9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 عبدالباری عطوان:اسرائیل حسابی از واکنش ایران به هر حملهای ترسیده است.#وعده_صادق #سید_حسن_نصرالله #جمعه_نصر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این جملات #شهید_رئیسی چقدر عجیبه...
خود سید عزیز به این سرنوشت دچار شد:
#ترور زبانی خدا نگذره ازشون
#دلم_برای_رئیسی_سوخت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی به زور وزرای شهید رئیسی را در مجلس عوض میکردند، شهیدرئیسی میگفتند اشکال ندارد بگذار به من بگویند رئیسی را سر جایش نشاندیم.
#دلم_برای_رئیسی_سوخت
#شهید_جمهور #شهید_عزیزم
عضو جامعه مدرسین: پس از وعده صادق ۲ برخی فرماندهان اصرار داشتند رهبری به #نماز_جمعه نروند
آیت الله محمد غروی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم:به دنبال عملیات #وعده_صادق۲، من اطلاع دارم که برخی از فرماندهان حتی آمده بودند و اصرار داشتند که رهبر معظم انقلاب نماز را نخوانند، اما ایشان فرمودند که باید نماز خوانده شود. #جمعه_نصر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ مخالفت ظریف با عملیات #وعده_صادق ۲ و پاسخ #پزشکیان در جلسه دولت
در چند روز گدشته این فیلم در فضای مجازی منتشر شد. امیدوار بودم که تکذیب شود اما نه تنها تکذیب نشد بلکه امروز خبر رسید آقای ظریف وقتی به صندلی غیرقانونی معاون رییس جمهور تکیه زده در جلسه اخیر هیات دولت، از عملیات وعده صادق ۲ انتقاد کرده اما برخی اعضای دولت از جمله رئیسجمهور و وزیر بهداشت با استدلالهای خود نظر ظریف را رد کردهاند و این عملیات را بازدارنده دانستهاند.
✍️در نماز #جمعه_نصر هم آقا تشریف نداشتند.
🌷دعایی که نشانه بلوغ عقل است
وپاداشش قبولی بهترین اعمال وآمرزش گناهان است
رَبِّ أَوْزِعْنِيٓ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِيٓ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِيٓ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (١٥)احقاف
پروردگارا،توفیق شکرنعمتهایت وانجام عمل صالح وفرزندصالح به ماعطاکن
ازگناهان توبه میکنم وتسلیم توهستم.۱۵و۱۶ احقاف
داستان کوتاه عاشقانه جزیره عشق
در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند: شادی، غم، دانش عشق و باقی
احساسات . روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان کردند.
اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند. زمانیکه دیگر چیزی از جزیره روی آب نمانده بود عشق تصمیم گرفت
تا برای نجات خود از دیگران کمک بخواهد. در همین زمان او از ثروت با کشتی یا شکوهش در حال گذشتن از آنجا بود کمک خواست.
“ثروت، مرا هم با خود می بری؟” داستان کوتاه عاشقانه
ثروت جواب داد:
“نه نمی توانم. مفدار زیادی طلا و نقره در این قایق هست. من هیچ جایی برای تو ندارم.”
عشق تصمیم گرفت که از غرور که با قایقی زیبا در حال رد شدن از جزیره بود کمک بخواهد.
“غرور لطفاً به من کمک کن.”
“نمی توانم عشق. تو خیس شده ای و ممکن است قایقم را خراب کنی.”
پس عشق از غم که در همان نزدیکی بود درخواست کمک کرد.
“غم لطفاً مرا با خود ببر.”
“آه عشق. آنقدر ناراحتم که دلم می خواهد تنها باشم.”
شادی هم از کنار عشق گذشت اما آنچنان غدق در خوشحالی بود که اصلاً متوجه عشق نشد.
ناگهان صدایی شنید:
” بیا اینجا عشق. من تو را با خود می برم.”
صدای یک بزرگتر بود. عشق آنقدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد اسم ناجی خود را بپرسد. هنگامیکه به خشکی رسیدند
ناجی به راه خود رفت.
عشق که تازه متوجه شده بود که چقدر به ناجی خود مدیون است از دانش که او هم از عشق بزرگتر بود پرسید:
” چه کسی به من کمک کرد؟”
دانش جواب داد: “او زمان بود.”
“زمان؟ اما چرا به من کمک کرد؟”
دانش لبخندی زد و با دانایی جواب داد که:
“چون تنها زمان بزرگی عشق را درک می کند.”
🌸🌸🌸🌸
مهندس یعنی این!
یک پزشک و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند.
پزشک رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟
مهندس که میخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. پزشک دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى است. من از شما یک سوال میپرسم و اگر شما جوابش را نمیدانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال میکنید و اگر من جوابش را نمیدانستم من ۵ دلار به شما میدهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد.
این بار، پزشک پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما میدهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با پزشک بازى کند.
پزشک نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به پزشک داد.
حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا میرود ۳ پا دارد و وقتى پائین میآید ۴ پا؟» پزشک نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز به درد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.
بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ٥٠ دلار به او داد.
مهندس مؤدبانه ٥٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. پزشک بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد، دست در جیبش کرد و ۵ دلار به پزشک داد و رویش را برگرداند و خوابید!
🌸🌸🌸🌸
ایده برای اطلاع رسانی
❌امام خامنه ای امر کردند که امت اسلام، باید شریان اقتصادی اسرائیل را قطع کند...
🔻دوستانی که به مکانهای عمومی( مسجد، پارک، کانون) دسترسی دارند، می توانند محصولات حامی اسرائیل را به صورت نمایشگاه عکس به همگان معرفی کنند.
⛔️متن عکس ها⬅️ اگر از این محصولات استفاده کردید، حتما دستانتان را بشویید، چون خون کودکان غزه و لبنان روی دستانتان است😡
✅با این حرکت، #وعده_صادق برای #نابودی_اسراییل را تایید و حمایت کنیم
(عکس تزئینی و جهت ایده گرفتن است)