#کتاب_تنها_گریه_کن🌹🍃
🌷🕊#روایت_زندگی_اشرف_سادات_منتظری
#مادر_شهید_محمد_معماریان
#نویسنده_اکرم_اسلامی
فصل اول ...( قسمت دوم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
#ادخلوها_بسلام_امنین
طرف دیگر حیاط اتاق کوچکتری بود مثل اتاق مهمان خانه تنها فرقشان وجود یک دار قالی بود که من و فاطمه را سرگرم می کرد با فاطمه صبح تا شب پشت دار می نشستیم و رج می زدیم کمک خرج خانواه بودیم دار برای خودمان نبود و مثل خیلی از مردم توان مالی ضعیفی داشتیم حتی قبل ترش خانه همسایه قالی می بافتیم و بابتش روزانه مزد می گرفتیم بعدها آقا جان با صاحب کار صحبت کرد و او آمد توی خانه خودمان یک دار نصب کرد نخ و نقشه و هر چیزی را که لازم بود می آورد و از آن به بعد در خانه خودمان قالی می بافتیم. قالی که تمام می شد مزد ما را می داد و قالی را می برد بعدش هم خیلی زود نقشه جدید را می فرستاد و قالی بعدی را سر می انداختیم. تقریبا ده ساله بودم دستم تند بود ولی روی تخته قالی آرام نمی گرفتمنمی توانستم بی سر و صدا بشینم یک گوشه و سرم به کارم باشد با انگشت هایم قالی می بافتم و در فکر و خیالم آسمان و ریسمان را به هم. آقا جان و مادر می دانستند غافل بشوند آتش می سوزانم سرک می کشیدم تا سر در بیاورم چطوری می شود از درخت بالا رفت یا از دیوار بالا کشید جوری بود که هر دسته گلی به آب می رفت حتما یه جایش به من ربط داشت ولی کارم روی زمین نمی ماند برای همین هم صدای کسی در نمی امد یک بار توی کوچه پشت در حیاط ماندم اول می خواستم در بزنم ولی چشمم خورد به دیوار و فکر کردم لازم نیست در را برایم باز کنند خودم از پسش بر می ایم نگاه انداختم و دنبال یککلوخی سنگی چیزی گشتم که از دیوار صاف بیرون زده باشد دیده بودم آقا جان روی تنه درخت دنبال جای پا می گردد و مطمن که می شود دستش را به جایی محکممیکندو با یک نفس یا علی می گوید را خودش را می کشاند روی تنه درخت می خواستم ادایش را در بیاورم آن قدر طول دیوار را قدم زدم و بالا وپایینش رانگاه کردم که بالاخره چند جای پا پیدا کردم و خودم را از دیوار بالا کشیدن و پریدم توی حیاط نزدیک بود با صورت زمین بخورم که دست هایم را سریع رساندم به زمین.
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
هدایت شده از زعفر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله بهجت (ره) خطاب به سید احمد فهری (ره):
📌من مشهد که رفتم خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم. امام رضا ده چیز به من داد. من یکی از آن ده چیز را به تو میگویم. امام رضا علیهالسلام به من فرمود ....
🌸🌸🌸
@saqqah
#شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ 🌱
ابراهيم مصداق حديث نورانــي امام رضا(؏)بود كه ميفرمايند: هر كس براي مصائب ما گريه كند و ديگران را بگرياند، هر چند يك نفر باشد اجر او
با خدا خواهد بود.
"هر كه در مصيبت ما چشمانش اشكآلود شود و بگريد، خداوند او را با ما محشور خواهد كرد."
در عزاداريها حال خوشــي داشت. خيلي ها با وجود ابراهيم و عزاداري او شور و حال خاصي پيدا ميكردند.
ابراهيم هر جايي که بــود آنجا را كربال ميكرد! گريه ها و ناله هاي ابراهيم شــور عجيبي ايجاد ميكرد.
✨ #اسعدالله_ایامکم ✨
ولادت باسعادت امام الرئوف حضرت سلطان علے ابن موسے الرضا علیه آلاف التحیة والثناء، خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه، وهمه شیعیان و محبان اهل بیت(ع) تبریک و تهنیت باد.
.
💠🌸💠🌸💠🌸💠🌸💠
🔻عید غدیر خم در سیره امام رضا علیه السلام
مرحوم علامه امینی رحمت الله علیه در کتاب الغدیر آورده است؛
فیاض بن محمد بن عمر طوسی در سال 259 در سن نود سالگی گفت که:
حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام را در روز غدیر ملاقات نمود، در حالی که گروهی از خواص در محضر مبارکش بودند، آنها را برای افطار نزد خود نگاه داشته بود و در عین حال غذا و هدایا و لباس و حتی انگشتری و کفش برای خانه های آنها فرستاده بود و وضع زندگی آنها را (از حیث معیشت) تغییر داده بود .
همچنین وابستگان و نزدیکان خود را از هر جهت به وضع و صورت نوینی درآورده بود به طوری که در کلیه شئون زندگی و آلات و ادوات معمولی وضع جدید و نوینی به خود گرفته بودند ، که با روزهای قبل فرق داشت و آن حضرت فضیلت و سبقت این روز را برای آنها بیان میفرمودند .
الغدیر: جلد۱، صفحه ۵۳۳.
☆ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه ☆
"کانال مدح مولا امیرالمؤمنین علیه السلام"
✿[ ]✿
══•◇•🌸•◇•══
💠🌸💠🌸💠🌸💠🌸💠
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
📜 #خطبه_غدیرخم
👈 ( فراز شماره : ۲ )
حَميداً لَمْ يَزَلْ، مَحْموداً لايَزالُ وَ مَجيداً لا يَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعيداً وَ كُلُّ أَمْرٍ إِلَيْهِ يَعُودُ
همواره ستوده بوده و خواهد بود و بزرگواری او پايانی ندارد آغازگر آفرينش و بازگرداننده آن است و برگشت تمامی اُمور به سوی اوست.