با صدای فرود اومدن هر موشک پنجههای پنبهای خرس قهوهای رنگت رو، بیشتر توی مشتت فشار میدی...
پنج روزی میشه که از خونه زدین بیرون.
مادر گفته اگه بیرون خونه باشین زنده می مونین.
اما موقعی که خودت رو زده بودی به خواب، شنیدی که مادرت میگفت: هیچجا امن نیست اما بیرون باشیم تا جنازههامون زیر آوار نمونه.
با صدای شدید موشک و لرزیدن زمین، دستت میره روی گوشات. ترسیدی، پنج روز گذشته ولی تو عادت نکردی.
خبرنگاری رو میبینی که دوربین به دست گوشهای وایساده، تند و تند صحبت میکنه.
میگه که اینجا آب نیست...
خوشحال میشی که مردم دنیا فهمیدن لبای کوچیکت ترک برداشته.
میگه که اینجا شبهای خاموشی داره.
خوشحال از اینکه مردم دنیا فهمیدن داری چه شبای ترسناکی رو می گذرونی عروسکت رو بیشتر تو بغلت فشار میدی....
میگه که چقدر تو و دوستات از صدای موشک و بمب میترسین...
تو و دوستات؟!
راستی؟ دوستات کجان؟!
تو تاریکی شب چشم میگردونی تا شاید محمد، سوره یا احمد رو ببینی...
اما نیستن. از دور پدر احمد رو میبینی، چیزی رو لای پارچه ی سفیدی پیچیده و محکم بغلش کرده...
میدوئه، میخوای دنبالش بدوئی و بپرسی احمد کجاست؟
اون هم مثل تو ترسیده؟!
یا مثل همیشه سنگ به دستش گرفته و اصرار داره تا دیوارهای بلند غزه بره و سنگش رو به کلهی سرباز اسرائیلی بزنه؟!
تا همه بفهمن چقدر قویه و از هیچکس نمیترسه.
اما نمیتونی بدوئی، انقدر این روزا از ترس دنبال یه جای امن دوییدی که دیگه پاهات جون نداره.
چشمت دوباره میخوره به آقای خبرنگار...
وقتی میبینی دوباره و چند باره داره به مردم دنیا میگه که تو و دوستات حالتون خوب نیست خیالت راحت میشه.
با فکر اینکه فردا مردم دنیا جمع میشن و جلوی موشکهارو میگیرن سرت رو میذاری روی زمین سرد...
توی ذهنت فردا شب بیمارستانو بدون مجروح میبینی، تو، احمد، سوره و محمد با همه ی بچه های دنیا تو کوچههای چراغونی شهر جمع شدین و تموم شدن توپ و موشک و خمپاره رو جشن میگیرین.
بخواب فرقان اصلا به این فکر نکن که مردم دنیا چیزی نمیشنون...
به این فکر نکن که بعضیا جمع میشن و برای خمپاره ها شمع روشن میکنن...
اصلا به این فکر نکن که کسی توجه نمیکنه که احمد کجاست و اون چیزی که بین پارچهی سفید بود چیه...
بخواب فرقان...
شاید کسی الان چیزی نشنوه، شاید صدای سوت خمپارهها گوش مردم دنیارو کر کرده...
ولی میدونم گوش تو میشنوه، گوش من و تو میشنوه فرقان...
آره میشنوی؟! صدای صبح آزادی میاد...
صدای اذان....
آره فرقان احمد نیست ولی من و تو و بچه های دنیا تو حیاط بیتالمقدسیم...
#طوفان_الأقصی
#غزه
#کدام_حقوق_بشر
[ @sarallah_zanjan_kh ]