🏴 حسینیهٔیکسرباز ؛
؛
و لَنا فی الشام ، غریبةٌ .
در شام ، دختر غریبی از
ما اهلبیت ساکن است ...
#رقیه
دختری سه چهار ساله بود ،
پدرش را تشنه بین دو نهر آب ذبح کردند.
به او و دختر عمو ها و خواهرانش اینگونه
گفته بودند که بابایت سفر رفته . .
این دختر منتظر ماند و ماند ، اما خبری از
بابایش نیامد . .
با خودش میگفت، یعنی پدر، مرا نبوسیده
و عازم سفر شده ؟ . .
دلش برای من تنگ نمیشود ؟ . .
آن شب که سر بریده شده ی بابایش را
برای دخترک آوردند، فهمید که بابایش حتی
اگر میخواست بیاید ، نمیتوانست . .
سری به تن نداشت که بیاید . .
دخترک تب کرد و بعد از دو روز، از دنیا رفت
به گمانم بابایش دلتنگش شده بود.
#رقیه را میگویم, بنت الحسین علیهالسلام
@sarbaz_khane