#نماز_شب
#عقب_از_قافله
قبل از عملیات خیبر که هنوز حسینیه پادگان دوکوهه ساخته نشده بود، بچه ها تو میدان صبحگاه، دو سه ساعت قبل از اذان صبح زمانی که هوا تاریک بود، یكی یكی با فانوس و پتو جمع می شدند. هر کس گوشه ای را برای خودش می کرد یک مسجد، یک محراب، و آن وقت صدای ناله ها بود که در دل شب تو هوا پخش می شد.
از آن طرف، توی اتاقها بچه هایی که بار اولشان بود به جبهه می آمدند، وقتی نیمه شب بلند می
شدند و اتاق را تقریباً خالی می دیدند، ازخودشان خجالت می کشیدند؛ بی اختیار. فضا آن چنان بودکه اگر کسی از #نماز_شب غافل می شد، توی خودش حس می کرد از قافله عقب افتاده است.
از ساعت ۱۰ شب به بعد نوجوانهای چهارده، پانزده ساله ای را می دیدی که می رفتند برای نماز. وقتی می پرسیدی چه کار می کنید؟ می گفتند: نمازهای قضایمان را به جا می آوریم. اما معلوم است یک نوجوان چهارده ساله مگر چه قدر نماز قضا دارد؟
۱۶۵-📚نماز شب شهیدان ؛ محمد محمدی ؛ نشر دارخوئین ؛ ص ۶۵
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝