#با_آب_بیدارم_کنید
شب تا نصف شب کشتی می گرفتیم. وقتی خواستیم بخوابیم، محمود گفت: صبح برای نماز بیدارم کنید. اگه بیدار نشدم، آب بریزید روم که بیدار شم. صبح هر چه کردیم، بیدار نشد. ناچاری با ترس و لرز آب ریختیم روش. بلند شد، تشكر هم فكر کنم کرد.
۲۲۷-📚یادگاران، جلد ۶ کتاب شهید محمود کاوه، ص۸۰
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝