eitaa logo
@Sarafrazan Iran
113 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💢آيا روايت «حُسَيْنٌ مِنِّي وَأَنَا مِنْ حُسَيْنٍ» در كتب با سند صحيح نقل شده است؟ معنای این قابل فهم نیست، در بخش اول پیامبر(ص) میفرمایند: حسین از من است این بخش واضحی دارد: حسین نوه رسول خداست و جد ایشان است. اما در بخش دوم میفرمایند: من از حسین هستم! پیامبر(ص) که جد امام‌حسین(ع) است، از حسین(ع) است؟ ✅ بخش اول: اين روايت از يعلي بن مره عامري با سند صحيح در منابع برادران اهل سنت آمده است. متن اين رو ايت با اين سند در كتاب «المصنف» ابن ابي شيبه استاد بخاري اين چنين آمده است. 📚مصنف ابن أبي شيبة، ج 6، ص 380 روزى با پیامبر(ص) به یک میهمانى شده بودیم؛ در حالى که در کوچه مىرفتیم، حسین(ع)را در حال بازى دیدیم. پیامبر(ص) از جلوتر رفت و را گشود تا او را بگیرد؛ اما حسین(ع) فرار کرد و این طرف و آن طرف مىرفت و پیامبر(ص)به او میخندید، تا این که او را گرفت؛ پس یکى از را زیر چانه و دیگرى را پشت سرش قرار داد و او را میبوسید و میگفت: "حسین از من است و من از حسینم؛ کسى که را دوست بدارد، خداوند او را دوست دارد" 📚سنن ابن ماجه، ج1،ص 51 ✅ اما فهم بخش دوم حدیث: پس از شدن به رسالت، حیات او به رسالت و بقاى آن و حیات رسالت نیز به او وابسته شد و چون حسین(ع) براى زنده ماندن محمدى بسیار کوشید حتى عزیزترین کسانش را در این راه قربانى کرد، از او جانى دوباره گرفت و استمرار یافت ؛ از این رو پس از جریان کربلا شد؛ «الاسلام محمدیُ الحدوث حسینیُ البقاء»؛ اسلام توسط پیغمبر(ص) به وجود آمد و توسط حسین(ع) باقى ماند. @sarafrazan406
💢گذر پوست به دباغخانه می افتد ✅"هشام بن اسماعیل" ، والی امویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصا امام سجاد می رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم، "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او دستور دادند تا هشام را در وسط ببندند تا دیگران هر چه می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می آمدند و می گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی بن حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی بن اببطالب می‌کردم، سخت خواهد بود." روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهانشان فرمودند: "مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از خود انتقام بگیریم." هنگامی که امام سجاد به طرف هشام بن اسماعیل می آمدند، رنگ در هشام باقی نماند، ولی بر خلاف انتظار وی، امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: "اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم." هشام فریاد زد : "اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ" "خداوند می داند که خویش را در کجا قرار دهد." بعد از این رفتار امام سجاد، مردم مدینه نیز گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📚شرح الاخبار، ج ۳ ، @sarafrazan406