11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 انتشار یک سند به کلی سری از اوائل جنگ/ سندی که ممکن بود هر کشوری را تسلیم کند!
▫️ در بخشهایی از مستند «تغییر مأموریت» که «سندی به کلی سری» منتشر شد. در سال ۵۹، فرماندهان نظامی این سند را به آیتالله خامنهای ارائه کرده بودند.
▫️ فرماندهان از آیتالله خامنهای درخواست داشتند تا امام(ره) را در جریان این موضوع مهم بگذارند. روایت آیتالله خامنهای اما دربارهی آن ابعاد جالبی را برملا میسازد.
@lebase_shakhsi
💢راز فجیع ترین پرونده قتل خانوادگی تاریخ ایران
▫️سال ۱۳۸۲ خبر جنایتی ایران را شوکه کرد که قصد داریم آن را برای شما مخاطبین گرامی روایت کنیم.
منبع این روایت سایت جامجم است. (لینک منبع)
زن جوانی در سال ۸۲ به نام معصومه همراه با ۲ فرزند خود برای طی کردن مسافتی سوار خودروی ابراهیم میشوند .
▫️معصومه خود را مجرد معرفی میکند و میگوید عماد و امیررضا بچه های برادرم هستند
▫️او بعدتر اعتراف کرد به فرزندانش یاد داده بود او را مقابل ابراهیم عمه صدا بزنند .
▫️ارتباط معصومه و ابراهیم بیشتر میشود و ابراهیم به معصومه علاقه مند میشود
▫️بعد از مدتی امیر؛ شوهر معصومه از ماجرا اطلاع پیدا میکند و تصمیم به انتقام میگیرد.
او برای همسر خودش شناسنامه جعلی میگیرد و از او می خواهد که با ابراهیم هم ازدواج کند.
▫️امیر هم خود را به جای دایی معصومه جا میزند.
▫️ابراهیم بی خبر از همه جا عروسی بزرگی با حضور ۶۰۰ مهمان میگیرد و با معصومه ازدواج میکند .
▫️پس از ۲ ماه امیر از خواهر ابراهیم به نام فاطمه خواستگاری میکند و در شب ازدواج فاطمه و جهیزیه وی مفقود میشوند.
امیر پس از آزار فاطمه او را به قتل میرساند و جسدش را تکه تکه می کند.
او سپس به ابراهیم زنگ میزند و از او میخواهد بیرون شهر هم را ملاقات کنند.
وی ابراهیم را نیز با همدستی دوستش به قتل میرساند و سر ابراهیم را از بدن جدا میکند.
۲ پسر کوچیک امیر اما شاهد به قتل رسیدن فاطمه بودند و چند بار امیر از زبانشان شنیده بود که می گفتند بابا فاطمه را کشت!
▫️او از ترس اینکه آن ها این ماجرا را فاش کنند به بهانه خرید ساندویچ این ۲ طفل معصوم را بیرون میبرد و آن ها را هم میکشد .
▫️با کشته شدن این ۲ کودک و پیگیری های پلیس راز این ۴ قتل فاش میشود و امیر و معصومه دستگیر میشوند .
▫️پس از اعتراف متهمین امیر و همدستش اعدام میشوند و معصومه نیز به سنگسار محکوم میشود.
▫️و این چنین یک دروغ معصومه موجب قتل ۴ نفر و مجازات مرگ برای سه نفر شد .
@lebase_shakhsi
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
#صبح_نو
#کلام_شهید
«واللّٰه بروح امیرالمؤمنین(؏) قسم،
شخصی که جامع این صفات باشد
در شجاعت، کمال، دلسوزی، جهانبینی
کسی غیر از رهبر انقلاب اسلامی
"امام خمینی" را نمی شناسم»
• شهید سیداسداللّٰه مدنی🕊•
⏳امروز یکشنبه
۲۳ بهمن ماه ۱۴۰۱
۲۱ رجب ۱۴۴۴
۱۲ فوریه ۲۰۲۳
@Lebase_Shakhsi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 جناب علی عاغا کریمی، خانم فصیحی تو دهنی محکی بهت زد😏😄
◽️ مصاحبه فرزانه فصیحی پس از کسب مدال طلا
@lebase_shakhsi
سرباز انقلاب
#فوری / 💢به هلاکت رسیدن یک مقام بلند پایه رژیم صهیونیستی در جنوب تل آویو ◽️ارتش اسرائیل کشته شدن می
💢توییت سیدجوادنصرالله پسر «سیدحسن نصرالله» درباره کشتهشدن یک مقام بلند پایه اسرائیل در جنوب تلآویو:
◽️ارتش اسرائیل از مرگ میشل بارشت مسئول برنامه ریزی، نظارت و تولید در اسکادران تعمیر و نگهداری هواپیما در پایگاه نیروی هوایی اسقاطیل در تل نوف خبر داد و مدعی شد که براثر تصادف بوده است، شایدم بر اثر تصادف با پهپاد بوده!
@lebase_shakhsi
💢پدرجان.... شما به ما یاد دادین حتی با سوند از بیمارستان پاشیم بریم راهپیمایی و ثابت کنیم فرزند این انقلاب هستیم
@lebase_shakhsi
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢شهیدی که صهیونیست ها از ترس او خواب نداشتند...
«شهید حاج عماد مغنیه »
@lebase_shakhsi
💢بزارید یه چیزی رو بهتون بگم 😎
◽️هفته پیش دو تا ترقه ناقص توی اصفهان ترکید، گفتن کار اسقاطیل بوده
◽️این هفته دو تا افسر اسقاطیلی یهو کشته شدن(که خودشون شک دارن ترور بوده )
◽️هیچی دیگه همین:)
تو خود حدیث مفصل بخوان:)
@lebase_shakhsi
♦️یادگاری های سیاه دختر ۱۷ ساله به دوست پسرش
روزی که در فضای مجازی با «یعقوب» آشنا شدم و به او دل بستم هیچ گاه تصور نمی کردم که این رابطه پنهانی و عکس های یادگاری خیلی زود آینده ام را تباه می کند و آبروی خانواده ام را می برد چرا که ...
اینها بخشی از اظهارات دختر 17 ساله ای است که به همراه مادرش به کلانتری نجفی مشهد آمده بود تا راه چاره قانونی برای رهایی از مزاحمت های شیطان فضای مجازی بیابد.
او که مدعی بود از چند ماه قبل ترک تحصیل کرده است، درباره این ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: پدر و مادرم بازنشسته هستند و همه خواهران و برادرانم ازدواج کرده اند، در این میان من فقط به درس و مدرسه فکر می کردم به طوری که شاگرد ممتاز مدرسه در رشته تجربی بودم اما یک سال قبل زمانی که در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی جست و جو می کردم با جوان 19 ساله ای آشنا شدم که خود را دانشجو معرفی می کرد.
طولی نکشید که رابطه من و یعقوب از فضاهای مجازی به دیدارهای حضوری و پنهانی کشید. حالا دیگر عاشق او شده بودم و مدام با هم قرار ملاقات می گذاشتیم.
به بهانه کلاس های فوق برنامه با یعقوب بیرون می رفتم و او با گوشی تلفنش از تفریح و خوش گذرانی های مان عکس های یادگاری می گرفت تا به قول خودش خاطرات را ثبت کند.
من هم که به او علاقه مند بودم، بدون حجاب در کنارش ظاهر می شدم. خلاصه مدتی بعد یعقوب همواره از من درخواست های غیراخلاقی داشت اما وقتی با مخالفت من روبه رو شد، مدتی با دلخوری با من برخورد می کرد اما زمانی که متوجه سرسختی من شد، مرا تهدید کرد که تصاویر دو نفره مان را برای برادر و خانواده ام می فرستد.
من هم که خیلی از برادرم می ترسیدم، درمانده و مستأصل بودم و هر شب کابوس می دیدم به گونه ای که دچار افت تحصیلی شدم و دیگر شاگرد ممتاز نبودم. با وجود این، یعقوب همواره مقابل مدرسه ام می آمد و برایم ایجاد مزاحمت می کرد اما من از ترس به خانواده ام چیزی نمی گفتم تا این که یک روز وقتی از مدرسه به خانه بازگشتم، برادرم به سمت من حمله ور شد و به شدت کتکم زد. مادرم نیز گوشی تلفنم را شکست و تازه فهمیدم که یعقوب تهدیدهایش را عملی کرده است.
او با ارسال تصاویر و پیامک به گوشی برادرم مدعی شده بود با من رابطه نامشروع دارد اگرچه فریاد می زدم من رابطه ای با او نداشتم اما آن تصاویر بدون حجاب چیز دیگری می گفت و کسی حرف هایم را باور نمی کرد.
در این میان یعقوب تصاویر دیگری را برای خانواده ام ارسال می کرد و مدعی می شد با پسرهای دیگر نیز روابط غیراخلاقی دارم به همین دلیل مورد بی مهری خانواده ام قرار گرفتم.
حتی یک روز یعقوب به در منزلمان آمد و با تهمت های ناروا آبروریزی به راه انداخت تا جایی که حال پدرم بد شد و پس از تماس با پلیس او در حالی فرار کرد که پدرم را به بیمارستان بردند، من هم که دیگر نمی توانستم مزاحمت ها و آبروریزی های یعقوب مقابل مدرسه را تحمل کنم به ناچار ترک تحصیل کردم و دیگر به مدرسه نرفتم اما باز هم یعقوب دست از مزاحمت هایش برنمی دارد و زندگی را برای خانواده ام تلخ کرده است.
اکنون نیز به همراه مادرم به کلانتری آمده ایم تا در حمایت قانون قرار بگیریم. با راهنمایی های مهدی کسروی، رئیس کلانتری نجفی مشهد با کسب مجوزهای قضایی، یعقوب دستگیر و بازجویی های تخصصی از وی آغاز شد.
@lebase_shakhsi