eitaa logo
همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) ارتباط بامدیر کانال @zafarba
233 دنبال‌کننده
35.9هزار عکس
35.7هزار ویدیو
371 فایل
زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر شهادت نیست کانال همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) لینک کانال @saqqah
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ╭─┅🍃🖤🍃┅─╮ ╰─┅🍃🖤🍃┅─╯
✍سیره ی سردار شهید محمد نصراللهی معاون ستاد لشکر ۴۱ ثارالله کرمان... 🔹شهدای والفجر هشت را به صحن مسجد امام آورده بودند تا از آنجا به سوی جایگاه ابدی تشییع شوند. 🔸حاج قاسم با دست به یک یک شهدا اشاره می کرد و می گفت: مادر شهید دیندار مادر شهید یوسف اللهی مادر شهید هندوزاده درباره ی نصراللهی چه بگویم که مادر ندارد... 🔹این جمله اشک آلود و صمیمی یک آن مظلومیت شهید محمد نصراللهی را پیش چشم ها عریان کرد و حتی کسانی را که با جنگ و شهادت و انقلاب بیگانه بودند به گریه و فغان وا داشت... 🔸فقط خود او بود که در میان این همه لابه و شیون آرام و با لبخندی ابدی بر لب پرچم سه رنگ را روی صورتش کشیده بود. 🔹طبق روایت خانواده شهید ؛ یک روز جمعه ناهار کباب داشتیم محمّد وقتی سر سفره کباب ها را دید بلند شد و گفت: من لب نمی زنم مردم نان خالی گیرشان نمی آید آن وقت شماها بوی کباب راه انداخته اید؟! 🔸همه فکر می کردیم بچه است نباید جدی گرفت چند ساعت بعد که برگشت درباره نماز جمعه حرف می زد و این که هر کس سه بار نماز جمعه را بدون بهانه ترک کند چه قدر مسئولیت دارد...
✍سیره زندگی شهید محمد نصراللهی... 🔸تا لباسی را پاره و نخ نما نمی‌کرد دست از سرش بر نمی داشت حتی در این عکس یادگاری که با حاج قاسم انداخته مشخص است عکسی که محمّد خیلی دوست داشت و به آن افتخار می کرد در این عکس دکمه های پیراهنش لنگه به لنگه اند و با هم فرق می کنند از این لباس چند سال کار کشیده بود ولی رهایش نمی‌کرد.. 💢کلام شهید حاج قاسم سلیمانی در وصف شهید محمد نصرالاهی... 🔸ساده بگویم محمد دوچیز را هرگز جدی نگرفت یکی دنیا را و یکی خستگی در دنیا را شوق دیدار بین او و خستگی فرسنگ ها فاصله انداخته بود...