنجا نرسیم شاید معطل بمانند و نتوانند وارد عمل شوند. به تنهایی بالای تپه رسیدم. انتظار دیدن بچه ها را داشتم اما آنجا نه از دشمن خبری بود و نه از نیروهای خودی. تعجب کردم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
امید بہ اصلاح نهایی بہ وسیلہی حضرت صاحبالزّمان #عج آن امیدی است کہ ما داریم. ما باید کمک کنیم، از خدا بخواهیم و خودمان تلاش کنیم کہ آن روز را جلو بیندازیم و نزدیک کنیم.
@sangarshohada 🕊🕊