لایحه #توافق_پاریس که به شورای نگهبان رفت، شورا اشکال گرفت که چرا "تعهدات مدنظر نظر ایران" ضمیمه لایحه نیست؟
خانم ابتکار به مجلس رفت و وجود چنین ضمیمهای را منکر شد؛ همان ضمیمه که نسخه فارسیاش را آبان ۹۴ دولت برای "اجرا" ابلاغ کرد و نسخه انگلیسیاش در دبیرخانه کنوانسیون UNFCCC به عنوان تعهدات مدنظر ایران ثبت شد
#سید_یاسر_جبرائیلی
@sarbazane_g
✨تشکیلات جبهه انقلاب؛ آنگونه که باید باشد- بخش اول
🔹پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تشکلهایی که پیش از انقلاب مشغول مبارزه با طاغوت بودند، در موقعیت کنشهای سیاسی درونسیستمی قرار گرفتند. برخی تشکلها نیز پس از انقلاب با گردهمآیی شخصیتهای شهره مبارزه شکل گرفتند. علی ای حال، وجه مشترک این تشکلهای سیاسی، پیشقراولی اعضای مرکزی آنها در طول نهضت بود. میتوان حزب موتلفه، حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت مبارز و... را در این زمینه مثال زد.
🔹موسم انتخابات که فرا میرسید، همین تشکلها از افرادی حمایت میکردند و مردم نیز به فهرست آنها اعتماد کرده و رای میدادند. پیروزی فراگیر حزب جمهوری اسلامی در انتخابات مجلس نخست، نمونه این اعتماد مردم است. اما ریشه این اعتماد در کجا بود؟ مردم به کدام دلیل با تمام وجود پای کار حزب جمهوری اسلامی آمدند و برای نامزدهای مورد حمایت حزب تبلیغ کردند و به آنها رای دادند؟ پاسخ روشن است: شخصیتهایی که محور حزب بودند و فهرست انتخاباتی تعیین میکردند، مقبول و محبوب و مورد اعتماد مردم بودند. این شخصیتها، پیشقراولان مبارزه با رژیم ستمشاهی بودند و مردم در همه بزنگاهها، آنها را در صف نخست مبارزه دیده بودند. پس از پیروزی انقلاب نیز، همین شخصیتها در صف نخست مبارزه گفتمانی با تفکر چپ و راست حضور داشتند و در معماری نظام اسلامی نقشهای اساسی ایفا کردند. علاوه بر این، آنها در میان مردم بودند. با مردم سخن میگفتند و میشنیدند. مسائل را برای مردم تبیین میکردند. در یک کلام، هرآنجا که مردم به آنها نیاز داشتند، حاضر بودند. علمدار پیشبرد یک تفکر و گفتمان در جامعه بودند و وقت انتخابات، مردم زیر همین علم گفتمانی جمع میشدند.
🔹امروز نیز اگر بناست مردم در ایام انتخابات، به تشخیص یک تشکل اعتماد کنند و در انتخابات، به فهرست تعیین شده توسط آن رای دهند، افراد محوری آن تشکل چنان نسبتی باید با مردم داشته باشند. افراد شاخص تشکلی که مردم را به رای به یک فهرست انتخاباتی فرامیخوانند، قاعدتا باید پیشقراولان یک گفتمان، یک تفکر و یک جبهه باشند که مردم نقشآفرینی آنها در سر بزنگاههای مهم انقلاب را ببینند؛ در میان مردم باشند و با آنها سخن بگویند و سخنانشان را بشنوند؛ برای حل مسائل مردم راهحل داشته باشند و با تمام توان، اجرایی شدن این راهحلها را پیگیری کنند؛ گفتمان خود را برای مردم تبیین کنند؛ در رویدادهای تاریخساز، مواضع صریح و دقیق بگیرند، مردم را درباره جهت صحیح حرکت اقناع کرده و پیشاپیش مردم، در آن جهت حرکت کنند.
🔹آیا کسانی که درباره #لیست_وحدت تصمیم گرفتند، واحد این ویژگیها که ذکر کردیم بودند؟ آیا اساسا مردم کسانی را که تعیین کننده فهرستهای انتخاباتی بودند، میشناختند؟ از این میان، آنها که شناخته شده بودند، علمدار یک گفتمان بودند؟ برای مردم مرجعیت سیاسی-فرهنگی داشتند و مقبولشان بودند؟ آیا فرآیندهایی که طی شد، متناسب با این وضع مطلوبی که ترسیم کردیم، بود؟
🔹به نظر میرسد پاسخ سیاه و سفید دادن به این سوالات، افراط است. اگر بخواهیم منصفانه سخن بگوییم، در فرآیندهای انتخابات مجلس یازدهم، در مقایسه با دورههای قبلی، گامهایی برداشته شد که سابقه نداشت! حتما در این انتخابات از مکانیسمهای ۷+۸ عبور شد و این، انکارکردنی نیست. اما تاثیر نهایی این گامها، چندان قابل توجه نبود و تصمیم نهایی، تقریبا به شکل سابق گرفته شد! لذا آنچه باید در جبهه انقلاب رخ دهد، یک تحول اساسی است که نخستین گام آن، "ایجاد یک تشکیلات با محوریت پیشقراولان گفتمانی جبهه انقلاب" است.
🔹ادامه دارد...
#سید_یاسر_جبرائیلی
@sarbazane_g
📎 #بازنشر به مناسبت پخش سریال پایتخت ۶
🔺صدا و سیما و گناه نابخشودنیِ "مرجعیتبخشی" به بازیگران
🔹چرا بازیگران سینما و تلویزیون، به اندازهای مرجعیت اجتماعی یافتهاند که در بزنگاههای مهم سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نقشهای اساسی و بعضا تعیین کننده ایفا میکنند؟ آیا آنان شایستگی چنین جایگاهی را در جامعه دارند؟
🔹پیش از پاسخ به این سوال، باید در شخصیت بازیگران دقیق شویم. بازیگر کیست؟ بازیگر در واقع هنرمندی است که میتواند ذهن خود را در اختیار نویسنده و جوارح خود را در اختیار کارگردان بگذارد تا به دستور آنها بگوید و بجنبد. بازیگر به اختیار خود نه سخنی میتواند بگوید و نه حرکتی میتواند بکند.
اواخر سال ۱۳۹۷ اتفاقی افتاد که اشاره به آن، در لمس بیشتر این معنی به ما کمک میکند. وقتی خشایار الوند، نویسنده سریال پایختت چهره در نقاب خاک کشید، دیدیم که کل پروژه متوقف شد؛ نقی معمولی با رفتن خشایار الوند دچار مرگ مغزی شد و از سیروس مقدم که مسئول تنظیم حرکات جوارح او بود نیز، کاری برای احیایش برنیامد. آقای مقدم حرف جالبی در تلویزیون زد و گفت من تجربه از دست دادن عوامل را در میانه کار دارم و پس از فوت خانم پوپک گلدره، بازیگر دیگری را جایگزین کردم. اما نویسنده را نمیتوان جایگزین کرد و آقای مقدم هم نتوانست. نویسنده خالق همه شخصیتهای فیلم و داستان فیلم است و جایگزین ندارد.
🔹حال پرسش اینجاست که چرا علاقه مردم به شخصیت نقی معمولی-که مخلوق ذهن خشایار الوند است- آقای محسن تنابنده را تبدیل به سلبریتی میکند و او در مسائل گوناگون از موضع و جایگاه نقی معمولی اظهار نظر میکند؟ آیا او این حق را دارد؟ آیا تبدیل شدن بازیگران به صاحبنظران اجتماعی، سوء استفاده و سرقت شخصیت محبوبی نیست که نویسنده خلق کرده است؟
🔹پاسخ این سوالات البته روشن است. اما چه چیزی باعث شده است که بازیگران، به چنین جایگاهی در اجتماع برسند؟ به نظر میرسد مقصر اصلی در این سرقت شخصیتی، سیاستگذاران و تصمیمگیران سازمان صدا و سیما هستند. سازمان صدا و سیما به جای اینکه بیینده را از این وهم در بیاورد که آنچه دیده است، فیلم است و آنکه بازی میکند، در حال اجرای دستورات نویسنده و کارگردان است، در فضای خارج از فیلم بیشتر به وهم اینهمانی معمولی-تنابنده دامن میزند.
وقتی گاه و بیگاه، در برنامههای مناسبتی، بازیگر میهمان است و مجری از علائق و سلایقش تا نظراتش درباره مسائل گوناگون از او سوال میکند، روشن است که این بازیگر دچار توهم صاحبنظر بودن در امور گوناگون جامعه خواهد شد. درباره خوانندگان محترم نیز مسئله همین است. حنجره خوبی دارند و توانستهاند مفهومی که شاعر میسراید و با وزنی که او ساخته، صدایی بسازند، اما گاه شخصیت شاعر را به سرقت میبرند و چنان رفتار میکنند که گویی آنچه خواندهاند، سخن خود آنهاست.
🔹وقتی این توهم، هم در بازیگر و هم در مردم، ایجاد شد، بازیگران یا به استخدام سیاسی درمیآیند و در بزنگاههای سیاسی مورد بهرهبرداری قرار میگیرند، یا اینکه دوز این توهم در جامعه چنان بالا میزند که بازیگران سیاستمدار میشوند.
🔹این وضعیت متوهمانه، حاصل نگاه تفرجگاهی به جای نگاه دانشگاهی به صدا و سیماست. هدف صدا و سیما نباید سرگرم کردن مردم و گذراندن وقت آنها باشد، بلکه هدف باید اعتلای سواد و فهم و درک و آگاهی مردم باشد. سلبریتیپروری و مرجعیتبخشی به آنها، با این اهداف متعالی در تضاد و تناقض است.
🔹خوب است دوستان تصمیمگیر در صدا و سیما، اگر هم بنا دارند به جای دانشمندان و صاحبنظران، عوامل فیلم و سریال را به برنامهها دعوت کرده و از علایق و سلایقشان سوال کنند، به جای بازیگران نویسندگان فیلمنامهها، و به جای خوانندگان، شاعران را دعوت کنند تا درباره آنچه خلق کردهاند با مردم سخن بگویند.
#سید_یاسر_جبرائیلی
@sarbazane_g