🕊تصاویر ۳ شهید مدافع حرمی که در روز ۲۱ شهریور ماه آسمانی شدند...
سالروز شهادت❣
شهید مدافع حرم #مرتضی_عطایی
شهید مدافع حرم #محمدعلی_خادمی
شهید مدافع حرم #حسین_تابسته
🔴@sarbazanzeynab🔴
🌷در زمان خدمت وی یکی از سربازان اهل تسنن همواره از پادگان فرار میکرد و خانواده او بسیار ناراحت بودند که این شهید در جلسه گفت و گو و مشاوره با این فرد چنان وی را متمایل به خدمت سربازی نکرده که در حال حاضر هم از بسیجیان فعال منطقه است
🌷وی ادامه داد : زمانی که احمد شهید شد این بسیجی اهل سنت به منزل ما آمد و گفت شهید غلامی نگرش من را به اسلام و کشور تغییر داد.
"شهید مدافع حرم احمد غلامی"
✍ راوی پدر شهید
شهید مدافع حرم🕊🌹
#احمد_غلامی
🔴@sarbazanzeynab🔴
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توصیف حیرتانگیز حاج قاسم از شجاعت یک شهید
♨️ مالک اشتر در دنیای مدرن!!
شهید مدافع حرم🕊🌹
#حاج_قاسم_سلیمانی
🔴@sarbazanzeynab🔴
🌹بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد...
🌷جمله زیبایی از #شهید_دستغیب
که شهید مدافع حرم #محمود_رضا_بیضایی
بهروی دیواری در سوریه نوشت...
🔴@sarbazanzeynab🔴
34.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◆ مشکل امروز ما
یک مشکلی که ما داریم امروز و دیروز این نبود. دیروز هر آنچه وجود داشت حقیقی بود، ظاهر و باطن یکی بود. اما وقتی ظاهر و باطن دو تا میشود، این اثر خیلی بد تربیتی دارد.
شهید مدافع حرم🕊🌹
#حاج_قاسم_سلیمانی
🔴@sarbazanzeynab🔴
✅ کتاب گویای «از ری تا شام» منتشر شد
◀ کتاب گویای تاریخ شفاهی شهید مدافع حرم احمد غلامی با عنوان «از ری تا شام» تهیه و بر روی پایگاه کتاب گویای ایران صدا در دسترس علاقهمندان قرارگرفته است.
ادامه مطلب👇
http://www.defamoghaddas.ir/2464
🔴@sarbazanzeynab🔴
بخش هایی از وصیت شهید بسیجی مدافع حرم مصطفی صدرزاده خطاب به بسیجیان
شهید مدافع حرم🕊🌹
#مصطفی_صدرزاده
🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «مدیر»
🔸شهید حاج قاسم سلیمانی: مدیر باید در بحرانها مبتکر باشد. در دل بحرانها و سختیها، مهمترین فرصتها وجود دارد.
🔴@sarbazanzeynab🔴
مدافعان حرم
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_هفتادوپنجم آخرِ سر خودِحاج آقا آمد و گفت : « بیا یه شرطی باه
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_هفتادوششم
دست کشیدم داخل موهایش
همان موهایی که تازه کاشته بود!
همان موهایی که وقتی با امیرحسین بازی می کرد ، می خندید :
« نکش! میدونی بابت هر تار اینا پونصد هزار تومن پول دادم!»
یک سال هم نشد..
مشمای دور بدن را باز کرده بودند.. بازتر کردم .
دوست داشتم با همان لباس رزم ببینمش .. کفن شده بود .
از من پرسیدند :
« کربلا ومکه که رفتید ، لباس آخرت نخریدید ؟ »
گفتم :
« اتفاقأ من چند بار گفتم ، ولی قبول نکرد!»
می گفت :
« من که شهید می شم ، شهید هم که نه غسل داره نه کفن!»
ناراحت بودم که چرا با لباس رزم دفنش نکردند
می خواستم بدنش را خوب ببینم!
سالم سالم بود ، فقط بالای گوشش یک تیر خورده بود..
وقتش رسیده بود ..
همه کارهایی را که دوست داشت ، انجام دادم .
همان وصیت هایی که هنگام بازی هایمان می گفت ..
راحت کنارش زانوزدم ، امیرحسین را نشاندم روی سینه اش
درست همان طور که خودش می خواست .
بچه دست انداخت به ریش های بلندش :
« یا زینب ، چیزی جز زیبایی نمی بینم! »
گفته بود :
« اگه جنازه ای بود و من رو دیدی ، اول از همه بگونوش جونت!»
بلند بلند می گفتم :
« نوش جونت! نوش جونت!»
می بوسیدمش ، می بوسیدمش ، می بوسیدمش ..
این نیم ساعت را فقط بوسیدمش . بهش گفتم :
« بی بی زینب علیهاالسلام هم بدن امام را وقتی از میان نیزه ها پیدا کرد ، در اولین لحظه بوسیدش ... سلام منو به ارباب برسون! »
به شانه هایش دست کشیدم ..
شانه های همیشه گرمش ، سرد سرد شده بود .
چشمش باز شد!
حاج آقا که آمد ، فکر کرد دستم خورده یا وقت بوسیدن و دولا راست شدن باز شده ...
آن قدر غرق بوسیدنش بودم که متوجه چشم بازکردنش نشدم ..
حاج آقا دست کشید روی چشمش ، اما کامل بسته نشد..!
آمدند که
« باید تابوت رو ببریم داخل حسینیه!»
نمی توانستم دل بکنم . بعد از 99 روز دوری ، نیم ساعت که چیزی نبود
باز دوباره گفتند :
« پیکر باید فریز بشه! »
داشتم دیوانه میشدم هی که می گفتند فریز ، فریز ، فریز ...
بلند شدن از بالای سر شهید ، قوت زانو می خواست که نداشتم!
حریف نشدم
تابوت را بردند داخل حسینیه که رفقا و حاج خانم با او وداع کنند..
زیر لب گفتم :
یا زینب ، باز خداروشکر که جنازه رومیبرن نه من رو!
بعد از معراج ، تا خاکسپاری فقط تابوتش را دیدم .
موقع تشييع خیلی سریع حرکت می کردند .
پشت تابوتش که راه می رفتم ، زمزمه می کردم :
« ای کاروان آهسته ران ، آرام جانم می رود!»
این تک مصراع را تکرار می کردم و نمی توانستم به پای جمعیت برسم..
داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹
#محمدحسین_محمدخانی
🔴@sarbazanzeynab🔴