#شهید_محمّدحسین_اشرف
گفتم:« اي بابا! باز هم #روزهاي؟ مگه تو چقدر #روزهي_قضا داري؟»
گفت:« اين روزهها #جريمه است نه بدهي».
گفتم:« داداش جان! يك جوري حرف بزن كه ما هم بفهميم.»
گفت:« يك خرده فكر كني ميفهمي آدم كي جريمه ميشه.»
گفتم:«وقتي كار #خطايي انجام بده. ».
گفت:« آفرين! همينه.»
گفتم:« ما كه نفهميديم، مگه تو چكار كردي؟».
گفت:« اون رو ديگه خودم بهتر ميدونم.»
خيلي كنجكاو شده بودم. با اصرار گفتم:« بگو، بگو! ياالله بگو!»
خنديد و گفت:« باشه ميگم، ولي قول بده كه فقط من بدونم و تو.»
گفتم:« قول! »
گفت:« وقتي كه نتونم واسه #نماز_جماعت #مسجد برم، فرداش #جريمه ميشم و بايد #روزه بگيرم. ».
با تعجب گفتم:« واي چقدر سخت! حالا كي جريمهات ميكنه؟»
گفت:«#وجدان، آبجي خانم! #وجدان. ».
📚منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص460
@sarbazekoochak