#شبهات_ماه_محرم
💢چرا در روز عاشورا، شمر حضرت عباس(ع) را خواهر زاده خطاب کرد؟
او #دایی حضرت بود؟
#پاسخ
راوى میگوید: شمر روز عاشورا در برابر سپاه ایستاد و صدا زد: خواهرزادگانم کجایند؟ عباس و برادرانش کجا هستند؟ کسى بدو پاسخ نداد. امام حسین(ع) بدانها فرمود: «هر چند وى فردى فاسق است ولى به او پاسخ دهید». از اینرو، عباس به سمت او رفت و فرمود: چه میخواهى؟ شمر گفت: خواهرزادگان! شما در امان هستید. عباس(ع) به او فرمود: لعنت خدا بر تو و امان تو! اگر تو دایى ما هستى، پس چرا به ما امان میدهى؟ ولى فرزند رسول خدا را امان نمیدهى؟ برادران عباس نیز نظیر سخنان آنحضرت را تکرار کردند و بازگشتند.
از آن جهت که مادر حضرت عباس(ع) با شمر بن ذی الجوشن هر دو از یک قبیله بودند و رسم عرب این است که به افرادی که از یک قبیله هستند و به نوعی وابستگی با هم دارند به فرزندان آنان با نگاه فامیلی نظر میکنند، به فرزندان ام البنین خطاب به خواهر زادگان نمود
📚عمدة الطالب فی أنساب آل أبى طالب، ص 327.
#مباهله_قرن_21
@sarafrazan406
یکی از خبرگزاری ها در مورد فتنه گران عاشورای ۸۸ اینچنین نوشت :
[ بیشرف ها ]
روز عاشورای سال ۸۸ کفو سوت زدند و هلهله کردند ، رقصیدن و پرچم ها و هیئت های امام حسین رو به آتیش کشیدند. ثابت کردند که نه به دین اعتقاد دارند و نه برای مطالبه رای به خیابون ها اومدن.حرامزاده های خیابونی باحمله به اعتقادمردم،داغ عاشورا رو دو برابر کردند،راز نابودیشون همین بود، توهین به مقدسات !
@sarafrazan406
کسی که کتاب میخواند هزاران زندگی را
قبل از مرگش زندگی میکند !
کسی که هرگز کتاب نمیخواند ،
فقط یک بار زندگی میکند ...
@sarafrazan406
هنوز ساعاتی از فاجعه روز عاشورا نگذشته بود که بدنها در بیابان کربلا افتاده بود و سرهای مقدسشان همراه با کاروان زینب کبری سلام الله علیها در سفر کوفه و شام شد تا حقانیت اهل بیت (ع) را به جهانیان ثابت نمایند.
حقانیتی که بر روی زمین کربلا و بالای نیزه ها از هم جدا شده است و اینگونه ...
قصه ما به سر رسید!
@sarafrazan406
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 جود و کرم امام حسین علیه السلام
حسین بن علی علیه السلام در بخشش زبانزد مردم روزگار بود. نقل می کنند روزی مرد صحرانشین مستمندی وارد مدینه شد و از مردم سراغ بخشنده ترین فرد را گرفت. همه مردم حسین بن علی علیه السلام را به او معرفی کردند.
وقتی در مسجد به خدمت آن حضرت رسید و نیازمندیِ خود را با خواندن چند بیت شعر بیان کرد، امام حسین علیه السلام او را به خانه آورد و به قنبر فرمود: هر مقدار پول در خانه داریم حاضر کن.
قنبر چهارهزار دینار به خدمت آن حضرت آورد و گفت: این تمامی پولی است که در اختیار داریم. امام حسین علیه السلام همه آن چهارهزار دینار را از پشت در به آن مرد بادیه نشین داد. منظور حضرت از این برخورد آن بود که چشم آن مرد به چشم او نیفتد که مبادا خجالت زده شود.
مرد اعرابی وقتی پول ها را گرفت شروع کرد به گریه کردن. حضرت فرمود: اتفاقی افتاده؟ آیا از کمی مبلغ گریه می کنی؟ مرد اعرابی گفت: خیر آقا! گریه ام از این است که زبانم لال روزی این دست ها و این بدن زیر خاک ها پنهان می شود. ای کاش همیشه می ماندی و مردم از وجودت استفاده می کردند.
***
عرض می کنم: ای مرد فقیر! کجا بودی کربلا، ببینی با این دستان و انگشتان سخاوتمند چه کردند. نبودی ببینی ابا عبدالله با بدن سالم به زیر خاک نرفت.
بدنی بود که وقتی زینب علیها السلام آن بدن را دید خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «صلوا علیک ملیک السماء، هذا حسین، مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء...؛ این حسین است که در خون غلطیده، در حالی که اعضای بدن او قطعه قطعه است.»
🍂این کشته فتاده به هامون حسین توست
🍂این صید دست و پا زده در خون حسین توست
🍂این ماهی فتاده به دریای خون که هست
🍂زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
📗 #در_کربلا_چه_گذشت؟
✍ محمد باقر کوه کمره ای
@sarafrazan406
🔸٣٠ هزار دینار رقمی بود که یزید به هر نفر اهل خواص کوفه داد و دینشان را خرید.
🔺هر دینار چهار و نیم گرم طلا میباشد
🔸و در زمان کنونی، هر گرم طلا ۴٠٠ هزار تومان است.
🔺یعنی یزید نزدیک ۵۴ میلیارد تومان به هر نفر پول داد!!!
⁉️ اگر در آن زمان بودیم، یار امام حسین علیه السلام میماندیم؟
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
@sarafrazan406
#محبت_جهانی_حسین
💢در کربلا محبت حسین(ع)، یک #عثمانی مسلک را #شیعه و شهید میکند
#بخوانید
زهیر بن قین از بزرگان قبیله خود در کوفه بود که قبل از ماجرای کربلا از طرفداران افراطی #عثمان بوده، اما پس از ادای #مناسک حج و در راه بازگشت به کوفه، امام حسین(ع) به دلیل فطرت پاکی که در او مشاهده میکرد او را به ملاقات خود فراخواند که بعد از گفتگویی مختصر و به دنبال آن با تشویق همسرش به امام ملحق شده و در نهایت در روز عاشورا و در صحرای کربلا شهید شد
✅زهیر در طول مسیر همراه با پسرعموهایش، خیمه ها را دور از امام بر پا میکرد تا با ایشان #روبرو نشود.
خود امام قاصدی برای #زهیر فرستاد
قاصد گفت: حسین تو را می خواند
زهیر که از همراهی امام #اکراه داشت مبهوت ماند
همسرش گفت:
سبحان الله! آیا پسر پیامبر، قاصدی به سوى تو میفرستد و تو #پاسخ نمیدهی؟! چرا نزدش نمیروى و سخنش را نمیشنوى و برنمیگردی؟
زهیر نزد امام رفت
در هیچ منبع و مقتلی در مورد گفتگوی امام و زهیر #هیچ اشاره ای نشده است و کسی خبرندارد که در این #ملاقات چه گذشته است.
اما وقتی زهیر از خیمه امام خارج شد
صورتش شاد و خوشحال بود
فورا به سمت #همسرش رفت
و گفت:
تو را #طلاق دادم و آزادى، پیش خاندانت برو؛ زیرا من دوست ندارم به سبب من گرفتار شوى. سپس به همراهانش گفت: هر که میخواهد، با من همراه شود و در غیر این صورت، این آخرین دیدار ماست
اینها معجزه #محبت حسین است
📚مفید، الإرشاد، ج 2،
@sarafrazan406