#شهادت_عیدی_ما_بود
پدرشهيد در ادامه از شهادت فرزندش برای ما صحبت می کند و می گويد:«نوروز سال 61 حس غریبی داشتم و احساس بی حوصلگی می کردم.کرکره کارگاه نجاری را بالا کشیده وسعی کردم خود را مشغول کنم. چند روزاز سال تحویل گذشته بود.مشغول کار در كارگاه بودم که دو نفر آمدند و خبر شهادت داوود را به من دادند.من در وهله اول سعی می کردم این موضوع را از مادرش پنهان کنم و وقتی مطمئن شدم به آرامی این موضوع را به او بگوییم.»
اشك از گوشه چشمان پدر جاری می شود.پس ازکمی مكث می گوید:«وقتی پيكر داود را در پزشكی قانونی ديدم،شوكه شدم. چشم هايم جايی را نمی ديد.به علت جراحات زیاد بر اثر انفجار بمب، به سختی توانستم صورت او را تشخيص دهم.اين وضعيت تا زمان خاكسپاری او با من بود.
با اين حال،خوشحالم كه فرزندم با سن و سال كم راه درستی در زندگی اش انتخاب كرد.ياد او هميشه در اول فروردين ماه و آغاز سال جديد با ماست و شهادت اوعیدی از سوی خدا بود. داود دوم فروردين ماه سال 61 در منطقه شوش دانيال براثر انفجار مين به شهادت رسيده بود.»
هم اکنون در زادگاه شهيد داود احسانی یک دفتر مخابراتی به همت پدر شهيد ساخته و فعاليت می كند که نام شهید بر روی آن نصب شده است. پدر شهيد دراین باره می گويد:«می خواستم كمكی هم به اهالی اين روستا كرده باشم وازسوی دیگر نام فرزندم در زادگاه او زنده بماند.دفتر مخابراتی روستا را با هزينه شخصی خودم احداث کرده و در اختيار اهالی ده قرار داده ام.»
سرباز کوچک
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝