#خاطرات_شهدا 🕊
ساعت⏰ یڪ و دو نصف شب بود.
صدای شُرشُر آب می آمد ڪى ظروف رزمنده ها رو جمع کرده بود و خیلى آروم، به طوری که کسى بیدار نشود، پای تانکر آب مى شست...
🌹جلوتر رفتم، دیدم حاج ابراهیم همتِ!😳 فرمانده ی لشڪره.
انسانهای بزرگ هر چه بالاتر می روند؛ خاڪى تر می شوند! این خصوصیت مردان خداست.✨
#شهید_محمد_ابراهیم_همت ✨
#سربازان_رهبر
🆔 @sarbazanerahbar
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
همسرم قبل از انقلاب در #آمریکا هم پایبند به اعتقادات مذهبی بود👌
عباس قبل از رفتنش به آمریکا برای این که خودش را مقید کند که به فکر #نامحرم نباشد و نامحرمی در کشور اجنبی نظر او را جلب نکند، و در حقیقت برای دور ماندن از #وسوسه_شیطان، در ایران تصمیم به #ازدواج گرفت💞
عکس مرا از آلبوم برداشته بود و با خود به آمریکا برده بود.
دوستانش تعریف میکردند که آنجا دختران ایرانی مقیم آمریکا و آمریکاییها راحت بودند ... عباس هم که خوشسیما بود. دخترهای زیادی تقاضای دوستی و صحبت با عباس میکردند اما او سرش را پایین میانداخت و عکس مرا به آنها نشان میداد و میگفت:
«ایشون #همسر من هستن»😌 #شهید_عباس_بابایی #راوی_همسر_شهيد
#سربازان_رهبر
🆔 @sarbazanerahbar
🖋#خاطرات_شهدا📃
🌹سعیدتیربارچے بود.شهید زهره وند که همشهرےمان بودهمزمان بابرادرم به شهادت رسید.سعیدچون تیربارچےبود نمیتوانستند اورابزنند.همرزمانش مے گفتندتک تیراندازهاتندوتند به طرفش شلیک میکردند.فرماندهشان تعریف می کردظهرکه عملیات شروع شد،تاشب وهابےهابه طرف ماخمپاره شلیک مے کردند.موقع اذان که شدسعیدگفت حاجے بیانمازمان رانوبتےبخوانیم.
🌷فرمانده شان میگفت به خودمان گفتیم این جوان۲۴ساله وسط آتش جنگ فکرنماز است.آخرآتش زیاد بود.نمازرا نوبتی خواندیم.فرمانده اش میگفت از نحوه دقیق شهادت برادرم اطلاع نداریم اماهمرزمش میگفت سعید۲۰۰متر از ما جلوتر بود.همان جابه شهادت رسیدو پیکرش مدتے در منطقه ماند و بعداز آزادسازے آن منطقه پیکرش رابراے ما آوردند.سعید که شهیدشدماسه ماه خبرے ازاونداشتیم.😔
🌹یک شب خواب دیدم جمعیت زیادے به سمت بهشت زهرا میروند . سعید روے دوش جمعیت بود. تیشرت مشکے تنش بود و یا زهرا روے آن نوشته شده بود.به من گفت به خدا من مےآیم و با وعده اے که در خواب به من داده بود بعد از سه ماه پیکرش برگشت.😭
#شهیدمدافعحرمسعیدمسلمی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سربازان_رهبر
🇮🇷 @sarbazanerahbar