🌹 تقصیر منه، منو ببخش🌹
◇مشغول کار شده بودم و حواسم به حامد نبود. یهو از روی صندلی افتاد و سرش شکست. سریع بردمش بیمارستان و سرش رو پانسمان کردم.
◇ منتظر بودم یوسف بیاد و با ناراحتی بگه چرا سهل انگاری کردی؟ چرا حواست نبود؟ وقتی اومد مثل همیشه سراغ حامد رو گرفت. گفتم: خوابیده.
بعد شروع کردم آروم آروم جریان رو براش توضیح دادن.
◇فقط گوش داد. آروم آروم چشم هاش خیس شد و لبش رو گاز گرفت. بعد گفت:
" تقصیر منه که این قدر تو رو با حامد تنها می زارم، منو ببخش! " من که اصلا انتظار هچنین برخوردی رو نداشتم، از خجالت خیس عرق شدم.
#شهید_یوسف_کلاهدوز