🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁
🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁
🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃
🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍁
🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃
🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁
🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂
🍃🍁🍂🍃🍁🍃
🍁🍃🍁🍂🍁
🍃🍁🍂🍁
🍁🍃🍁
🍃🍁
🍁
༻﷽༺
#پارت143
🍃ڀݭࢪ ݕڛيڄے_ڋݗټࢪ ڨࢪټے🍂
وای دریا وای معلوم هست چی داری میگی ؟ میخوای با آیندت بازی کنی ؟ به این فکر کردی بعد این مدت جواب مردم رو چی میخوای بدی؟ها ن ؟
-مامان این یه عقد ص وریه فقط برای اینکه ما راحت باشیم قرار نیست چیز دیگه ای باشه و قرار نیست کسی با خبر بشه بجز من و شما تازه امیر علی هم حاضره هر تضمینی بده
دوباره عصبی شد .
-بیخود کرده تضمیین اون به چه درد من میخوره اصلا گیریم همه چی درست، درد من یه چیز دیگیه
-چی مامان؟
-دل وامونده تو این عشقی که به جونت افتاده ا ون هیچ نگاهی هم بهت نمی ک نه تو اینطوری دیونش شدی ، هیچ به این فکر کردی بعد این محرمیت چی به سرت میاد ، فکر کردی بعد چند ماه نزدیکش بودن چی به سرت میاد ؟ میخوای د ق مرگم کنی دختر ؟
فاصلم رو باهاش کم کردم و دستاش رو گرفتم ت وی دستم ، از عصبانیت می لرزید بوسه ای روی دستاش نشوندم و گفتم:
- قربونت برم هیچی نمیشه بهت قول میدم
درمانده گفت:
-نکن این کارو بخدا داغون میشی عاشق تر میشی اون تورو نمیخواد سرخورده میشی
اشک رو گونم جاری شد:
-از این سرخورده تر نمیشم مامان نترس من میدونم امیرعلی من رو نمیخواد بیشتر دل نمی بندم قول میدم
-چطور روی قولت حساب کنم ؟ وقتی چند ساله داری جلوم نابود میشی نکن دریا این کارت خود زنیه نابودی خودته
پیشونیم رو روی دستاش گذاشتم:
نویسنده : آذر_دالوند
═✧❁🌷❁✧┄
@dyareeshgh
═✧❁🌷❁✧┄
🍁
🍃🍁
🍂🍃🍁
🍁🍃🍂🍁
🍃🍂🍁🍃🍁
🍂🍁🍃🍁🍂🍁
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁
🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁
🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁
🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍃🍁
🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍂🍁
🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁
🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁