#بدون_خداحافظی_رفت
#اعزام_در_اواخر_آبان_ماه_یا_اوایل_آذر_ماه
حاج عزيز احسانی درباره اعزام فرزندش به مناطق جنگی می گويد:«هنگام غروب،همراه 4تن از دوستانش به مغازه من آمدند.دور هم چایی خوردیم و شروع به صحبت کردیم.آن ها حرف ازاعزام به جبهه زدند وآنگاه متوجه نیت اوشدم.زمان اعزام راپرسیدم که گفت:زمان دقيق اعزام مشخص نيست.قرار است خدمت امام خمینی (ره) برویم و پس ازآن زمان اعزام ما مشخص می شود.»
پدرشهید ادامه می دهد:«خداحافظی كردند ورفتند. من مخالفتی با رفتن داوود نداشتم و مادرش را هم راضی کردم.بعد از آن دیدارچند روزازآنها بی خبر بودیم.چون همیشه با بچه های بسیج و دامادم بود سراغش را ازپايگاه بسیج محله گرفتم ومتوجه اعزام آنها به اهواز شدم.دعای سلامتی را بدرقه راهشان كردم وهرروز درانتظار بازگشت آنها چشم به خیابان می دوختم.»
مادر شهيد رشته کلام را دردست گرفته ومی گويد:«داود ودوستانش اواخر آبان ماه یا اوایل آذر ماه سال60 به مناطق عملیاتی اعزام شدند.»
وی ادامه می دهد:«درهمان زمان عمليات فتح المبين آغاز شد.داود هم همراه دوستانش در اين عمليات شركت کرد.»
سرباز کوچک
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝