گاهی دلم هیچ چیز نمیخواهد
جز گپ ریز ریز با مادرم❤️
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد
هی چای ام سرد بشود
هی دلم گرم❤️
آنجا که چای ات سرد میشود
و دلت گرم
❤️"خانه مادر است"❤️
🥀@sarbazeentezar
پـا به پـای غـم من پیـر شـدو
حـرف نـزد🌺
داغ دید از من و تبخیر شـد و
حـرف نـزد🌺
شب به شب منتظرم بود و
دلش پر آشوب
شب بـه شب آمـدنـم دیـر شد و
حـرف نزد🌺
غصـه میخـورد کـه مـن حـال
خـرابـی دارم
از همین غصـه ی من سیـر شـد و
حرف نزد🌺
وای از آن لحظه کـه حرفـم دل او را
سوزاند
خیس شد چشمش و دلگیر شد و
حرف نزد🌺
صورت پر شده از چین و چروکش یعنی
مادرم خستـه شـد و پیـر شـد و
حرف نزد🌺
🌺🌿تقديم به همه مادران گل🌿🌺
🥀@sarbazeentezar
ﭘﺴﺮﯼ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ شام ﺑﻪ
ﺭﺳﺘﻮﺭﺍنی ﺑﺮﺩ ..✨
ﭘﺪﺭ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺩرست ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺭﺩ
ﻭ ﺑﺮرﻭﯼ لباسش میریخت✨
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺍﺭﻥ
ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ✨
ﺑﺴﻮﯼ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ،
ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩ و در عوض غذا
را به دهان پدر میگذاشت..✨
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻏﺬﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﭘﺴﺮ
ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﺮﺩ،
ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﺯﺩ
ﻭ ﻋﯿﻨﮏﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩ
و بیرون آورد..✨
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ
ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺁﻥ دو بودند✨
ﻭ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ!!
ﭘﺴﺮ ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﺭﺍﻫﯽ
ﺩﺭب ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺷﺪ .✨
ﺩﺭ این هنگام ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ
ﺣﺎﺿﺮﯾﻦ بلند شد و ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ؛
ﭘﺴﺮ.. ﺁﯾﺎ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑني ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ؟!✨
ﭘﺴﺮ ﭘﺎﺳﺦ داﺩ؛ خیر ﺟﻨﺎﺏ . ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﻗﯽ
ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ .
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻠﻪ، ﭘﺴﺮم. ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ .✨
ﺩﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﭘﺴﺮﺍﻥ..
ﻭ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺪﺭﺍﻥ..
و ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ
ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ..✨
کاش سوره ای به نام "پدر" بود
که این گونه آغاز میشد:
قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان
میدهد✨
و قسم بر چشمان همیشه نگرانت...
• قسم بر بغض فرو خورده ات که
شانه ی کوه را لرزاند
و قسم بر غربتت،✨
وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست....
✨زنده باد همه ی پدران در قید حیات
و شاد باد روح تمامی پدران عزیز سفر
کرده..✨
🥀@sarbazeentezar
پدرم،،،
من که هستم✨
تو کجایی که نگاهم بکنی ،،،
نفست گرم ✨
اگر گاه دعایم بکنی،،،
من که آغوش خودم
باز نمودم ،اما✨
تو کجایی که مرا
گاه صدایم بکنی،،،
🥀@sarbazeentezar
فرزندی پدر پیرش را کُول کرد و به
کوهستان برد.🌟
وقتی به بالای کوه رسید،
پسر غاری پیدا کرد و پدر را آن جا
گذاشت.🌟
هنگامی که می خواست برگردد،
با خنده های پدر پیرش مواجه شد.
پسر با تعجب به او نگاه کرد 🌟
و گفت: «به چه می خندی پدر؟
پدر نگاهی به پسر جوانش کرد و گفت:
«من هم چون تو، روزی پدر پیر و
ناتوانم را همین جا رها کردم و رفتم و
حالا تو مرا این جا آوردی. روزی هم🌟
پسرت تو را به این جا خواهد آورد.
پسر لحظه ای به حرف های پدرش
اندیشید 🌟
و آن گاه از ترس آن که مبادا روزی
پسرش هم با او چنین کند، پدر را
برداشت و به خانه آورد.
🌟دنیا دار مکافات است هرچه کنی،
باید تاوانش را پس بدهی....
🌟پس مراقب باش که چی میکاری.....
چون هر آنچه بکاری، درو خواهی
کرد....
🥀@sarbazeentezar
" خداوندا ".......!
آرامم کن همان گونه که دریا را...
پس از هرطوفانی آرام میکنی...
راهنمایم باش که در این چرخ و فلک
روزگار ،
بدجور سرگیجه گرفتم...
ایمانم راقوی کن...
که تو را در تنهایی خود گم نکنم...
" خداوندا "......!
من فراموش کارم ....
اگر گاهی ، یا لحظه ای فراموشت کردم...
تو هیچ وقت فراموشم نکن...
" خداوندا ".....!
رهایم مکن حتی اگر همه رهایم کردند...
🥀@sarbazeentezar
مسئله حجاب به پوشیدن یا نپوشیدن
چند متر پارچه نیست!.🦋
حجاب یک لباس نیست،نوعی نگاه،طرز
فکر،رفتار ویژه و جهان بینے خاص
است.🦋
پدیده ایست که با انبوهے از مسایل
زندگے پیوند دارد. حجاب، آغاز یک راه و
پایان یک بیراهه است.🦋
بالاترین فریاد خاموش، بدون زبان سخن
گفتن وبدون دعوا اعتراض کردن؛
مقاومتے بدون خرج و زحمت، و رفتاری
آکنده از پیامهاے معنوے است.🦋
لباس، زبان دارد و زبانش هیچ گاه نه
خسته میشود و نه از تأثیر گذارے،
ناامید.🦋
ببین خواهرم
بہ نگاهایی کہ
تو خیابون بهت میشه افتخار نکن
✖جنس ارزون مشتری زیاد داره
🦋اگه چادر میپوشم،
🦋اگه مثل تو راه نمیرم
🦋اگه آرایش نمیکنم
🦋اگه موهام رو بیرون نمیزارم
🦋معنیش این نیست که بلد نیستم
🦋معنیش اینه که ارزون نیستم.
🥀@sarbazeentezar
برید به اینا که هی مدام میگن چه نیازی
به چادره! با حجاب مانتویی هم میشه
محجبه بود بگید این قدر مردم رو
دعوت به حداقلی بودن نکنن!🦋
یه عده فکر میکنن برای جذب مردم به
دین باید تا میشه دین رو کوچولو کرد
تا مبادا واسه بعضیا سخت بیاد..
نخیر این خبرا نیست... مسابقه بین
خوب بودن یا بد بودن نیست...🦋
مساله اینه که ما میخوایم خوب تر و
خوب ترین باشیم...
میگی حیا... من میخوام با حیاترین
باشم...🦋
میگی عفت ... من میخوام عفیف ترین
باشم..
میگی اخلاق ... من میخوام خوش
اخلاق ترین باشم..🦋
میگی نماز... من میخوام از همه بهتر نماز
بخونم
میگی جهاد ... من میخوام واسه خدا از
همه بیشتر تلاش کنم..🦋
میگی حجاب ... من میخوام چادری
باشم..
میگی سبک زندگی... میگم من میخوام
تو سبک زندگی شبیه ترین به حضرت
زهرا باشم.🦋
🥀@sarbazeentezar
،،،خواهرااا وبرادراا،،،
لطف ورحمت خدا☘
خیلی زیاده،،،
به شرطی که دیر نشه...
🥀@sarbazeentezar
خوب فکر کنيم✨
خورشيد پشت ابر مخفي ميشه
يا ابر جلوي خورشيدو ميگيره✨
همين گناه منو تو هست که ظهور آقا
رو عقب انداخته✨
آره ميگيم منتظريم
منتظريم؟✨
اگه منتظريم تا حالا چند بار به خاطر آقا
گناه نکرديم✨
چند بار با نفسمون مبارزه کرديم
چند بار؟✨
🥀@sarbazeentezar
عاشق آقايي؟
آره من عاشقشم من دوستش دارم
من منتظر آقا هستم✨
اگه عاشقشي پس چرا غيبت ميکني؟
چرا تهمت ميزني؟
چرا دروغ ميگي؟
چرا بي حجابي؟
چرا بد اخلاقي....؟
ها
بگو ديگه✨
منتظر واقعي که گناه نميکنه منتظر
واقعي که اشک آقا رو درنمياره
منتظر واقعي که دل آقا رو نميشکونه✨
🥀@sarbazeentezar
وقتی الان نتونی بخاطر امام زمان ازیه
گناه کوچیک بگذری اون موقع چجوری
میخوای برای اقا ازجونت بگذری؟؟
🥀@sarbazeentezar
ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ،
" ﺩﻝ"
ﺭﺍ ﺑﻪ " ﺩﻧﯿـــﺎ" ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ
ﺧﺎﻧـــﻪ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ، ﺭﻭﯼ
" ﺗـــﺎﺭ ﻋﻨﮑـــﺒﻮﺗﯽ "
ﺳﺎﺧﺘﯿﻢ✨
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥﺭﻓﺖﺁﻥﺯﻣﺎﻧﯽﺭﺍ،ﮐﻪ" ﺁﺩﻡ"بودهایم
ﭼﻬــــﺮﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﯾﻨـــــﻪ،
ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﯿـــﻢ✨
ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ
" ﺧﻮﺩﺧــﻮﺍﻫﯽ "، ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﮕﯿﺮ ﺷﺪ
ﺑﯽ ﻣﺤـــﺎﺑﺎ، ﺳﻮﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ِ " ﺷـــﺮﺍﻓـــﺖ"
ﺗﺎﺧﺘﯿﻢ✨
ﺣﺮﻣﺖ "ﺍﻧﺴـــﺎﻥ" ، ﺷﮑﺴـــﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ
ﺩﻟﻬﺮﻩ
ﭘﯿﮑﺮ ﺑﯽ ﺟــــــﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ، ﺯﯾﺮ ﭘــــﺎ
ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ✨
ﮔﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﯾـــﺶ،
ﮐﻨﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ
ﻧﻮﺣـــﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺮﺣـــــﯿﻢ ﻭ ﻋــــﺰﺍ
ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﯿﻢ✨
ﺩﯾﺮ ﻓﻬــــﻤﯿﺪﯾﻢ ﺑﺎ "ﺧــــﻮﺩ " ، ﻣﺎ ﭼﻪ
ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﭼﻪ ﺷﺪ
ﻣﺎ " ﺷـــــــﺮﺍﻓﺖ " ، " ﺁﺩﻣـــــﯿﺖ " ، ﻣﺎ "
ﺧــــﺪﺍ " ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘیم✨
🥀@sarbazeentezar