4_5767032886771319572.mp3
4.16M
♡| #میلاد_امام_هادی』
حاجٺ دلـ❤️ـارو خدا
بامھـ😊ـر #تُ داده
خندھ🙂 ٺو برا ما باب المرادھ😍
✲
✲
✲
#میثم_مطیعی
#آواے_حیدریوݩـ🍃
#ʝѳiɳ 🎀↴
@sarbazelashkarim |💌
#شہید_محمد_رضا_دهقان متولد 26 فروردین ماه سال 74 ، فرزند دوم و پسر ارشد خانواده بود ...
#شہید_محمد_رضا_دهقان از شہداے دهه هفتادے مدافع حرم حضرت زینب (س) بود که ۲۱ آبان سال ۹۴ در سن ۲۰ سالگے طےعملیاتے مستشارے در حلب سوریہ بہ فیض شہادت نائل آمد..🕊✨
دفعہ های آخر در ارتباطات تلفنے خیلی غر میزد از اینکه خسته شده😑
من احساس میکردم از دورے خانواده و یا سختےجا خسته شده...
این مدل حرف زدن ها از محمد رضا بعید بود . منتها جدی حرف نمیزد و خیلی کم مظلوم میشد ، یعنے اغلب با شیطنت هاے خاصی و با شوخے حرف هاےجدے اش را میگفت .
آخرین بار سه شنبه بود که تماسـ📞 گرفت ، گفت پنجشنبه،جمعه برمیگردم☺️
اگه نشد تا دوشنبہ خانه هستم و با مظلومیت خاصی گفت خیلی خستم دیگه نا ندارم ...
بہش گفتم دو سه روز دیگه میای🙃
من و مامان خیلی ذوق داشتیم باهاش حرف بزنیم😍
و گوشے دست دوتایمان بود ، در همین مامان شروع به صحبت با محمدرضا کرد ، یکسرے حرف هایش برایم خیلی سنگین بود ...
خصوصا آن موقعے که مدت زیادے بود ندیده بودیمش و توی خطر بود حرف هایش بوے خاصی میداد ...
بعد ڪہ صحبتش با مامان تمام شد دوباره با من صحبت کرد و گفت : مامان بابا رو راضے کردی؟!🤔
چون از من قول گرفتہ بود بعد از دو ماهے که برمیگردد مادر و پدر را راضےکنم که برایش به خواستگاری برویمـ😌
به محمدرضا گفتم یا منو مسخره گرفتے یا خودت را😐😒
آدم یا شهید میشود یا زن میگیرد دوتاش باهم نمیشود😑
بعد یڪ حالت جدے به خودش گرفتہ و مثل کسانے که استاد هستند و با شاگردشان حرف میزنند به من گفت : تو خجالت نمیکشی ! من باید برای توهم حدیث بخوانم
گفتم حالا چه حدیثی را به من میگویی🤔
گفت : امیرالمومنین میفرماید براے دنیایت جورے برنامه ریزے کن که تا ابد زنده اے و براے آخرتت جورے کار کن که همین فردا میخواهے بمیرے
من خیلی امیدوار شدم و گفتم الحمدالله باز حواسش به این دنیا هست و به محمدرضا گفتم :
«بابا راضی شد حلہ✌️🏻»
بعد ذوق کرد و همان راضے ام ازت ها را شروع کرد و گفت به نیابت از تو یک زیارت خوب در حرم حضرت زینب به جا میاورم 😎