📜پاسخ به ناقد مقدمه کتاب غناء
🔻اختصاصی | رضا مختاری در پاسخ به نقد محمدصادق مستفید بر مقدمه کتاب غناء (متن دروس خارج فقه رهبر معظم انقلاب در بحث غناء) یادداشتی بر سرائر ارسال کرده است که در ادامه میخوانید:
🔹ناقد محترم مقدمه کتاب غناء، بدون توجه و دقت در صدر و ذیل سخن و لبّ مدّعا، مطلبی نوشتهاند که اگر حتی خودشان هم یکبار متن کامل مقدمه، یا حتی همین قسمت مورد نقد را بخوانند پاسخ خود را مییابند، و چون مطلب مقدمه را در نقد خود کاملاً نقل نکردهاند، کسانی که کتاب را در اختیار ندارند، چه بسا بپندارند که نقد ناقد وارد است، از این رو ابتدا گزیدهی متن این قسمت از مقدمه را نقل میکنیم و سپس ابهامات ناقد را پاسخ میدهیم:
🔹«... با این همه بسیار عجیب است که یکی از معاصران در مصاحبهای گفتهاند: بنده موسیقی را فی نفسه حلال میدانم و دلیل بر حرمتش نیست... دلیل بر حرمت لوازمش است... شارع نمی تواند این را حرام کند. اصلاً حرام نمیکند. چرا؟ «لأنّه خلقها لهم» اصلاً همۀ اینها را «أخرجها لعباده» از پیغمبر، یک حدیثی است مسلّم، سندش هم معتبر، میفرماید: «الهوا والعبوا؛ فإنّي أکرهُ أنْ یُریٰ في دینکم غلظة»... این دین اسلام است...» این سخن مشتمل بر یک مدعا و چند دلیل است. مدّعا اینکه غناء و موسیقی فی نفسه حلال است و دلیلی بر حرمتش نیست. این مدّعا در بسیاری از رسالههای غناء بررسی و نقد شده و به آن نمیپردازیم. یکی از ادّلۀ ایشان عبارت است از: حدیث مرويّ از رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) که ایشان فرمودهاند: «حدیثی است مسلّم و سندش هم معتبر». در حالی که نه مسلّم است و نه دارای سند معتبر بلکه مجعول است...»
🔹چنانکه ملاحظه میشود در مقدمه، نظر مرحوم آیتالله معرفت در باب حلال بودن موسیقی و غناء نقد نشده است بلکه تصریح شده «این مدّعا در بسیاری از رسالههای غناء بررسی و نقد شده و به آن نمیپردازیم.» بنابراین سخن مقدمه اصلاً ناظر به این مدّعا نیست، در پایان این قسمت مقدّمه هم تصریح شده است: «بنابراین حدیث مذکور نه مسلّم است نه معتبر، بلکه مجعول است.» اکنون سراغ ادلّهی مجعول بودن این حدیث در مقدّمه کتاب میرویم، کاملاً بر اهل فن و انصاف، واضح است که با عنایت به مجموع این چهار وجه، بی اعتبار بودن این حدیث ثابت میشود، نه با هر کدام جداگانه، تا ناقد بگوید اگر حدیثی در کتب شیعه نباشد مگر مجعول است؟!!! در مقدمه گفته شده است که این حدیث فقط در یکی از ضعیفترین کتب اهل سنّت - یعنی شعب الایمان بیهقی- روایت شده، وخود اهل سنت هم سند آن را تضعیف کردهاند، پس چگونه «حدیثی است مسلّم و معتبر» که مرحوم معرفت گفتهاند؟!!
🔹در دلیل چهارم استشهاد به سخن نویسندهی یکی از بهترین رسالهها در باب غنا یعنی آیتالله سیّد علی حسینی اشکوری شده است که سالها پیش رساله خوبی در غنا و رساله خوبی در موسیقی نوشته، و با بررسی روایات غنا و غور در آنها به درستی تصریح کرده است که این حدیث، مجعول است، یعنی هر کس میخواهد در باره موضوعی سخن بگوید باید تحقیقات وپژوهشهای پیشینیان را بخواند و از صفر پژوهشی بپرهیزد تا دچار این اشتباه فاحش نشود!! و برساختههای بنیامیّه و بنیعبّاس در توجیه کارهای خلافشان را حدیث قلمداد نکند، روح حاکم بر این قسمت مقدمه خصوصاً نقل سخن علامه امینی پیش از آن، در باب ترّهاتی که به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نسبت دادهاند همین است، اکنون میافزاییم که علاوه بر شواهد مذکور در مقدمه، اساساً این حدیث، مخالف کتابالله است، زيرا با وجود مذّمت شدید لهو در قرآن کریم در آیاتی مثل کریمهی (لو اردنا ان نتّخذ لهواً لاتّخذناه من لدنّا) یا کریمهی (ومن الناس من یشتری لهو الحدیث) آیا معقول است که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) به طور مطلق، امر به «لهو» کنند و بفرمایند «اُلهوا....»!!! که در این حدیث آمده است، با همان لحن امر که در مورد واجبات است مثل «صلّوا کما رایتمونی اُصلّی»!!!
🔹با اینکه به تصریح مقام معظّم رهبری در همین کتاب (ص 188) محصّل از روایات، حرمت غنای لهوی است، با این حال آیا محتمل است که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) به مسلمانان امر کنند که «اُلهوا!!!» مشابه همین جعلیات را از معصومین (علیهمالسّلام) پرسیدهاند و حضرات بشدّت رد فرمودهاند با تعابیری مثل «کذبوا» یا «کذب الزندیق» که در همین مقدمه آمده است، بنابراین، نه تنها در چاپهای بعدی کتاب غناء، این مطلب حذف نمیشود بلکه انشاءاللهتعالی مخالفت این حدیث با قرآن هم به آن افزوده و نیز سخن علمای اهل سنّت در تضعیف سند حدیث، درج میشود تا اندک شبههای برای احدی باقی نماند.
🔸نقد محمدصادق مستفید بر مقدمه کتاب غناء را اینجا بخوانید:
https://eitaa.com/saraeer/564
@saraeer
📜اگر شورای نگهبان وظیفه خود را به درستی انجام میداد نیازی به تأسیس «مجمع تشخیص مصلحت نظام» نبود/ شورای نگهبان میتواند وارد عرصه نظامسازی شود
🔻محمدجواد ارسطا در گفتگو با مباحثات:
🔹شورای نگهبان میبایست در همان ابتدا برخورد جامعی با اصول قانون اساسی در مورد وظایفی که بر عهدهاش قرار گرفته بود میداشت. یعنی در بررسی مصوبات مجلس براساس موازین اسلامی و یا احکام اسلامی، میبایست به احکام اولیه اکتفا نمیکرد، بلکه احکام ثانویه و احیانا احکام ولایی و حکومتی را هم مورد توجه قرار میداد. لکن چون این کار را نکرد، نهایتا نظام با راهکاری که امام خمینی ارائه داد، ناچار شد سراغ تاسیس نهاد «مجمع تشخیص مصلحت نظام» برود. در واقع اگر شورای نگهبان وظیفه خود را به درستی انجام میداد، دیگر نیاز به تأسیس نهاد «مجمع تشخیص مصلحت نظام» نبود.
🔹مجمع تشخیص مصلحت نظام از نظر فقهی دارای یک مبنای مستحکم فقه شیعی است، یکی از این حیث که مصلحت اهم را مورد لحاظ قرار میدهد، و دوم اینکه خود مصلحت را با صرف نظر از قید اهم بودن در موضوعاتی که متغیر هستند و حکم ثابتی ندارند، مورد توجه قرار میدهد. اکنون باید به این سؤال بپردازیم که آیا مجمع تشخیص مصلحت نظام با این شیوهای که در پیش گرفته است و در طول چند دهه پس از تاسیس آن، به سمت عملگرایی یا مصلحتسنجی و به تعبیری عرفیگرایی نرفته است؟ به نظر میرسد که در پارهای از موارد اینگونه بوده است.
🔹شاید حرکت به سمت عرفیگرایی ناشی از این باشد که مبانی فقهی کار مجمع تشخیص مصلحت نظام برای برخی از اعضای این مجمع چندان به خوبی و دقت تبیین نشده است. لذا، شاهد این هستیم که در پارهای از موارد گرایش به عملگرایی در این مجمع وجود دارد. این گرایش حتی اگر اندک هم باشد، در طول زمان میتواند خطرناک باشد، چون توسعه پیدا میکند و ممکن است که اصلا در آینده شیوه غالب بشود. برای جلوگیری از بروز این خطر در آینده، لازم است که به مبانی فقهی کار مجمع توجه شود و این توجه باید به صورت دقیق در میان خود اعضای محترم مجمع شکل بگیرد.
🔹اینکه شورای نگهبان در صدد نظامسازی باشد، قابل پذیرش است که البته چنانکه اشاره شد شورای نگهبان برای انجام این کار مهم، الزاما نیازمند همکاری جدّی حوزه و دانشگاه است، یعنی حوزه و دانشگاه باید موضوعاتِ مباحث علمی خود را از شورای نگهبان بگیرند و ارتباط منطقی میان این نهادها برقرار گردد؛ اما متاسفانه در واقعیت چنین اتفاقی رخ نداده است. لکن نباید همه مسئولیت را متوجه شورای نگهبان دانست، بلکه فقط بخشی از مسئولیت بر عهده این شورا است و قسمتی هم متوجه حوزه و دانشگاه است.
🔹این سؤال قابل طرح است که به چه دلیل ممکن است شورای نگهبان با فتاوای مراجع تقلید موجود چندان سروکاری نداشته باشد؟ در پاسخ می توان گفت شاید از این جهت فتاوای مراجع تقلید موجود در اظهارنظر شورای نگهبان چندان جایگاهی نداشته باشد که ماهیت فقهی قوانین موجود در کشور –یعنی قوانینی که توسط مجلس تصویب می شود و به تایید شورای نگهبان میرسد- ماهیت حکم ولایی یا حکومتی است.
🔹یعنی اگر کسی سوال کند که آیا این قوانین الزامآوراند؟ پاسخ این است که بله و اگر پرسیده شود که بر چه اساسی الزامآورند و یا عامل الزامآور دانستن این قوانین چیست؟ پاسخ این است که این قوانین در واقع احکام ولایی هستند که با اذن ولی فقیه توسط نهاد قانونگذاری صادر شدهاند. این نهاد قانونگذاری هم دو قسمت دارد که یکی مجلس شورای اسلامی و دیگری شورای نگهبان است. در رابطه بین حکم ولایی و فتاوای فقها، تقریبا به نظر همه فقها هرگاه بین یک فتوا و یک حکم تعارضی وجود داشته باشد، حکم بر فتوا مقدم خواهد شد.
🔹به نظر میرسد در این حرکت به سوی أخذ معالم دین از فقها، نکتهای مغفول واقع شده و آن، این است که ما زمانی میتوانیم سراغ مراجع تقلید متعدد برویم که یک کشور واحد اسلامی براساس یک مجموعه قوانین واحد و مشخصی تاسیس نکرده باشیم، بلکه فقط درصدد تعیین تکلیف اشخاصی باشیم که تحت یک حکومتی زندگی میکنند که پایبند به موازین فقه شیعه نیست. تا زمانی که ما کشور واحدی تشکیل نداده باشیم که در آن قانون واحدی به اجرا گذارده شود، رجوع به مراجع متعدد به هیچ وجه مشکلساز نخواهد بود. اما اگر عامل دیگری وارد میدان شود و آن وجود کشور واحدی است که قوانین واحدی باید در آن حاکم باشد، در این صورت دیگر نمیتوانیم تعدد مراجع را بپذیریم.
🔸متن کامل این گفتگو را در لینک زیر مشاهده کنید:
http://mobahesat.ir/19802/amp
@saraeer
📜آبروریزی از دیگران در رسانهها سبب قطع ولایت الهی میشود/ انتقاد و انتقادپذیری، از اسلام است، اما افشاگری از اسلام نیست
🔻آیت الله مظاهری در درس اخلاق:
🔹در منابع روایی، روایتی صحیح السّند راجع به عقوبت آبروریزی از مؤمنان نقل شده که بسیار درس آموز و تکان دهنده است. طبق این روایت، امام صادق«سلاماللهعلیه» میفرمایند: «مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَایَهً یُرِیدُ بِهَا شَیْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِیَسْقُطَ مِنْ أَعْیُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَایَتِهِ إِلَى وَلَایَهِ الشَّیْطَانِ» هر که بر ضرر مؤمن چیزی بگوید و قصدش افشای عیب و ریختن آبروی او باشد که از چشم مردم بیفتد، خداوند او را از ولایت خود به سوی ولایت شیطان میراند.
🔹بر این اساس کسی که افشاگری و آبروریزی کند و اسرار و عیوب مردم را فاش سازد، حتی اگر مرتکب تهمت و افترا هم نشود، بلکه غیبت کند، یعنی عیوب واقعی را به جهت آبروریزی نقل کند، پروردگار عالم دست عنایت خودش را از روی او برمیدارد.
🔹اگر کسی غیبت کند و هدف او آبروریزی باشد، بخواهد که دیگری را از چشم مردم بیندازد و مروّت و شخصیّت کسی را لکّهدار کند، گناهش به اندازهای بزرگ است که خداوند دست عنایت خود را از روی او و زندگی او برمیدارد و دچار سقوط میشود. حال اگر این گناه بزرگ، با تهمت و شایعه نیز همراه گردد، عواقب آن سختتر خواهد بود.
🔹همچنین اگر انسان خبری راجع به دیگران بشنود و در حالی که از راست و دروغ آن خبر مطمئن نیست، آن را نقل کند، شایعهپراکنی است و گناه آن بزرگ است. این گناهان، منجر به آبروریزی میشود و نزد خداوند متعال بسیار بزرگ و قبیح است.
🔹بعضی افراد، از غیبت اجتناب دارند و تهمت نمیزنند، ولی از روی نادانی، دروغها و اتهاماتی که در برخی رسانهها و در فضای مجازی دیدهاند را نقل میکنند. بدون توجه به تبعات آبروریزی، عیوب و لغزشهای دیگران را فاش میکنند یا به اشخاص، نسبت ناروا میدهند.
🔹طبق روایتی که خواندم اگر کسی این افشاگریها و آبروریزیهای رسانهها را مطالعه کند، به ذهن بسپارد و برای دیگران نقل کند، ولایت بین او و خداوند سبحان قطع میشود. قطع رشتۀ ولایت، زندگی را تاریک میکند، همانطور که اگر رشتۀ اتصال بین نیروگاه برق و خانۀ کسی قطع شود، آن خانه، روشنایی ظاهری ندارد و تاریک است، قطع ولایت پروردگار نیز خانه را از نظر باطن تاریک میکند، هرچند از حیث ظاهری روشن باشد.
🔹غیبت، تهمت، عیبجویی، افشای اسرار و مخصوصاً شایعه، مصیبتهای بزرگی هستند که جامعه را نابود میسازند و فرهنگ اجتماع را تغییر میدهند.. متأسفانه گناهان آبرویی و اعمال زشتی که منجر به آبروریزی از دیگران میشود، نظیر غیبت، تهمت و شایعه پراکنی، فراوان شده و کمتر کسی به اثرات اجتماعی آن توجه دارد.
🔹من بارها این جمله را به همه گفتهام و اکنون بهویژه برای جوانها تکرار می کنم که مراقب باشید گناه نکنید؛ گناه زندگی را تباه میکند، گناه دین را از انسان میگیرد و او را بیچاره میکند. حال اگر گناهی مرتکب شدید، فوراً آن را با توبه و با عذرخواهی از خداوند جبران کنید. همچنین مواظب باشید گناه شما تکرار نشود و در سراشیبی گناه واقع نشوید که مثل ماشینی که در سرازیری افتاده و ترمزش بریده است، سقوط خواهید کرد.
🔹عادت به غیبت، عادت به تهمت، عادت به شایعهپراکنی و بهطور کلی عادت به آبروریزی از بندگان خدا، مانع عاقبت بهخیری انسان است و سرنوشت بدی برای او رقم میزند. پس باید از این گناهان بزرگ اجتناب شود. حال اگر در فرد یا افرادی عیبی دیده شد، قرآن کریم به جای غیبت و عیبجویی و افشاگری، راه انتقاد سالم و سازنده را به بندگان آموزش میدهد. انتقاد به جای غیبت است، انتقاد به جای تهمت است، انتقاد به جای شایعهپراکنی و افشای اسرار است.
🔹روش انتقاد صحیح آن است که اگر عیبی از دیگری مشاهده شد، باید مخفیانه و با مهربانی و تواضع، آن عیب را به خود آن شخص گوشزد کنید. او هم باید با کمال خوشرویی، انتقاد را بپذیرد و بگوید: خدا رحمت کند شما را که برای من هدیه آوردید، یعنی عیبم را گفتید. امام صادق«سلاماللهعلیه» میفرمایند: بهترینِ دوستان و برادرانِ من کسی است که عیوب مرا به من هدیه کند.
🔹انتقاد و انتقاد پذیری، دو صفت سازندهای است که در جامعۀ ما مفقود و نایاب یا دست کم، کمیاب است. قرآن کریم میفرماید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ». انتقاد و انتقادپذیری، از اسلام است، اما افشاگری از اسلام نیست، بلکه انسان را از زیر پرچم خدا خارج و ولایت خدا را برای او قطع میکند.
🔸مشروح بیانات معظمله را اینجا بخوانید:
http://almazaheri.ir/farsi/Index.aspx?TabId=0003&ID=956
@saraeer
📜تحقیق یا تقلب ارگانی!
🔻یادداشت وارده | سیدمصطفی سجادی:
🔹چند هفته است که دارم در کتاب های مختلف و همین طور مقالات گوناگون درباره یک موضوع تحقیق می کنم. یکی از نتایج تأسف بار تحقیقم این است که اگر کسی بخواهد یک پژوهش واقعی با نتایجی نوآورانه داشته باشد و در این راستا بخواهد از منابع جدیدتر استفاده کند هر روز که می گذرد مسیر دشوارتری فراروی خود خواهد داشت چرا که پس از ساعت های متمادی بررسی متون در موضوع مورد نظر خواهد دید که بسیاری از منابع عرضه شده جدید که قاعدتا باید نوآوری بیشتری داشته باشند کپی برابر با اصل یا با کمی تغییر از منابع قدیمی تر هستند انگار غالبا از روی دست دیگری نوشته اند!
🔹 نکته تأسف برانگیز تر اینکه بسیاری از این منابع نه فقط در فضای مجازی بلکه به صورت رسمی و از طرف ارگان ها و سازمان ها چاپ و عرضه شده اند و چه امتیازاتی به ناحق از نویسندگان به نانویسندگان منتقل شده است!
🔹از این وضعیت واقعا خسته شده بودم تا اینکه چند شب پیش ناگهان به مقاله ای رسیدم که توسط ارگان رسمی و در مجله رسمی چاپ شده بود با ناامیدی تورقی کردم اما ناباورانه مطالب خوبی در آن دیدم که قابل استفاده بود سریع دست به کار شدم و شروع کردم به مطالعه و فیش برداری و خوشحال از اینکه بالاخره پس از هفته ها تلاش، دست آوردی داشته ام اما این شادی، دیری نپایید چون شب گذشته که کتاب اخلاق الهی حضرت آیت الله مجتبی تهرانی را مطالعه می کردم دیدم عبارات کتاب آشناست! بله حدود 85% از مقاله اخیر از این کتاب کپی شده بود!
🔹اگر بگویم موضوع مقاله چه بود بیشتر مایه تعجب است موضوع مقاله ای که متقلبانه دست به سرقت ادبی و علمی زده بود ، دروغ بود!
@saraeer
هدایت شده از سیدیاسر تقوی
☑️نمازجمعه برای همه شهروندان
📌در حاشیه گفتگو با آقای ایزدهی
🔸سه روز پیش گفتگویی با آقای ایزدهی، رئیس پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره «نماز جمعه» داشتم. پس از مقدمهی گفتگو که به تطورات فقهی موضوع گذشت و تصویر اجمالی خوبی از پیشینه علمی آن ارائه شد، تصمیم گرفتم نظرشان را درباره ادبیات حاکم بر تریبونهای نماز جمعه جویا شوم.
🔸بر خلاف آنچه علیه تریبونهای نماز جمعه گفته میشود من ائمه جمعه را سیاستزده و جناحی نمیدانم. بلکه معتقدم ائمه جمعه با به کارگیری ادبیات حداکثری و آرمانی و نیز موضعگیری علیه جریانهای سیاسی غربگرا ناخواسته موجب ریزش پیوست اجتماعی آن جریانها میشوند. به بیان سادهتر وقتی ائمه جمعه علیه جریان سیاسی غربگرا موضعگیری میکنند، ناخودآگاه عقبه فرهنگی و اجتماعی آن که ضرورتا معاند نظام نیستند اما به لحاظ فرهنگی تمایل زیادی به فرهنگ سکولار غرب دارند نیز از نمازجمعه فاصله میگیرند.
🔸لذا پرسش خود از آقای ایزدهی را اینگونه مطرح کردم که: «...در این تعارض چه باید کرد که ما علاوه براینکه آرمانها و خطوط سیاسی خودمان را مشخص کنیم و راجع به مباحث کلان سیاسی مملکت صحبت و موضعگیری کنیم، در عین حال بتوانیم آن طیف قابل توجهی از جامعه ایران که به لحاظ فرهنگی تمایلی نسبت به فرهنگ غربی دارند را از نماز جمعه حذف نکنیم؟»
🔸پاسخ او جالب و غیرمنتظره بود. گفت: «وقتی گفته میشود که رویکرد نماز جمعه فقط مومنانه نیست، و صرفا برای تعبد نیست، بدین معنا است که نماز جمعه برای شهروندان است، وقتی نماز جمعه به مثابه یک نهاد حکومتی برای ابلاغ، تعمیق و تثبیت کارکردهای حکومت را دارد و البته در تعامل میان مردم و حکومت از پایین به بالا و از بالا به پایین است، بدین معنا است که نباید کارکردهایش را به زندگی شخصی مومنان محدود کنند. اینکه در نماز جمعه مباحث سیاسی مطرح میشود، بدین معنا نیست که ما فقط برای مومنان بصیرتافزایی کنیم. بلکه نماز جمعه در یک جغرافیای منطقهای یک شهر، مخاطبش هم مردم یک شهر است.»
🔸و بعد اضافه کرد: «مساله در حال حاضر این است که کارکرد نماز جمعه در حکومت برای بصیرتافزایی مومنان است، حال آنکه کارکرد نماز جمعه در حد یک رسانه یا یک نهاد حکومت برای ایجاد تعامل میان همه افراد یک جامعه، حتی مذاهب مختلف، ولو اینکه کافر است و نماز نمیخواند است. مهم این است که احساس کند که این مباحث، بحثهای مورد ابتلاء او است، به کار او میآید و یک فضای عمومی است، پس باید او بتواند از این فضا استفاده کند، ولو اینکه حضور هم پیدا نکند. مهم این است که از مباحث نماز جمعه بتواند استفاده کند.»
🔸آقای ایزدهی با رویکرد حکومتی به موضوع نمازجمعه، این نهاد دینی را با محوریت «شهر» بازتعریف میکند و مخاطب آن را عموم شهروندان میداند. این نگاه میتواند در بازبینی ادبیات حاکم بر تریبونهای نماز جمعه ما را یاری دهد. البته بدیهی است این به معنای حذف مواضع نظام اسلامی و یا اولویتهای دینی از خطبههای نماز نیست. بلکه نحوه پرداخت به این مواضع میتواند از بیان ایدئولوژیک و حداکثری به بیان عرفی و مبتنی بر منطق منافع شهری (ملی) تبدیل شود.
📌پیشنهاد میکنم مشروح این گفتگو را در سایت مباحثات مطالعه کنید:
http://mobahesat.ir/20663/amp
🔻🔻🔻
@sedyaser
📜جامعه مدرسین برخورد حذفی ندارد/ آزادی در حوزه باید در چارچوب ضوابط باشد/ اگر کسی خارج از ضوابط اقدام کند باید منتظر عواقب آن باشد
🔻محسن فقیهی، عضو جامعه مدرسین در گفتگو با رسا:
🔹ارزش حوزه به این است که در آن آزادی وجود دارد و شاهد اختناق نیستیم، هرکس می تواند نظرات خود را بیان کند و این موضوع سبب تکامل می شود، یعنی جلوی کسی گرفته نمی شود و هرکس می تواند نظر خود را اعلام کند و ممکن است برخی صحبت ها صحیح باشد و انتقاد درستی صورت گیرد.
🔹اشکالی ندارد که افراد نظرات خود را بیان کنند اما مردم، حوزه و طلاب تشخیص می دهند چه انتقاداتی سازنده و برای تکامل حوزه است و چه انتقاداتی جنبه تخریبی دارد، مردم و طلاب می دانند که چه کسانی وقتی انتقاد می کنند در پی تخریب هستند نه این که به دنبال اصلاح امور باشند.
🔹افراد خاصی که به دلایلی ضربه خوردند و نتوانستند در انقلاب آنگونه که دلخواهشان بوده به جایگاهی برسند، ممکن است مخالفت هایی داشته باشند، البته هرکس آزاد است نظر خود را بگوید و از نکات و انتقادات مثبت استفاده می کنیم، هرکسی که انتقاد سازنده ای داشته باشد استفاده می کنیم چرا که جامعه مدرسین برخورد حذفی ندارد.
🔹در جامعه مدرسین کمیسیونی هست و کسی که صلاحیت مرجعیت دارد در آن کمیسیون مطرح و درباره آن بحث و گفت وگو می شود، این کمیسیون نظر می دهد که آیا فلان شخص صلاحیت برای مرجعیت دارد یا خیر. البته می دانید که مرجعیت غیر از اجتهاد است، یعنی شرایط اجتهاد یک چیز است و شرایط مرجعیت کمی متفاوت است و شرایط بیشتری دارد، مرجعیت امر مهمی است که در امور مسلمانان و شیعیان دخالت می کند از این رو جامعه مدرسین به دقت این موضوع را بررسی می کند.
🔹بر اساس قانون وزارت ارشاد موظف است که اگر کسی قصد چاپ رساله خود را دارد ابتدا باید آن را به جامعه مدرسین ارائه دهد تا بعد از اجازه جامعه مدرسین چاپ شود، این کمیسیون در جامعه مدرسین فعال است و اگر کسی رساله و کتاب های خود را به جامعه مدرسین عرضه کند و شرایط لازم مرجعیت و اجتهاد را دارا باشد، بعد از تأیید جامعه مدرسین می تواند رساله را چاپ کند و مشکلی ندارد.
🔹اما اگر جامعه مدرسین تشخیص دهد که فردی صلاحیت ندارد به صورت مخفیانه به افراد اعلام می کند که ما صلاح نمی دانیم رساله شما چاپ شود و به ارشاد برای چاپ اجازه نمی دهند. اخیرا گاهی برخی به صورت غیر رسمی این کار را انجام می دهند و در فضای مجازی رساله خود را پخش می کند، این موضوع شاید به ارشاد هم مربوط نباشد چون اجازه چاپ رساله را نداده اما افرادی آن را در فضای مجازی پخش کرده اند.
🔹بزرگان ما همواره از قبول مسؤولیت خطیر مرجعیت برحذر بودند، همه معتقد به علم و تقوای مرحوم آیت الله العظمی اراکی معتقد بودند اما ایشان تا اواخر عمر خود رساله ندادند و از رساله دادن و مرجعیت فرار می کردند. مرحوم امام حاضر نمی شد که رساله خود را چاپ کند، بسیاری از مراجع رساله های خود را چاپ کرده بودند اما حضرت امام حاضر نبودند رساله چاپ کنند، رهبر معظم انقلاب نیز حاضر نبودند که رهبری را قبول کنند اما این مسؤولیت سنگین را به ایشان تحمیل کردند.
🔹به صورت طبیعی وقتی کسی خارج از ضوابط تعیین شده قانونی یا قواعد مورد انتظار مردم مانند پیروی از سیره سلف صالح، اقدام کند باید منتظر عواقب آن باشد و ممکن است برخوردهایی صورت گیرد. ممکن است کسی بگوید نظری دارد اما نباید از ضوابط قانونی و سیره بزرگان خارج شود چرا که اقدام خارج از قواعد کار درستی نیست، حوزه آزادی هایی هم دارد و نمی شود آزادی ها را منتفی دانست اما اگر کسی کاری را انجام می دهد باید منطبق بر ضوابط و قواعد باشد، البته آزادی های موجود در حوزه باید در چارچوب ضوابط باشد نه آزادی مطلق.
🔸متن کامل این گفتگو را اینجا بخوانید:
http://rasanews.ir/002a9q
@saraeer
📜چرا تربیت حوزوی، طلبه را برای ازدواج مهیا نمیکند؟
🔻مباحثات|سیدیاسر تقوی:
🔹این روزها از اختلافات خانوادگی و بعضا طلاق در میان خانوادههای طلبه زیاد میشنویم. نارضایتی در زندگی میتواند عوامل فردی و اجتماعی گوناگونی داشته باشد. البته میتوان افزایش طلاق و تنشهای خانوادگی را امری اجتماعی و فراگیر تلقی کرد تا یک مسأله صنفی. اما جامعه روحانیت وضعیت متفاوتی دارد. چه آنکه خود را متولی علوم وحیانی و مروج سبک زندگی دینی میداند و از سوی دیگر در پدیده ازدواج، «طلبگی» به معنای صنفیاش حائز اهمیت و اثرگذار است. بعضی دختران جوان که ممکن است از خانواده روحانیت نیز باشند، خواستگار طلبه را به هیچ وجه نمیپذیرند. از سوی دیگر برخی نیز تمایل دارند با یک طلبه زندگی کنند. در هر صورت «روحانیت» در امر ازدواج متأثر از ابعاد صنفی خود است.
🔹در آسیبشناسی زندگی طلبههای جوان با مسائلی روبرو میشویم که در میان صنف روحانیت فراگیر است و اصل آسیب را متوجه سیاستگذاری و نظام تربیتی حوزه میکند. به عنوان نمونه «عدم توانمندی لازم در تعامل اجتماعی» را میتوان یکی از آفتهای عمومی تربیت حوزوی قلمداد کرد که در ازدواج و مدیریت زندگی ظهور و بروز مییابد و به تنشها و تلخیها دامن میزند. مشاوران حوزوی مسائل خانواده بر این مطلب صحه میگذارند که برخی طلاب جوان از همان گامهای نخستین انتخاب همسر تا عبور از مقدمات ازدواج و بعد مدیریت زندگی، از یک ناتوانی مزمن در نحوه تعامل و ارتباط اجتماعی رنج میبرند. اما چرا نظام تربیتی حوزه، طلبه را در تعاملات اجتماعی تقویت نمیکند؟ این مسأله را میتوان در لایههای پنهان سلوک علمی و اخلاقی طلبهها جستجو کرد.
🔹در بستر علمی، طلبه با حجم انبوهی از تراث فقهی مواجه است که کارکردی جز آشنایی با ابواب فقه و فرایند اجمالی استنباط ندارد. فقدان رویکرد «حل مسأله» در فعالیتهای علمی، طلبه را از فهم پدیدههای اجتماعی امروزین خود بینیاز میکند و ایدهآلهای دینی او را مبتنی بر حیات اجتماعی پیشینیان شکل میدهد. از این رو «سنت» در بستر فقه حجیت مییابد و با زیست جدید اجتماعی و ابهامات آن متعارض جلوه میکند. البته گاهی گزارههای فقهی پویا و ناظر به تحولات اجتماعی است اما از آنجا که طلبه نسبتی با اقتضائات اجرایی آن گزارهها ندارد، در پیادهسازی آن در زندگی دچار چالش میشود.
🔹از سوی دیگر، طلبه بواسطه مؤانست با اصول و دغدغه «استناد» در مواجهه با متن، کمتر به زمینههای فرهنگی و اجتماعی فهم کلام و رفتار دقت میکند. این آفت در زندگی زناشویی طلبه و ارتباطات اجتماعی، زمینهساز سوءتفاهمهاست. تأثیرات معرفتی اصول در زندگی اجتماعی، اجازه همدلی و فهم تفسیری کلام و رفتار اطرافیان را نمیدهد. به خصوص در امر ازدواج که طلبه با یک خانواده جدید و احیانا در بستر فرهنگی و اجتماعی متفاوتی روبرو میشود فهم انتظارات، حساسیتها و کنش و واکنشهای دیگران نیازمند عبور از لایههای سطحی متن (کلام و رفتار) و فهم و تفسیر زیرمتن و انگیزههای مطرح در کنار آن است که طلبه در این زمینه ناکام میماند.
🔹از منظری دیگر، حاکمیت «اخلاق اخباری» در نظام تهذیب حوزه، نقش «عقل» و «عرف» را در مناسبات اجتماعی ضعیف میکند. طلبه در فرایند اجتماعیشدن و فهم هنجارهای عرفی همیشه با این پرسش مواجه است که فرهنگ عمومی چه نسبتی با زیست اخلاقی برآمده از اخبار و روایات دارد و او تا کجا میتواند با آن همراهی و تعامل داشته باشد؟ قواعد حاکم بر زندگی زناشویی و مهارتهای لازم در برقراری صحیح با همسر چه نسبتی با متن دین دارد؟ آیا برای بهبود زندگی خود میتواند به توصیهی مشاوران خانواده عمل کند؟اگر میان متن دین و توصیهها احساس تعارض کرد چه باید بکند؟ به طور کلی ابهامات موجود در جایگاه عقل و عرف و نیز دغدغه تطبیق دقیق جزئیات زندگی با متن دین (آیات و روایات) فرصت تحلیل فرهنگ عمومی و لوازم معقول آن را به او نمیدهد و به لحاظ سبک زندگی او را در فضای اجتماعی منزوی و انگشتنما میکند و از آنجا که این تمایز و انزوا، «تعبد به دین» تلقی میشود،تا آنجا پیش میرود که عدم تعامل با فرهنگ عمومی را پایداری در سیر و سلوک حوزوی خود دانسته و به آن افتخار میکند.
🔹در مجموع میتوان گفت،سلوک علمی و اخلاقی حوزه، ذهن طلبه را متنگرا (اخباری) و انتزاعی بار میآورد و او را برای امر مهم ازدواج مهیا نمیسازد. از این رو به جهت جایگاه مبهم عقل و عرف (جامعه) در نظام معرفتی حوزه، طلبه دچار دوگانه خودساخته زیست دینی-زیست عرفی میشود و هر آنچه که با متن دین تطبیق نیابد را به معنای فاصله گرفتن از سلوک حوزوی و عرفیشدن تعبیر و تفسیر میکند و از آنجایی که هویت خود را در صیانت از معارف دینی میداند در ازدواج و زیست اجتماعی خود دچار تعارض و بحران هویت میشود. خطری که بازخوانی نظام علمی و اخلاقی حوزه را ضروری جلوه میدهد.
@saraeer
📜وضعيت نابسامان زبان عربی در حوزههای علميه
🔻محمدرضا زائری در روزنامه خراسان نوشت:
🔹اساس درك دين يعني فهم قرآن و روايات متوقف بر درك زبان اين متون بنيادين و دريافت و فهم مخاطب جاهلي از آنهاست، پس امروز هم اگر كسي بخواهد مراد و مقصود متون ديني را درك كند ناچار بايد تسلط عميق و كامل بر زبان عربي داشته باشد، اما متأسفانه در نگاهي گذرا درمي يابيم كه وضعيت زبان عربي در حوزه هاي علميه بسيار نامطلوب است. در حالي كه روزگاري روحانيون و فضلاي حوزه علميه قم و مشهد و اصفهان از سرامدان اهل تخصص در ادبيات عربي به شمار مي رفتند و عالمان و اديبان ايراني حوزه هاي علمي مورد مراجعه پرسشگران عرب از مصر و سوريه بودند يا در الأزهر تدريس مي كردند و بسياري از كتابهاي آموزش صرف و نحو و معاني و بيان و لغت زبان عربي به قلم آنان نگارش مي يافت، اما امروز غالب روحانيان ما نه تنها توان گفتگو و سخنراني به زبان عربي را ندارند بلكه متاسفانه از خواندن متون بسياري از كتابهاي عربي عاجزند!
🔹دليل اصلي اين عقب ماندگي - جدا از تنبلي و رخوت عمومي روزگار جديد كه در همه عرصه ها و حوزه ها مشترك است - به تنزل جايگاه اين موضوع در ذهن و فكر روحانيت امروز برمي گردد. برداشت غلط و تفكر ناصوابي كه در دهه هاي اخير ترويج شده اين است كه فهم و يادگيري زبان تنها وسيله اي ابتدايي و سردستي براي قرائت متون فقهي و اصولي و يادگيري اقوال قدماست. وقتي شناخت دين را به فقه محدود كنيم و دايره فقاهت را نيز به نقل و حفظ اقوال محدود سازيم اين برداشت البته طبيعي است! اما اگر دين را مجموعه اي گسترده تر از نقشه خدا براي هدايت انسان و جامعه بدانيم و فقاهت را هم شناخت اقتضاءات عمل به اين نقشه ببينيم، آن وقت براي درك و فهم احكام الهي نياز به درك و فهم متون بنيادين يعني قرآن كريم و روايات داريم و براي فهم زبان قرآن و روايات ناچار هستيم تا فهم مخاطب زمان نزول و صدور را دريابيم.
🔹كساني كه مي گويند قرائت اشعار جاهلي يا تعمق در شواهد امثال تلف كردن وقت است و به جاي آن بهتر است كه مثلا طلاب متون ديني قديم يا برخي تأليفات متاخر را بخوانند، به اين نكته ظريف توجه ندارند كه فهم صحيح همين متون نيازمند تعمق در آن آثار قديم است.اگر پيشينيان ما در حوزه هاي علميه مثلا به حفظ الفيه اصرار داشتند يا سالها براي علوم ادبي عربي وقت مي گذاشتند از اين جهت بود كه مي دانستند بدون درك محيط جاهلي، بدون مطالعه شرايط اجتماعي صدر اسلام، بدون فهم زبان عربي مخاطب وحي الهي در چهارده قرن پيش از اين و ... نمي توان به دريافت درستي از متون ديني رسيد. نمونه هاي متعدد از خطاها در فهم و تحليل مسايل ديني به طور عام و استنباط هاي فقهي به طور خاص وجود دارد كه دقيقا به خاطر ضعف در همين زمينه هاست.
@saraeer
📜 سازمانهای حقوق بشری در حمایت از کشمیر دولت هند را تحت فشار بگذارند
🔻مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان:
🔹در شرایط کنونی ما شاهد ظلمهای زیادی علیه مسلمانان در نقاط مختلف جهان هستیم که آخرین نمونۀ آن لغو خودمختاری منطقۀ جامو و کشمیر توسط دولت هند بود. دولت و حکومت هند در زمینۀ آزادی و خوشرفتاری با مسلمانان زبانزد و ضربالمثل است، اما متأسفانه لغو خودمختاری منطقۀ مسلماننشین جامو و کشمیر تصمیمی عجولانه و کاملا اشتباه بود که چنین اقدامی از سوی حکومت هند دور از انتظار بود. از ملت هند و همچنین از جامعۀ جهانی و سازمانهای حقوق بشری میخواهیم که دولت هند را برای انصراف از تصمیم لغو خودمختاری کشمیر تحت فشار بگذارند تا حق مردم منطقۀ جامو و کشمیر به آنان بازگردد.
@saraeer
📜حکايت مردی که عمر خود را برای حقانيت غدير گذاشت
🔻حسن انصاری در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹مرحوم علامه محقق سيد عبد العزيز طباطبایی تقریبا بیشتر عمر خود را وقف حدیث غدیر کرد. هم با مرحوم آقای امینی سالها همکاری کرد و هم در گردآوری منابع خطی حدیث غدیر و به ویژه تألیفات حدیثی اهل سنت تلاش کرد و هم در راستای تکمیل کتاب الغدیر کتابها و نوشته های مختلفی فراهم و تدوین کرد. تقریباً کتابی مهم در حدیث اهل سنت نبود که آن را در راستای گردآوری اسانید حدیث غدیر مورد کاوش و بررسی قرار نداده باشد. آن زمان بیشتر کتابها هنوز خطی بود و طبعاً این کار نیاز به زحمت و تلاش فراوان داشت.
🔹خود آن مرحوم به من می گفت تمام تاریخ دمشق ابن عساکر را چند بار خوانده بود تا احادیث مرتبط را یادداشت کند. مجلدی فراهم کرد به عنوان مستدرک راویان حدیث غدیر. این کار مستدرکی بود بر آثار سترگی مانند الغدیر و عبقات. در چارچوب چاپ جدید الغدیر، آن چند جلدی که پیش از درگذشت استاد به چاپ رسید هم حواشی مفیدی بر کتاب فراهم کرد و هم متن را تصحیح نمود و اغلاط چاپ اول را اصلاح کرد. در کاوش های خود در میان نسخه های خطی رساله کوتاهی از ذهبی در دانشگاه تهران پیدا کرد که طرق حدیث غدیر بود و ناشناخته مانده بود. با تبحری که در شناخت نسخه ها داشت توانست کتاب را شناسایی کند و آن را با تعلیقات به چاپ رساند.
🔹از پس سال ها تتبع در کتاب های خطی و فهرست ها و منابع تراجمی و کتابشناختی فهرستی فراهم کرد از نویسندگان غدیر. هر کس در طول تاریخ درباره غدیر کتابی نوشته بود را شناسایی کرد و با ذکر شواهد و استنادات آثار آنان را معرفی کرد. کتابهای متعددی را که هنوز خطی بود و به نحوی مرتبط با غدیر بود گاه استنساخ و گاه تا حد تصحیح متن ها فراهم کرد؛ از جمله بخش های مرتبط از تاریخ دمشق و فرائد السمطین و مناقب ابن المغازلی و مناقب ابن طلحه و چندین کتاب کوچک و بزرگ دیگر را استنساخ و یا تصحیح کرد و برای تخریج احادیث آنها یک عمر یادداشت فراهم کرد.
🔹زمانی که مؤلفین غدیر را می نوشت من در جزئیات پیشرفت کار بودم و از نزدیک شاهد بودم که با چه عشقی این کار را برای چاپ آماده می کرد. در خاطرم هست بعد از چاپ اول خیلی زود چاپ دومی از کتاب عرضه کرد با اصلاحات و تکمیل مطالب. بر روی نسخه شخصی او از کتاب تا روزهای آخر عمر شریفش من شاهد بودم که هنوز مطالبی را بر متن می افزود. گاه برای دیدن یک کتاب مرتبط تا تهران و تا مرکز آقای بجنوردی می آمد تا یک منبع جدید را ببیند. گاهی در خدمت او به دانشگاه تهران و کتابخانه مرکزی و یا منزل مرحوم اصغر آقای مهدوی و یا مرحوم فخر الدین نصیری می رفتیم فقط برای دیدن یک نسخه جدید به هدف تکمیل کارهای غدیری اش.
🔹آن مرحوم در چاپ بیشتر کتاب های مرتبط با غدیر که توسط دیگران چاپ می شد دست کم در فاصله دو دهه آخر عمر شریفش سهمی مهم داشت. در دفاتر یادداشت های او از سفرهای داخلی و خارجی بخش زیادی اختصاص داشت به تخریج طرق حدیث غدیر از روی منابع خطی کتابخانه ها و به ویژه کتابخانه های ظاهریه و سلیمانیه. خداوند او را غریق رحمت واسعه خود کند.
@saraeer
14.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺سیدمحمد جواد علوی بروجردی: مرجعیت در شیعه آزاد است. یعنی هر کسی خودش را دارای صلاحیت میداند ورود پیدا میکند
@saraeer