eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
4_251658089676144697.mp3
31.43M
🎧 #بشنوید🎧 مناجات و دعای کمیل با صدای گرم و دلنشین #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده 🌹 #دعای_کمیل iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣9⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 492 ـ آقا سید! تو اینجا یه آر.پی.جی از آقا سیدفاطمی بگیر بده به من، قول میدم سه تا آر.پی.جی از عراقی ها بگیرم! آر.پی.جی ای که رفیقمان به آب داده بود از آر.پی.جی های کره ای بود که از بهترین نوع آر.پی.جی بودند. قضیه را به آقا سیدفاطمی گفتم. او گفت: «زیاد سختگیری نکنید اما آنقدر هم شل نگیرید که هر کس خواست خفه بشه اول اسلحه اش رو ول کنه.» تا مدتها هر وقت بنده خدا مرا میدید میگفت: «آقا سید من روی قولم هستمها...» بچه ها در طول آموزش اسلحه های خودشان را در اختیار داشتند و یک مسئله مهم این بود که هر روز بعد از بازگشت به چادرها باید به رغم خستگی و سرما، اسلحه ها را در گازوئیل بگذاریم و تمیز کنیم تا موقع عملیات با مشکل روبه رو نشویم. با وجود همه مشکلات آموزش، رابطه و برخورد بچه ها با هم عجیب بود. نه ما مثل یک مافوق و مسئول به آنها دستور میدادیم و نه آنها ما را با آن دید نگاه میکردند. معمولاً وقتی از سرمای بیرون به چادر برمی گشتیم دور چراغ والور می نشستیم. بچه ها واقعاً صاف و صمیمی بودند. برای اجتماع همه نیروهای گردان وقت نبود، گاهی میتوانستیم برای نماز جماعت برویم اما در میان فشردگی آموزشها ارتباط و توسل بچه ها به اهلبیت(ع) تعطیل ناشدنی بود. معمولاً بچه ها در چادر شام میخوردند، بعد فتیله فانوس را پایین میکشیدیم و دعای توسل میخواندیم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣9⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 493 در جمع گردان حبیب حاج رضا داروئیان، از نوحه خوانهای محبوب لشکر، عزاداری میکرد اما او در گروهان مطلق بود و دسته ما نوحه خوان خاصی نداشت. البته این مسئله هم زبان ما را باز کرده بود. معمولاً در جمعی که نوحه خوان باشد، همه شنونده هستند و او حرفهایی میزند که جو را عوض میکند ولی وقتی ما فتیله فانوسها را پایین می کشیدیم و فضا تاریک میشد، بچه ها خودشان دعای توسل را زمزمه میکردند. هر کس چند بند میخواند و با سوز دل از شهیدی میگفت، یکی از امام حسین(ع) و یاران و خاندانش یاد میکرد، یکی از شهیدی میگفت که همه او را میشناختند. لازم نبود نوحه خوانی باشد و بخواهد از جمع اشک و آه بگیرد. اسم یک شهید که می آمد جان همه می سوخت، شهدایی که تا چند ماه قبل کنار ما توی چادر و سنگر بودند، فکر کردن به آنها و اینکه چه دوستانی بودند کافی بود تا ساعتها بسوزیم و اشک بریزیم. بچه ها چنان زلال و رابطه ها آنقدر صمیمی بود که گاه یکی در حین عزاداری میگفت: «من کارهای اشتباهی کردم، گناه کردم، بچه ها شما از خدا بخواهید منو ببخشه!» در عجب میماندم. یک رزمنده هفده هیجده ساله یا کمتر چه گناه یا اشتباهی میتوانست داشته باشد؟ آنها به کجا رسیده بودند که به اصرار از دوستانشان میخواستند تا در نمازهایشان برای آنها طلب بخشش کنند؟ اشتباهاتی که در زندگی شهر اصلاً توجهی به آن نمیکنیم و ناچیز میدانیم در جبهه مدتها فکر بچه ها را مشغول میکرد. گاهی چنان میشد که یک نفر مشکلات زندگی اش را در جمع مطرح میکرد. یکی از مریضی مادرش میگفت و میخواست بچه ها برای بهبودی اش دعا کنند و... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷2🌷3🌷4🌷5🌷6🌷13🌷15🌷16🌷17🌷19🌷20🌷21🌷22🌷24🌷25🌷🌷27🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#اطلاعیـہ 🔻چهارمین سالگردشهادت #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری باسخنرانی : سردار نقدی #مداحی : حاج امیرعباسی حاج علی جهانبخش کربلایی وحیدمنیعی #زمان : پنج شنبہ ۲۵ بهمن ماه ساعت ۱۵:۳۰ #مکان : بهشت زهرا ، روبروی قطعہ ۲۶ iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 214 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_یاسر_جعفری ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
سخت استـــــ اما... گذشتند از هر آنچہ ڪہ #قلبشان را وصل زمین میڪرد! این قانون پـــرواز است گذشتن #براے_رها شدن.. رسیدن! آرے گـذشتند ما هم ساده تر میگذریم..! از...بگذریم! #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
میان خاڪـــــ،سر از آسمان در آوردیم.. چقدر #قُمرے بے آشیان در آوردیم وجبـــــ وجبـــــ تن ایین خاكـــــ مرده را ڪندیم.. چقدر خاطره #نیمہ_جان در آوردیم ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
قبل از رفتن ... زیارت حضرت زهرا (س) خواند. شهادت حضرت نزدیک بود و رمز عملیات هم یا زهرا (س) ! از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد ؛ امّـا دیگر بر نگشت ... كربلای پنج بود كه تركش خورد بردنش بیمارستـان ... چند روز بعد ۱۲بهمن ٦۵ شهید شد آنروز، روز شهادت حضرت زهرا بود. #شهید_حجةالاسلام_عبدالله_میثمی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
بـازو و پهلـویِ عشـاق شما خونـی بود بس که بودند به یادت شهدا #یازهــرا . . . iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
😭 مي سوخت به كنج بستر و تب می كرد بيدار مرا زخواب هرشب می كرد يكبار نشد به من بگويد دردش او درد دل خويش به زینب میکرد ▪️ iD ➠ @sangarshohada🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ بری طاقت نمیارم اگه بری خانوم بگو کیو دیگه دارم اگه بری خانوم تو رو خدا یه رحمی کن به اضطراب زینبت بلند شو راه برو..😭😭 #التماس_دعا #فاطمیہ_خط_مقدم_ماست iD ➠ @sangarshohada 🏴
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣9⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 494 روح پاک رزمنده ها آنجا پاکتر می شد و صیقل خورده تر. بعضی صداها در میان دعای توسل بلند میشد. معمولاً «حسین نصیری» با گریه دعا میخواند. حمید غمسوار، حبیب رحیمی و رحیم هم دعا را بلند میخواندند. من در آن جمع صمیمی بیشتر از اینکه گریه کنم به بچه ها نگاه میکردم و به حالشان غبطه میخوردم. نماز جماعت در چادر دسته راحت برگزار میشد. ـ اینجا ریا نداریم، نماز هر کی درسته پیشنماز بشه. تعارفی هم اگر بود به خاطر این بود که نماز همه درست بود و بچه ها میخواستند پشت سر دیگری که او را از خودشان بهتر میدانستند نماز بخوانند. با اینکه تا آن زمان روزهای زیادی را در جنگ و میان رزمنده ها دیده بودم اما ایام آموزش غواصی با همه آنها فرق میکرد. علاوه بر همه سختی هایش، باید هر بار که از آب بیرون می آمدیم خودمان را در آن سرما با آب سرد می شستیم. بعد از آن نوبت به کارهایی مثل پهن کردن پتوها که حکم رختخوابمان را داشتند، میرسید یا مثلاً خشک کردن لباسها. بعضی از بچه ها مثل حمید غمسوار از صبح زود بیرون چادر آتش روشن میکردند و لباسهای غواصی را که تا صبح بیرون چادر در سرما مانده بودند، نزدیک آتش میگرفتند تا کمی گرم شوند و بچه ها موقع پوشیدن آنها کمتر ناراحت شوند. نمیشد لباسهای غواصی را توی چادر آورد چون همه جا خیس میشد و دردسرمان بیشتر. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣9⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 495 همه تجربه کرده بودیم که هر صبح کندن لباس گرم و پوشیدن لباس خیس غواصی که از سرمای شب نزدیک بود منجمد شود، چه حالی به آدم میداد؛ چنان شوکی به آدم وارد میشد انگار قلبمان میخواست بایستد! در آن حال عده ای از همین بچه ها از خواب و استراحتشان میزدند تا با روشن کردن آتش کمی از خشونت و سرمای لباسها کم کنند. محل استقرار گردان حبیب با گردان ولیعصر که از بچه های زنجان بودند، یکی بود. حدود پنجاه متر فاصله بین این دو گردان غواص بود. آنها هم مشغول آموزش غواصی بودند. گاهی همدیگر را برای صبحانه دعوت میکردیم و عطوفت و برادری بین بچه ها مستحکمتر میشد. سعی میکردم در هر شرایطی کنار نیروها باشم. به عنوان مسئول دسته، حضور نداشتن در کنار بچه ها و آموزش خوب نبود. هر قدر هم به خاطر شرایط جسمی ام مصیبت می کشیدم نباید روحیه خودم و بچه ها را تضعیف میکردم. در آن آب سرد، گاهی نیروهای سالم و قوی هم با گرفتگی شدید عضله های پا از حرکت باز میماندند طوری که کس دیگری باید کمکشان میکرد. در این میان، وضع بعضی از نیروها که شرایط جسمی ضعیفتر یا بدن تیر و ترکش خورده ای داشتند، بدتر بود ولی کار تعطیل بردار نبود و به زودی موعد مانور فرا رسید. قرار شد ما را با ماشین جلو ببرند تا شب به آب بزنیم و با آموخته هایمان از غواصی به طرف خط فرضی دشمن حرکت کنیم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷2🌷3🌷4🌷5🌷6🌷7🌷8🌷11🌷12🌷13🌷14🌷15🌷16🌷17🌷18🌷19🌷20🌷21🌷22🌷23🌷24🌷25🌷26🌷27🌷28🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#اطلاعیـہ 🔻چهارمین سالگردشهادت #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری باسخنرانی : سردار نقدی #مداحی : حاج امیرعباسی حاج علی جهانبخش کربلایی وحیدمنیعی #زمان : پنج شنبہ ۲۵ بهمن ماه ساعت ۱۵:۳۰ #مکان : بهشت زهرا ، روبروی قطعہ ۲۶ iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 215 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_قاسم_شجاعی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
میرسد بوی چادر خاڪی از ڪنار تمام پیڪرهـا فاطمیه ، شلمچه این ایام صحنه‌ی ڪوچه بود معبرها #شلمچه۱۳۶۵ #عملیات_کربلای۵ #صبحتون_شهدایی🌷 iD ➠ @sangarshohada🏴
#یا_زهــــــــــرا_س باز بارانٰ ... با ترانہ ... دارد از مادر نشانہ ... بوی باران ... بوی اشڪ مادرانہ ... پر ز نالہ ... ڪودڪی با مادری پهلو شڪستہ ... سمت خانہ ... ڪوچہ ها و تازیانہ ... گریه های ڪودڪانہ ... حمله ی نامرد پَستی وحشیانہ ... تازیانہ تازیانہ ... پس چرا مادر ، چرا گم ڪرده راه آشیانہ ... باز باران ... دانہ دانہ ، حیـدرانہ ... بی صدا و مخفیانہ ... آه ، از غسل شبانہ ... زینبــانہ ... لرزه افتاده به شانہ ... پشت تابوتی روانہ ... باز باران . . . باز . .. #شهادت_حضرت_زهرا_س #تسلیت_باد◾️ iD ➠ @sangarshohada🏴
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»✨↬❃ #شهید_سوختہ_در_عشق_خدا ✍تعریفش را از برادرم کہ همرزم او بود زیاد شنیده بودم، یک‌بار یکے از نوارهایش را گوش دادم ؛ حالت عجیبے داشت، از آنچه فکر می‌کردم زیباتر بود؛ نوایی ملکوتے داشت.شب بود بہ همراه چند نفر از دوستان دور هم نشستہ بودیم، دعاے توسل شهیـد تورجے زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود.... ✍صدای در آمد ،بلند شدم و در را باز ڪردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامے ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالے گفتم بفرمایید، البته قبلا هم به حجره ها و طلبہ هایشان سر مےزدند .ایشان هم درنهایت ادب قبول ڪردند و وارد شدند. ✍سریع ضبط را خاموش ڪردیم، استاد در گوشه‌اے از اتاق نشستند، بعد گفتند: اگر مشکلےنیست ضبط را روشن ڪنید. صدای سوزناڪ و نوای ملڪوتے او در حال پخش بود.استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟گفتم : محمد رضا تورجی زاده.استاد پس از کمے مکث فرمودند :ایشان (در عشق خدا) سوختہ است.گفتم : ایشان شهــید شده فرمانده گردان یا زهرا (س)هم بوده.استاد ادامه داد:ایشان قبل از شهادت سوختہ بوده ... ✍راوی : #شهید_سید_محمدحسین_نواب #شهید_محمدرضا_‌تورجی_زاده ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊
4_5976476490219390148.mp3
2.69M
🎧 #بشنوید🎧 روضه حضرت زهرا س #مداحی_شهید_تورجی #یازهـــــرا_س iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
Enghelab 1.mp3
5.71M
🔊 استاد رائفی پور لزوم تشکیل حکومت شیعه قبل از ظهور 🚨 چرا مردم ایران انقلاب کردند؟ 🚨 تفاوت انقلاب ایران با دیگر حکومت‌های شیعه در طول تاریخ ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#شهدا_و_ارادت_به_حضرت_مادر.... بابت مداحی هیچ صله‌ای دریافت نمی‌کرد و می‌گفت: صله من رو باید آقا بدهد... روز شهادت حضرت زهرا(س) ترکش به پهلو و بازوش خورد و شهید شد، اینها هم صله آقاحجت بود چه معامله پر سودی کرد... #شهید_حجت‌الله_اسدی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :5⃣9⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 496 از این طرف نیروهایی را به عنوان دشمن فرضی گذاشته بودند که باید مانور را با ایجاد آتش و درگیری با آر.پی.جی و دوشکا به نمونه ای کوچک از صحنه واقعی جنگ بدل میکردند. میدانستیم آقا سیدفاطمی و امین شریعتی، فرمانده لشکر، در حال نظاره کار ما هستند. بیشتر میخواستند بدانند هنگام حرکت از غواصها صدایی بلند میشود یا نه؟ در تاریکی شب از محلی که مشخص شده بود وارد آب شدیم. آب مثل همیشه سرد بود و همه می لرزیدیم. حدود دو کیلومتر از راه را طی کرده بودیم که عضله پایم قفل کرد و ماندم! درد امانم را بریده بود، طوری که دیگر نمی توانستم حرکت کنم. در حال سکون، سوز سرما هم شدت میگرفت، ناگزیر همانجا ماندم و بچه ها به راه شان ادامه دادند. همیشه هنگام آموزش قایقی از پشت سر حرکت میکرد تا نیروهایی را که در آب مانده و قادر به حرکت نبودند بالا بکشد. منتظر ماندم تا قایقی رسید و مرا به کنار ساحل کشید. جایی که مرا از آب بیرون آوردند، ساحل جزیره مانندی بود که آب در آن قسمت به دو راهی تبدیل میشد. به من گفتند منتظر بمانم تا قایقی که از پشت سر می آید مرا ببیند و بردارد. آنها رفتند و من تنها ماندم. غافل از اینکه آن شب قرار نیست قایقی از آن حوالی بگذرد! هوا سرد بود و روی تن خیس من عجیب کارگر! اطلاع داشتم مسیر غواصی در مانور حدود پنج کیلومتر بود. از ساعت یازده شب حدود دو کیلومتر با بچه ها آمده بودم اما حالا در آن قسمت تنها بودم و جنبده ای کنارم نبود. میدانستم لباس غواصی به گونه ایست که حیوانات نمیتوانند برایم خطری داشته باشند اما ترسم از سرما بود که چون اره ای به جانم افتاده بود و سوزَش فروکش نمیکرد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣9⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 497 دیگر نمیتوانستم لرزش بدنم را کنترل کنم. گاهی فکر میکردم حرکت کنم و خودم را به جایی برسانم اما بعد با خودم میگفتم هر کس مرا در این وقت شب با این لباس ببیند، میترسد و بعید نیست بلایی به سرم بیاید. راه برگشت از خشکی را هم چون با ماشین آمده بودیم، خوب بلد نبودم. ناچار همانجا ماندم، بالا و پایین می پریدم و نرمش میکردم بلکه بدنم را کمی گرم نگه دارم. بعید میدانستم آن شب از شدت سرما از بین بروم اما تحمل آن ساعات انصافاً سخت بود. بالاخره در روشنایی اول صبح صدای قایقی هشیارم کرد. ظاهراً بچه ها به آقا سیدفاطمی گفته بودند که من در راه مانده ام و او قایقی را دنبالم فرستاده بود. وضعم آنقدر بد بود که به تنهایی قادر به حرکت نبودم؛ بچه ها کمک کردند و مرا به چادر رساندند اما تا ظهر زیر چند پتو یخ من آب نشد! از آن طرف بچه ها فکر کرده بودند من دَر رفته ام! می گفتند: «در رفتنِ همه را دیده بودیم الا مسئول دسته که اینجا آن را هم دیدیم!» ـ بابا به خدا دَر نرفته بودم! پام گرفته بود. کاش با همان پای گرفته با شما می آمدم، از طناب میگرفتم و شما منو می کشیدید اما تا صبح اون بیرون یخ نمیزدم! فصل چهاردهم زخم کربلای 4 در روزهای پایانی آموزش مرحله توجیه نقشه عملیات فرا رسید. تا زمانی که نقشه را ندیده بودیم، فکر میکردیم مثل عملیاتهای دیگر است؛ مثل بدر یا والفجر 8 اما در توجیه مراحل عملیات دیدیم کربلای 4، عملیات متفاوتی است. از آنچه در نقشه میدیدیم معلوم بود ده تا پانزده لشکر وارد عمل خواهند شد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷2🌷7🌷8🌷11🌷13🌷14🌷15🌷16🌷17🌷18🌷19🌷20🌷21🌷22🌷23🌷24🌷25🌷26🌷27🌷28🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#اطلاعیـہ 🔻چهارمین سالگردشهادت #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری باسخنرانی : سردار نقدی #مداحی : حاج امیرعباسی حاج علی جهانبخش کربلایی وحیدمنیعی #زمان : پنج شنبہ ۲۵ بهمن ماه ساعت ۱۵:۳۰ #مکان : بهشت زهرا ، روبروی قطعہ ۲۶ iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 216 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_حسین_حسینی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
فڪرم بہ مُنتهــاے #جمالت نمےرسد ! ڪز هر چہ درخیال من آمد نڪوتـــــری ... #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
بعضے‌ها حرف از مے‌زنند!! امـــــا هرچہ گشتم، آی‌کیو بالاتر از نیافتم! آنها ڪہ حیات ناچیـــــز این دنیا را دادند؛ در عـــوضش، حیات ابــدی و رزق عند رب ستاندند.. iD ➠ @sangarshohada🕊🕊