eitaa logo
@Sarafrazan Iran
112 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📅 روحانی ۹۵ : عده‌ای میگفتن تحریم‌ها رو دور میزنیم تحریم مهم نیست از جیب کی مهم نیست ؟ 🔺از جیب خودتون برید دنبال تحریم... 📅روحانی ۹۷ : با افتخار تحریم‌ها رو دور میزنیم... 🔺حدیث قدسی هست که خدا به عزت و جلالش قسم میخوره کسی که به غیر از من امید داشته رو ناامید میکنه... @sarafrazan406
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#چرا_انقلاب_شد 💢 اردشیر زاهدی آخرین سفیر #پهلوی در آمریکا و داماد شاه: خراب کردیم، #فساد بود، #دزدی بود! حبس بود! @sarafrazan406
🔸 اچار ها و وسایل فنی دچار زنگ زدگی شدن؟ 👈 از یک ظرف سرکه استفاده کنید و آچار ها رو به مدت یک روز داخل ظرف سرکه بذارید تا مثل اول نو و تمیز بشه @sarafrazan406
💕 داستان کوتاه حتما بخوانید "ماجرای نماز بدون وضوی امام جماعت" حاج شیخ تعریف میکند که، حدود ۲۰ سال پیش منزل ما خیابان ۱۷ شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم یش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام "شیخ هادی" که امور مسجد را انجام میداد و "معتمد" محل بود. یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه پائین که "وضوخانه" در آنجا واقع بود رفتم. منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این حين، در یکی از دستشویی‌ها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه وضو بگیرد، دستشویی را ترک کرد. من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو می‌گیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد "محراب" شد و یکسره بعد از خواندن اذان و اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند من که کاملا گیج شده بودم سریعا به حاج علی که سالهای زیادی با هم همسایه بودیم گفتم: "حاجی شیخ هادی وضو ندارد." خودم دیدم از دستشویی اومد بیرون ولی وضو نگرفت. حاج علی که به من "اعتماد" کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب "فرادا" می خوانم. این ماجرا بین "متدینین" پیچید، من و دوستانم برای "رضای خدا،" همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و "مامومین" کم کم از دور شیخ "متفرّق" شدند تا جائیکه بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند. زن شیخ قهر کرد و به خانه پدرش رفت، بچه های شیخ هم برای این آبروریزی، پدر را ترک کردند. دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود آیا اصلا "مسلمان" است؟ آیا جاسوس است؟ و آیا... شیخ بعد از مدتی محله ی ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود. بعد از دوسال از این ماجرا، من به اتفاق همسرم به "عمره" مشرف شدیم در مکه بخاطر آب و هوای آلوده بیمار شدم. بعد از بازگشت به پزشک مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه مقداری قرص و آمپول برایم تجویز کرد. روز بعد وقتی می خواستم برای نماز به مسجد بروم تصمیم گرفتم قبل از آن به درمانگاه بروم و آمپول بزنم، پس از تزریق به مسجد رفتم و چون هنوز وقت اذان نشده بود وارد دستشویی شدم تا "جای آمپول" را "آب بکشم." درحال خارج شدن از دستشویی، ناگهان به "یاد" شیخ هادی افتادم چشمانم سیاهی می رفت، همه چیز دور سرم شروع به چرخیدن کرد انگار دنیا را روی سرم خراب کردند. نکند آن بیچاره هم می خواسته جای آمپول را آب بکشد.! نکند؟! ؟! نکند؟! دیگر نفهمیدم چه شد. به خانه برگشتم تا صبح خوابم نبرد و به شیخ هادی فکر میکردم که چگونه من نادان و دوستان و متدینین نادان تر از خودم ندانسته و با قصد قربت "آبرویش" را بردیم. "خانواده اش را نابود کردیم." از فردا، سراسیمه پرس و جو را شروع کردم تا شیخ هادی را پیدا کنم. به پیش حاج ابراهیم رفتم به او گفتم برای کار مهمی دنبال شیخ هادی میگردم. او گفت: شیخ دوستی در بازار حضرت عبدالعظیم داشت و گاه گاهی به دیدنش میرفت اسمش هم حاج احمد بود و به عطاری مشغول بود. پس از خداحافظی با حاج احمد یکراست به بازار شاه عبدالعظیم رفتم و سراغ عطاری حاج احمد را گرفتم. خوشبختانه توانستم از کسبه آدرسش را پیدا کنم بعد چند دقیقه جستجو پیر مردی با صفا را یافتم که پشت پیشخوان نشسته و "قرآن" می خواند سلام کردم جواب سلام را با مهربانی داد و گفتم ببخشید من دنبال شیخ هادی میگردم ظاهرا از دوستان شماست، شما او را می شناسید؟ پیرمرد سری تکان داد و گفت: دو سال پیش شیخ هادی در حالیکه بسیار "ناراحت و دلگیر" بود و خیلی هم شکسته شده بود پیش من آمد، من تا آن زمان شیخ را در این حال ندیده بودم. بسیار تعجب کردم وعلتش را پرسیدم او در جواب گفت: من برای "آب کشیدن" جای آمپول به دستشویی رفته بودم که متدینین بدون اینکه از خودم بپرسند به من "تهمت" زدند که وضو نگرفته نماز خوانده ام، خلاصه حاج احمد آبرویم را بردند، خانواده ام را نابود کردند و آبرویی برایم در این شهر نگذاشتند و دیگر نمی توانم در این شهر بمانم، فقط شما شاهد باش که با من چه کردند. بعد از این جملات گفت: قصد دارد این شهر را "ترک" گفته و به عراق سفر کند که در "جوار حرم امیرالمومنین (ع)" مجاور گردد. تا بقیه عمرش را سپری کند او رفت و از آن روز به بعد دیگر خبری از او ندارم... ناگهان "بغضم" سرباز کرد و اشکهایم جاری شد که خدای من این چه غلطی بود که من مرتکب شدم. الان حدود ۲۰ سال است که از این ماجرا می گذرد و هر کس به "نجف" مشرف میشود من سراغ شیخ هادی را از او میگیرم ولی افسوس که هیچ خبری از شیخ هادی مظلوم نیست. "دوستان، ما هر روز چقدر آبروی دیگران را می بریم؟!" "چقدر زندگی ها را نابود می کنیم؟" @sarafrazan406
از تراژدی های حزب اللهی بودن این است که در چهلمین سالگرد انقلاب، معاون اول رئیس جمهور جشن تولد خود را در کاخ سلطنی سعدآباد برپا میکند، و تو باید سکوت کنی که دشمن سوءاستفاده نکند. بابا دشمن خود همینها هستن که دارن ملت رو از انقلاب پشیمون میکنن. دشمن همین سکوت و خفه میری ماست! فریدابراهیمی 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @sarafrazan406
حرفهای بند تنبانی ! در زمان امیر کبیر هرج و مرج در بازار به حدی بود که هر کس در مغازه اش از همه نوع جنسی می فروخت. به دستور امیر کبیر هر کسی ملزم به فروش اجناس هم نوع با یکدیگر شد، مثلا پارچه فروش فقط پارچه، کوزه گر فقط کوزه و همه به همین شکل. پس از مدتی به امیر کبیر خبر دادند شخصی به همراه توتون و تنباکو، بند تنبان، هم می فروشد، امیر کبیر دستور داد او را حاضر کردند و از او دلیل کارش را پرسیدند، آن شخص در جواب گفت: کسی که تنباکو از من می خرد ممکن است هنگام استعمال به سرفه بیافتد و در اثر این سرفه بند تنبانش پاره شود. لذا من بند تنبان را به همراه تنباکو می فروشم. از آن زمان هرکسی که حرف چرت و پرت و بی ربط میزند میگویند : حرفای بند تنبونی میزنه @sarafrazan406
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 طرف اسکناس چاپ میکرده که بانک مرکزی با دستگاه های چند ملیاردیش بزور چاپ میکنه خیلی مواظب باشید تو بازار ..پخش کنید بین دوستانتون کلاه سر کسی نرود 🔰🔰🔰🔰 @sarafrazan406
✔️روزنامه کیهان - مهر 1345/ 📸 مرد 148 ساله #زرندی آرزو دارد سوار بر الاغ به مشهد سفر کند.!!👌👌 @sarafrazan406
زمانی که امیرکبیر به صدارت رسید، خزانه دولت، سالی یک میلیون تومان کسری بودجه داشت؛ او برای جبران این کسری حقوق همسران شاهزادگان را قطع کرد، از حقوق شاهزادگان و روحانیون کاست و برای خود شاه هم، حقوقی ثابت معین کرد؛ ماهی 2000 تومان! @sarafrazan406
⭕️ کودتاچی ها در ژست گرفتن هم مثل همند @sarafrazan406
"گردان ۴۰۶" ثبت نام سفر۶روزه مشهدمقدس با ظرفيت محدود/زمان سفر۶ تا ۱۱اسفند/اقامت در هتل / هزينه ثبت نام ۱۵۰هزارتومان/مهلت ثبت نام تا پنجشنبه۱۱بهمن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه خداحافظي دختر بچه يكي از مدافعان حرم با پدرش قبل از اعزام به #سوريه من خودم به شخصه پاسخی برای گریه های این بچه در قیامت ندارم ... از دولت که انتظاری نیست اما ما هم کم گذاشتیم رفقا... @sarafrazan406