انقلابینویس
بعدازنمازمیایمدورههمبرااربابنوکریکنیم. یادیکنیم...
رفقامیبینیدکماتبادلنمیکنیماینشبا.
انتظارمیرهرفقایعاشقتونرودعوتکنید🌱
با نام حسین سینه زدن معراجیست
اربـاب بـرای نـوکـر خـود نـاجـیسـت
هر کس که به کـربـلا مـشـرف بشود
در مملـکت حضـرت زهرا حاجیست
#محرم #ما_ملت_امام_حسینیم💔
750.3K
بهنامخداییهدخترخانومِکوچولو🙂♥️
همونخداییکهدخترخانومِکوچولویِ
داستانِماوقتیدلشمیگرفتصداشمیکرد:)
رفقابینِشماکسیهستابجیداشتهباشه؟
ابجیکوچیکها!مثلاحدودسهچهارسال.
یاحالاابجینکلاتو فامیلآشنادیدیشون؟
البتهتوکانالپدرِدختر۴سالهداریم
امیدوارمامشباذیتشوننکنم☘
دیدیایندخترکوچولوهاروکهچادرسرمیکنن
چهقدرنازودلبرن؟
دستاشونودیدیچیکوچیکه☺
یهپَشهنیشبزنهایناروزودیدواندوان
میپرنبغلباباییشونیامیرنپیشه مامان...😊
خبدیگهاهلِدلمیدوننمیخوامچیبگم:(
الکیکِششنمیدمولیواللههمهحرفام
یهوییهست.ینیخودهدخترِ
کوپولویِداستانروصدازدم
گفتمایندستاباتو.
صفحهکلیدمونوقفهشما🙃
#محرم #ما_ملت_امام_حسینیم
ادامهپستِبعدی
انقلابینویس
بهنامخداییهدخترخانومِکوچولو🙂♥️ همونخداییکهدخترخانومِکوچولویِ داستانِماوقتیدلشمیگرفت
یکی از روضه خوان ها میگه،شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم کردم برم هیئت،یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،گفت: بابا کجا میری؟
گفتم:دارم میرم هیئت
انقلابینویس
یکی از روضه خوان ها میگه،شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم کردم برم هیئت،یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشت
گفت: مگه الان چه خبره؟
گفتم:شهادت حضرت رقیه است، گفت:
بابا رقیه کیه🙂؟
گفتم:دختر امام حسینه، گفت:بابا چند سالشه؟
گفتم: هم سن خودته،
گفت: بابا منم با خودت میبری؟
،گفتم: نه عزیزم تو مریضی،استراحت کن،حالت بهتر بشه
انقلابینویس
گفت: مگه الان چه خبره؟ گفتم:شهادت حضرت رقیه است، گفت: بابا رقیه کیه🙂؟ گفتم:دختر امام حسینه، گفت:ب
گفت: بابا حالا که من رو نمیبری با خودت،بهش میگی بیاد کنارم؟
با خودم گفتم:
حالا من چی توضیح بدم به این بچه، گفتم:
نه،نمیتونه بیاد،
گفت:
چرا بابا؟ گفتم:
اونم مریضه،چرا بابا؟
چی شده؟ گفتم:
بابا پاهاش درد میکنه.🙃💔