#پارت_آینده
#عاشقانه_ای_غمگین💔
با بغض زمزمه کردم:اگه بابام نزاره چی؟
چیزی نگفت و لبخند تلخی زد،اشکام دونه دونه سرازیر شد، سوزناک و با صدای بلند تری گفتم:اگه منو از تو جدا کنه چی؟
مهربون گفت:اشکال نداره حالا اشکاتو پاک کن .
صدامو بالا بردم و گفتم:اگه بزور منو بده به اشکان چی؟
لبخندش پرکشید،اخم کرد و گفت:خودم درستش میکنم تو اشکاتو پاک کن .
جیغ زدم:من نمیتونم با اشکان زندگی کنم،کنار اون میمیرم.
شهابم بغض کرد:به خدا خودم درستش میکنم تو گریه نکن تحمل ندارم...
#رمانی_از_جنس_سختی 💢
http://eitaa.com/joinchat/1708589075Cfd15129396
رمانی ترکیب شده از اشک ها و لبخند ها 💔
رمانی که خوب و بد روزگار رو به چشم میکشه❗️
#قلمی_پاک_و_عاشقانه
#بر_اساس_واقعیت ✅💯♨️
هدایت شده از کتابستان هور
#پارت_آینده🔥
_روزی که اومدیم خواستگاریت یادته؟
گفتم رسم خانوادهی ماست که اگر شوهرت
بمیره به #عقد برادر شوهرت درمیای!
گفتم #نذار شوهرت بره! حالا باید عقد
محمدم بشی! میدونی که رسم نداریم
عروسمون با #غریبه ازدواج کنه‼️
رنگ آیه پرید...رنگ رها و سایه وحاج
علی هم رفت... صدرا اخم کرد و ارمیا
سر به زیر انداخت....
https://eitaa.com/joinchat/3040935979C079269de37