eitaa logo
مدافعان حرم
40.6هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
44 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/bs5.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊امروز سالروز ولادت و شهادت مدافع حرم " " است ، این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... شهید مدافع حرم🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
🌷یک روز «جهانپور» از سرکار به خانه آمد و تصمیم گرفتیم به روستا برویم. در حال آماده شدن بودیم که گوشی اش زنگ خورد. از من پرسید «در خانه چقدر پول داریم؟» گفتم: «بیست هزار تومان» به فردی که آن طرف گوشی بود گفت «بیا به منزل ما، منتظرت هستم.» من خیلی راضی نبودم که پول را به دوستش بدهد زیرا باید دو روز را با ۲۰ هزار تومان می گذراندیم. در جوابم گفت «خدا بزرگ است». ۱۵ هزار تومان به دوستش داد و ۵ هزار تومان برای خومان نگه داشت. به روستا که رسیدیم، دیگر پولی نداشتیم. 🌷ایشان از روستا عسل می خرید و در جهرم می فروخت. یکی دو روز بعد یک از اقوام تماس گرفت و سفارش عسل داد، پولش را هم به کارت همسرم واریز کرد. درست می گفت؛ به سرعت پول به دستمان رسید و این خاطره گوشه ای از ایثار و فداکاری «جهانپور» را نشان می دهد. "شهید مدافع حرم " ✍ راوی: همسر شهید 🔴@sarbazanzeynab🔴
🌷شهید جهانپور شریفی🌷 ✍شهید «جهانپور شریفی» نخستین شهید مدافع حرم استان فارس و سومین شهید مدافع حرم کشور است که بیست و پنجم شهریور 1392، همزمان با سالروز ولادتش به شهادت رسید. او روستازاده ای ساده و بی ادعا بود که با تأسی از منش و ایثار دو برادر جانبازش، از شغل کشاورزی به استخدام سپاه درآمد و در نخستین حضور داوطلبانه اش در سوریه در حالی که چند روزی بیشتر به تولد فرزند سومش باقی نمانده بود، به شهادت، همان آرزوی دیرینه اش دست یافت.🌷 تاریخ ولادت:۱۳۵۷/۶/۲۵‌ تاریخ شهادت:۱۳۹۲/۶/۲۵ شهید🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۲۵ شهریور ماه سالروز شهادت مدافع حرم" " گرامی باد 🔴@sarbazanzeynab🔴
در آن لحظه اشک شوق پدرم را دیدم ؛ شوق به شهادت، انگار می دانست که شهادتش نزدیک است و خود را برای شهادت در راه خدا آماده کرده است. خاطره ای از زبان دختر شهید : به یاد می آورم : هنگامی که میخواستم به کلاس قرآن بروم، فراموش کرده بودم پدرم تا چند دقیقه دیگر میخواهد برود؛ و فقط خدا حافظی کردم . داشتم کفشم را می پوشیدم که پدر گفت: زهرا جان، عزیز بابا، بابا من که نبوسیدمت، دارم میرم ماموریت. گفتم : ببخشید یادم رفته بود که شما میخواید برید ماموریت. من را در آغوش گرفت و بوسید. برای همیشه . . . در آن لحظه اشک شوق پدرم را دیدم ؛ شوق به شهادت، انگار می دانست که شهادتش نزدیک است و خود را برای شهادت در راه خدا آماده کرده است. وقتی در سوریه بود هفته ای یکبار با ما تماس می گرفت، هفته ها به سختی می گذشت و انتظار کشیدن ، کلافه ام می کرد. در آن هفته ، از روز تماس بابا دو سه روزگذشت... خیلی بی تابی می کردم... به مادر گفتم: چرا بابا تماس نمی گیره؟ مادر که خودش هم چند روز بود سخت درگیر این موضوع بود بیشتر ناراحت شد ولی ما را آرام کرد. همان روز دایی من به جهرم آمد و ما را به هر بهانه ای بود به روستای پر زیتون بردند. آنجا که رفتیم کم کم خبر شهادت پدر را به ما دادند. آری بابای عزیزم به آرزویش رسید. ... یادش گرامی وراهش پررهرو سالروزشهادت شهیدمدافع🕊🌹 شهید 🔴@sarbazanzeynab🔴
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ فرزند کلاس اوّلی شهید مدافع‌حرم یادنازدانه های شهیدان باشیم یاد نازدانه شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم " " است ، این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 🔴@sarbazanzeynab🔴