eitaa logo
「سربازان جنگ نرم」🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
5.3هزار ویدیو
74 فایل
برآۍ‌آنچھ‌ڪه‌اعتقآد‌دآرید‌ایستادگـے‌ڪنید حتۍ‌اگر‌هزینھ‌اش‌تنها‌ایستادن‌باشد📞! جهت‌ارتباط‌باما . . @FGOMNAMM @z_hafez موجِ‌بیسیم‌وصله‌ . .📞 https://daigo.ir/secret/527691518 ڪپـےاز مطالب⁴صلواٺ‌براۍسلامتـۍوظهوࢪآقاامام‌زمان﴿عج﴾🌸✨
مشاهده در ایتا
دانلود
「عـمـٰاࢪ‌حلب」 "شهید‌محمدحسین‌محمدخانے" فصل اول:"من نوکر تو گر شوم آزاد می شوم" آنجا می دیدم، هیئت محله مان فقط علامت کشی و کتونی بازی و به رخ کشیدن تریپ لاتی بود. سینه زنی واقعی را فقط در هیئت علمدار دیدم.. خلاصه با ممدحسین و رفقای کار درستش دم خور شدم و پایم به هیئت باز شد... خدا خیرشان بدهد، لنگه ممدحسین توی ایران پیدا نمی شود؛ آدمِ همه چیز تمامی بود، یک تنه همه را اداره میکرد؛ تزئینات و تبلیغات و تدارکات. اگر هم کسی لایی میکشید، خودش می آمد جای او می ایستاد و خدمت میکرد.. الحق که کباده این کار را بی گله و شکایت به دوش میکشید و دم نمی زد.. آدم مثل چاله میماند دیگر، ممدحسین بیل اول را که ریخت؛ هوا خواهش شدم.. از او چیز هایی ظاهری یاد نگرفتم، الان هم لباس پوشیدنم مثل سابق است، او تیپ خودش را می زد؛ من هم ثیپ خودم.. وقتی شیش جیب میپوشید، دل و روحم را میبرد.. لاتی بود، ولی یقه آخوندی اش تو کَتَم نمی رفت.. با آن موتور جنگی اش! انگار جنگ تحمیلی است. قار قار قار می چرخید دور دانشگاه، منم تیپم تریپ زرنگی بود.. توی محله های پایین شهر تهران یا جاهای خلاف، تریپ می زنند به اسم زرنگی؛ کتانی zx، تی شرت، شلوار بگ و موی بوکسوری و... از ممدحسین بیشتر چیزهای باطنی درس گرفتم. حالی ام شد شهدا زنده اند، با آن ها میشود حرف زد، یا درد دل کرد، یا اینکه میشود چیزی از آن ها خواست، عشق شهدا بود.. ناغافل ما را هم دنبال خودش می کشاند. هر وقت می آمد معراج شهدای دانشگاه... به قلمِ: محمدعلی جعفری ادامه دارد...🍃 🌱@sarbazanjangnarm