مدافعان حرم
🌟#رفیق_مثل_رسول 🌟۵۸ من،رضا و احمد نشستیم،رضا مقوا را پهن کرد و گفت:موقع کار کسی حرف نزنه،ناراحت میشن
🌟#رفیق_مثل_رسول 🌟۵۹
فصل دهم.آموزش
بعداز فرصت استراحتی که پیدا کردم به محل کار رفتم و یکی از مهم ترین چیزهایی که پیگیری کردم،بحث تجهیز کارگاه تخریب بود.به حاج محمد گفتم:ما کارگاه مجهز داشته باشیم ،هم برای کار راحتیم ،هم زمان آموزش دستمون بازتره.رضا از این فکر استقبال کرد.به من کمک کرد یکی دوبار برای گرفتن یک اتاق در مقر،با سید تماس گرفتم.
ولی آخرین جواب این بود که،باید بیایی و با توجه به موقعیت جدید مقر،جای خودت را مشخص کنی.
کار در منطقه سخت شده بود.مسلحین با پیشرفت هایی که داشتند،توانستند حلب را محاصره کنند.چون جنگ ذره به ذره خاک را درگیر کرده بود.آن هابه خاطر آشنا بودن به خاک،داشتن توان مالی و تجهیزات نظامی پیشرفته،روستاهای مسیرشان را یا با تهاجم نظامی ویران،یا با توان مالی،بزرگان قبایل را تطمیع و یا با ایجاد رعب و وحشت مجبور به سکوت و اعلام بی طرفی کرده بودند.در حقیقت از همه آنچه داشتند،استفاده کرده بودند تا حلب برسند.
عبور مسلحین به صورت لکه ای بود و گاهی در یک منطقه کوچک فقط چند خانه را به اشغال خودشان درآورده بودند.فاصله نیروهای ما و دشمن دربعضی نقاط به کمتر از چندصد متر میرسید.رشد و نفوذ دشمن در قالب داعش،جبهه النصره،احرار شام و هرگروه دیگری زنگ خطری برای امنیت منطقه بود.گزارش تحرکات سیاسی منطقه و پیشروی های نظامی نشان میداد با پشتیبانی گسترده اسرائیل، هدف نهایی کشور ماست و همین امر حساسیت کار را بیشتر کرده بود.
اسمم را برای اولین اعزام دادم و از حاج محمد خواستم که با اعلام نیاز من موافقت کند.با رضا و یونس بیشترین تمرکز را روی بحث آموزش گذاشتیم. نیروهای بومی یا هیچ شناختی به اصول جنگیدن نداشتند،یا اگر هم کمترین آشنایی را داشتند ،توان مقابله را در خود نمیدند.با کمترین حمله،روستا و محل زندگی خودشان را تخلیه میکردند و این کار،جای پای بیشتری به دشمن می داد.این آموزش ها می توانست به تک تک آن ها این اعتماد به نفس را بدهد که خود شما باید از خاک و ناموستان دفاع کنید.گروه اعزام مشخص شد و خدارو شکر اسم من نیز در لیست بود.هم زمان،روح الله و یکی دونفر از دوستانش در شمال بودندتمام تلاشم را کردم تا هماهنگ کنم و برای یک فاصله کوتاه به دیدن روح الله بروم.همین فرصت طلایی باعث شد بتوانم یک دل سیر برادرم را ببینم و با انرژی بیشتری به ماموریت بروم.
زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹
#رسول_خلیلی
🔴@sarbazanzeynab🔴
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
❣تلاوت دسته جمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله
صفحه10
#قرآن_کریم
🔴@sarbazanzeynab🔴
ایستاد پای امام زمان خویش
امروز ۱۰ آبان سالروز شهادت شهید مدافع حرم #سعید_مسلمی
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
سالروز شهادت❣
🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 زیارتنامه تصویری شهدا
هدیه بروح مطهر شهدا دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و ... صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🔴@sarbazanzeynab🔴
مدافعان حرم
🌟#رفیق_مثل_رسول 🌟۵۹ فصل دهم.آموزش بعداز فرصت استراحتی که پیدا کردم به محل کار رفتم و یکی از مهم ترین
🌟#رفیق_مثل_رسول 🌟۶۰
فصل یازدهم.حلب.
فکر میکنم حدود ساعت ۲صبح بود که اعلام کردند بالای آسمان دمشق هستیم.هواپیما ارتفاع را کم کرد.مهماندار از ما خواست که کمربندها را ببندیم.چراغ های داخل هواپیماخاموش شد.خودم را روی صندلی بالا کشیدم و گفتم:به سلامتی حسابی منتظر اومدنمون هستند.حسین لبخندی زد و گفت:خدا به خلبان خیر بده،فکر کنم چراغ خاموش داره میره جلوی هتل بشینه.محسن که تازه از خواب بیدار شده بود به سمت من سرک کشید و پرسید قصه چیه؟گفتم آمارت و گرفتن،فقط به جای فرش قرمز از ضدهوایی استفاده میکنند. محسن سرش را به پشتی صندلی تکیه دادوگفت:بااین حساب به زمین نرسیده،آسمونی میشیم.
هواپیما دوباره اوج گفت،و این نشان میداد برای نشستن باید منتظر یک فرصت مناسب باشیم.هواپیما به سمت راست مایل شد.انگار .یک نفر مارا به طرف جلوی صندلی هامان هل داد،حس کردم موتورها خاموش شد محسن گفت:خوب ،به سلامتی نشست.
وارد سالن فرودگاه که شدیم،داخل سالن یا اکثر شیشه ها شکسته بود.امنیت فرودگاه دمشق دست بچه های خودمون بود
مدافعان حرم
🌟#رفیق_مثل_رسول 🌟۶۰ فصل یازدهم.حلب. فکر میکنم حدود ساعت ۲صبح بود که اعلام کردند بالای آسمان دمشق هست
🌟#رفیق_مثل_رسول 🌟۶۱
همراه با بچه ها به سمت درب خروجی سالن می رفتیم که برای یک لحظه زمین زیر پای ما لرزید.از صدا و موج انفجار میشد فهمید که دشمن نزدیکی فرودگاه را زده است.یکی از بچه های ایرانی نزدیک آمد و گفت:آقا سید منو فرستادن،همراهیتون کنم.
همین که شرایط آرام تر شد،با ماشین به سمت شهر راه افتادیم.از سری قبل دست اندازهای اتوبان بیشتر شده بود.محافظی که داخل ماشینمان بود،گفت:هر چاله ای که رد میکنیم،با خمپاره یا موشک زدند.
ماشین با آخرین سرعت ممکن حرکت میکرد. راننده پسر جوان سوری بود که تمام حواسش به برنامه ای بود که از رادیو درحال پخش بود.به حسین گفتم:میترسه به قصه شب نرسه که این قدر تند میره؟باخنده گفت:نه،از یه لحظه سوخاری شدن خیلی خوشش نمیاد.
به شهر که نزدیک شدیم، صدای تیراندازی و انفجار شنیده نمیشد،یکی از بچه ها گفت:اینا ساعتی میجنگند.الان ساعت استراحتشونه و شهر وضعیت بهتری داره.از چند خیابان و کوچه رد شدیم تا به مقر جدیدمان رسیدیم.ساختمان بهتری بود.سید با یکی دونفر همراه به دیدن ما آمدند.قبل از نماز صبح یک جلسه توجیهی گذاشتند و قرار شد با یک پرواز نظامی ما به حلب برویم،البته شهر در محاصره بود و ما به نزدیک ترین مقر که از قبل هم برای آموزش نیروهای نظامی از آن استفاده میکردند، رفتیم.
بعد از جلسه همین که سر سید خلوت شد،کنارش نشستم و گفتم:سیدجان کارگاه تخریب که قولش دادی,چی شد؟
سید گفت":یه قسمت هست که قبلا رضا فعالش کرده برو ببین.خیلی خوشحال شدم و از سید تشکر کردم.نماز صبح را پشت سر سید خواندیم .هوا داشت روشن میشد که برای زیارت به حرم رفتیم.
زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹
#رسول_خلیلی
🔴@sarbazanzeynab🔴
🔹میگن وسط یه عملیات،
یهو دیدن حاج قاسم دارن میرن..!
گفتن: حاجی کجا میری؟!
ماموریت داریم!
حاج قاسم فرمودن:
ماموریتی مهم تر از نماز نداریم..!
⬅️ پیرو حاج قاسم بودن به این هست که ببینیم حاج قاسم چیکار کرد که حاج قاسم شد!
🔴@sarbazanzeynab🔴
🕊امروز سالروز شهادت❣
مدافع حرم #سعید_مسلمی " است ،
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاطمه، نازدانه شهید مدافع حرم؛ حامد بافنده در آغوش حاج قاسم سلیمانی😞💔
🔴@sarbazanzeynab🔴
🌀 به روایت: همسر شهید
وقتی منزلمان را به قم منتقل کردیم، علی آقا گفت می خواهم خادم حرم بی بی شوم. آنقدر دوندگی کرد تا اخرش کارش درست شد و به آرزویش رسید .
شد خادم حرم مطهر حضرت معصومه س
درست وقتی هم می خواست به سوریه اعزام شود همینجور بال بال میزد تا اعزامش درست شود. به هرجا که می توانست می رفت. با اینکه دیسک کمر داشت و در سپاه معاف از رزمش کرده بودند اما گوشش بدهکار جواب های منفی نبود انقدر پیگیر شد تا اخرش کارش درست شد
شد مدافع حرم حضرت زینب س 🥹
هر موقع شهرستان می رفتیم به هرکسی که می رسید میگفت ما یک زائر سرا در قم داریم، تشریف بیاورید!
اولش خیلی ها متوجه نمی شدند منظور علی آقا چیست!؟ اما بعد از مکثی دوزاری شان می افتاد که منظور ایشان همان خانه مان هست.
شهید مدافع حرم🕊🌹
#علی_اکبر_عربی
🔴@sarbazanzeynab🔴
📖 کتاب « #من_مادرم_فرید»
♥️ عاشقانهای مادرانه است که زندگی #سید_فرید_الدین_معصومی را از تولد تا شهادت در حرم #شاهچراغ (ع) را روایت می کند.
👈 "من مادرم، فرید" روایت زندگی نخبهای گمنام است که در اوج سالهای جوانی برای تحصیل به کشوری غیر همسو با دین و مذهب خود میرود، اما لحظهای از یاد خدا غافل نمیشود؛ دانشمند جوانی که فقط و فقط به عشق وطن و آرمانهایش به تمام پیشنهادهای مادی و رفاهی کشورهای خارجی پشت پا میزند، تا در ایران سرافراز افتخار بیافریند.
📘 این کتاب عاشقانهای مادرانه است که زندگی "سید فریدالدین معصومی" را از تولد تا شهادت در حرم شاهچراغ (ع)، پیشِ روی نگاه خواننده میگذارد.
🖨️ انتشارات حماسه یاران، ۹۶ صفحه قیمت: ۵۹۰۰۰ تومان
☎️ جهت تهیه کتاب با شماره تلفن ۰۲۵۳۷۷۴۸۰۵۱ تماس بگیرید
🌐 لینک سفارش کتاب
📗B2n.ir/h13193
🔴@sarbazanzeynab🔴
🕊 شهید حاج سعید انصاری سرباز گمنام امام زمان(عج) در وزارت اطلاعات که شهید مدافع حرم شد.
🇮🇷شهید سعید انصاری
🇮🇷نـام پـدر :رضا
🇮🇷تـاریخ تـولـد :۱۳۴۹/۱۰/۰۴
🇮🇷مـحل تـولـد :تهران
🇮🇷سـن :۴۵ سـال
🇮🇷دیـن و مـذهب :اسلام شیعه
🇮🇷تـاریخ شـهادت :۱۳۹۴/۱۰/۲۴
🇮🇷کـشور شـهادت :سوریه
🇮🇷مـحل شـهادت :خان طومان
🇮🇷نـحوه شـهادت :توسط تروریست های تکفیری
🇮🇷موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا بهشت زهرا قـطعـه :۵۰ ردیـف :۱۰۳ شـماره :۱۶
🇮🇷پیکرش بعد از ۴ سال در یکی از روزهای سرد اسفند ۹۸ به میهن بازگشت. از بازماندگان قافله شهدا در دفاع مقدس بود و برای شهادت آرام و قرار نداشت. با اینکه چند بار برای دفاع از حرم به عراق رفته بود، اما دلش راضی نبود تا اینکه پشت در دفتر سردار حاج قاسم سلیمانی ۳ روز تحصن کرد، اما سردار برای او شرط گذاشت؛ شرطی که ۲۰ روزه انجامش داد و راهی دیار عمه سادات شد.
🇮🇷شهید سعید انصاری از مستشاران ایرانی مدافعان حرم بود که در نبرد آخر، حین تیراندازی نمازش را اقامه کرد و این گونه به لقای پروردگارش نائل شد.
شهید مدافع حرم🕊🌹
#حاج_سعید_انصاری
🔴@sarbazanzeynab🔴
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
❣تلاوت دسته جمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله
صفحه11
#قرآن_کریم
🔴@sarbazanzeynab🔴
•﷽•
السلام علیک یا #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#وصیت_شهید
شما چهل روز دائم الوضو باشید و نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد
سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند
انسان اگر می خواهد به جایی برسد، با نماز شب می رسد
برادران و خواهران من، امام زمان(عج) غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم
از شما خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود، زیرا امام منتظر دعای خیر شما است. هر گناه ما، مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن (عج)
سه چیز را هر روز تلاوت کنید :
۱) زیارت عاشورا ۲) نافله ۳) زیارت جامعه کبیره
اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم. منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود. پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید....
شهید مدافع حرم🕊🌹
#سجاد_زبرجدی
🔴@sarbazanzeynab🔴
🌷شهید مدافع حرم #سعید_مسلمی
بخشی ازوصیت نامه:
حرفی که با شما دارم این است که در نبود من صبور باشید و خدایی نکرده حرف یا عملی انجام ندهید که باعث رنجش دل امام زمان و رهبر عزیزتر از جانم و خوشحالی دشمنان اسلام شود و بدانید که فرزند شما در مقابل عزیزان امام حسین(ع) هیچ ارزشی ندارد و اگر خواستید برای نبود فرزندتان اشک بریزید برای مظلومیت امام حسین(ع) و فرزندانش گریه کنید
سالروز شهادت 8/11❣
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🔴@sarbazanzeynab🔴
🌷شهید مدافع حرم #سعید_مسلمی
بخشی ازوصیت نامه:
حرفی که با شما دارم این است که در نبود من صبور باشید و خدایی نکرده حرف یا عملی انجام ندهید که باعث رنجش دل امام زمان و رهبر عزیزتر از جانم و خوشحالی دشمنان اسلام شود و بدانید که فرزند شما در مقابل عزیزان امام حسین(ع) هیچ ارزشی ندارد و اگر خواستید برای نبود فرزندتان اشک بریزید برای مظلومیت امام حسین(ع) و فرزندانش گریه کنید
سالروز شهادت 8/11❣
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🔴@sarbazanzeynab🔴
⭕️ دائم الذکر
دائم الوضو
دائم الاستغفار
دائم الاشک
دائم المراقبه
اینها ابزار شهادت است...
روحمان با یادت شاد
شهید مدافع حرم 🕊🌹
#حسن_عبدالله_زاده
🔴@sarbazanzeynab🔴
مدافعان حرم
🌟#رفیق_مثل_رسول 🌟۶۱ همراه با بچه ها به سمت درب خروجی سالن می رفتیم که برای یک لحظه زمین زیر پای ما ل
🌟#رفیق_مثل_رسول 🌟۶۲
بچه ها دشمن را حسابی پس زده بودند و این بار با خیال راحت تری میتوانستیم داخل صحن راه برویم.یاد محرم افتادم،گوشه ای از حرم به یادش دو رکعت نماز خواندم.به سجده که رفتم.شکر خدا را بجا آوردم که یک بار دیگر فرصت حضور پیدا کردم.بعد از نماز همراه بچه ها به سمت فرودگاه آمدیم و با اولین پرواز به سمت حلب راهی شدیم.وضعیت پروازهای نظامی مشخص بود.باید همه مثل قوطی ساردین کنار هم مینشستیم. علیرضا خندید و گفت:لای در باز بشه و نفر اول سر بخوره، بقیه هم دنبالش رفتیم پایین.بعد هم نگاهی به من کرد و گفت:بهتره برای آموزش اسم جهادی انتخاب کنیم،این طوری بین بچه های بومی و حزب الله، مارا به اسم جهادی میشناسند.
طول پرواز حدودا یک ساعت بود.وقتی پیاده شدیم،محسن با خنده گفت:یک ساعته رسیدیم،اما دوساعت زمان میبره بدنمون به حالت اولش برگرده.با دو ماشین تویوتا از طریق جاده نیرب به سمت آکادمی رفتیم.راننده ما یکی از بچه های حزب الله بود که دست و پا شکسته فارسی را یاد گرفته بود.برای ما گفت:تازه منطقه آرام شده و روزهای قبل خیلی سرشون شلوغ بوده.
یکی دوروز داخل آکادمی بودم.دنبال یکی از بچههای خودمان میگشتم که پای کار باشد و بتوانم فعالیت بیشتری داشته باشم تا اینکه یک روز داخل محوطه شنیدم که کسی من را به اسم صدا میکند.نگاه کردم،دیدم یحیی است.از دیدنش خوشحال شدم.یحیی گفت:قسمتی از کار منطقه را دست گرفتم ،برای سرکشی به اینجا اومدم.با شنیدن اسم خلیل و تبحرش در تخریب ،منتظر موندم تا ببینم این خلیل کیه؟
با یحیی هماهنگ کردم که صبح برای آشنایی و شناسایی بیشتر منطقه من را همراهی کند. تمام مسیر یحیی شروع کرد به شوخی کردن.واقعا به منطقه مسلط بود.اگر منطقه را یک دایره بزرگ تصور میکردیم،فقط نقطه مرکزی و یک راه باریک دست نیروهای ما بود.یکی از حد فاصل های ما،باغ زیتون بود.من و یحیی به راحتی وارد این محدوده شدیم.یحیی با شناختی که داشت،مسیری را انتخاب کرد که درست از بین مسلحین عبور کردیم.به شوخی گفتم:ماالان پشت به خودی و رو به دشمنیم،الان مسلحین ما رو میزنند.
برگردیم هم خودی ها ما رو میزنند.