سرباز+
خیلی جاها رفتم عکاسی
ولی حسی که تو این مراسم داشتم
هیچ جا نداشتم
وقتی شهید گمنام آوردن تو دانشکده
وقتی حاج مسلم نبی داشت با مداحی
اصلا اومدم برات شهید بشم حاج نریمان همخونی میکرد
دانشجوها دنبال ماشین میدویدن
مثل مسافری که از قطار جامونده
شهید بردن توی مسجد دانشکده
تو چهره هرکس نگاه میکردی چهره همون مسافر
جامونده رو میدیدی
توی چشمای همشون ترس و دلهره بود
بایدم بترسیم آخه توی زندگی فقط
یه بار فرصت داریم سوار این قطار بشیم
تا به مقصد عاقبت بخیری برسیم
ای کاش مادر نگاهی به ما بکنه تا لیاقت اینو داشته باشیم
که از مبدأ زندگی دنیوی سوار قطار شهادت بشیم
بار سفر ببندیم برای عاقبت بخیری اخروی:)
فاطمیه ۱۴۰۲ | دانشکده علوم و فنون زمینی امیرالمومنین