🔺نامه جوانان و نوجوانان به شهید حاج قاسم سلیمانی - (۲)
سردار آب داد.
سردار در باران آمد.
سردار ایرانی بود. سردار مَرد بود.
او سرباز بود. او ترسو نبود.
سردار با ادب، با ایمان و دانا بود.
نادان از سردار میترسد، زیرا سردار با آنان در نبرد بود. ما دوست داریم مانند سردار باشیم.
ایزَد سردار را دوست دارد.
ایزَد او را به آسمان بُرد.
ما تا اَبد او را دوست داریم.
✍ سما عزتی - کلاس ۱/۳
دبستان کودک مسلمان
📚 برگی از کتاب «برسد به دست حاج قاسم»
🔺نامه جوانان و نوجوانان به شهید حاج قاسم سلیمانی - (۱)
سلام سردار دلها
از حالتان چیزی نمیپرسم چون اطمینان دارم که حالتان خوب است.
اگر از احوال من بپرسید، خوب نیست چون دلتنگ شما هستم. من شما را خیلی دوست دارم چون شما شجاع، مهربان و جنگنده هستید[بودید] و از همهی مظلومان دفاع میکردید. من و همهی دوستانم راه شما را ادامه میدهیم.
در بهشت سلام من را به همهی شهیدان و بهخصوص به آقا حضرت ابوالفضل(ع) برسانید. من ایشان را خیلی دوست دارم چون علمدار است. خداحافظ.
✍ علی کاویان - کلاس دوم
مدرسه غیرانتفاعی معرفت
📚 برگی از کتاب «برسد به دست حاج قاسم»
📌 ترور بزدلانه و روسیاهی آمریکا
✍درمیدان روبهروی جنگ با او مواجه نشدند، دولت آمریکا دزدانه و بزدلانه او را ترور کرد، خودشان هم اعتراف کردند؛ این [کار] مایهی روسیاهی آمریکا شد؛ در این منطقه تا قبل از این حادثه، این جور کار مخصوص رژیم صهیونیستی بود که افراد را ترور کند، رهبر حماس را ترور کردند و گفتند ما ترور کردیم، رهبر جهاد را ترور کردند، گفتند ما ترور کردیم؛ ترور میکردند و میگفتند ما کردیم؛ آمریکاییها آدم خیلی کشتهاند؛ در عراق در افغانستان در جاهای دیگر هر چه توانستهاند، آدم کشتهاند، ترور کردهاند منتها اعتراف نمیکردند که ترور کردیم؛ اینجا اعتراف کردند که ترور کردیم؛ اینجا رئیس جمهور آمریکا به زبان خودش [اعتراف میکند] خدای متعال میزند پشت گردن افراد که خودشان اعتراف کنند؛ اعتراف کردند که ما تروریست هستیم، گفتند ما ترور کردیم. رسوایی از این بالاتر چه میشود؟
🔺خطبههای رهبر انقلاب در نماز جمعه تهران ۱۳۹۸/۱۰/۲۷
❤️ داستان زیبا
پیرمردی با پسر و عروس و نوه اش زندگی میکرد او دستانش می لرزیدوچشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی رابرزمین انداخت وشکست.
پسروعروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند:باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قراردادند وپدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد .
بعد از این که یک بشقاب از دست پدر بزرگ افتاد و شکست دیگر مجبور بود غذایش را درکاسه چوبی بخورد هروقت هم خانواده او را سرزنش می کردند پدر بزرگ فقط اشک می ریخت وهیچ نمی گفت.
یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی می کرد. پدر روبه او کرد وگفت:پسرم داری چی درست می کنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت:دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست می کنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید!
یادمان بماند که : زمین گرد است..."
در برخورد با مردم دریادل باشیم💗
بعضی از آدمها مثل یک آپارتمان هستند
مبله ... شیک ... راحت
اما دو روز که توش زندگی میکنی
دلت تا سرحد مرگ میگیره
بعضی آدمها مثل یه قلعه هستند
خودت را می کُشی تا بری داخلش
بعد می بینی اون تُو هیچی نیست
جز چند تا سنگ کهنه و رنگ و رو رفته
اما ... بعضی ها مثل باغند
میری تُو، قدم میزنی؛ نگاه میکنی
عطرش رو بو می کشی
رنگ ها رو تماشا میکنی
میری و میری آخری در کار نیست
به دیوار که رسیدی بن بست نیست
میتونی دور باغ بگردی
چه آرامشی داره
همنفس بودن با کسیکه دلش دریاست
و تو هر روز یه چیزی میتونی
ازش یاد بگیری چون روحش بزرگه
💗زندگیتون پر باشه از اين آدما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستانآموزنده
روزی در مسجد شیخی پس از نماز جماعت، رو به مردم ایستاد و گفت: ای مردم امروز میخواهم جوانی را به شما معرفی کنم که قبلاً فردی لااُبالی و نااهل بود که انواع مال مردم خوری، دزدی، هیزی، عیاشی، ظلم و خلاصه گناهی نبود که انجام نداده باشد...
اما امروز او توبه کرده و در صف نماز میان شما نشسته و انسان شریفی شده؛
(سپس به جوانی اشاره کرد و گفت): از او میخواهم که به اینجا بیاید و برایمان از خود و مهربانی خدا بگوید.
جوانی از میان جمعیت بلند شد؛ کنار شیخ رفت و گفت:
از مهربانی و پرده پوشی خداوند همین بس که عمری گناه کردم اما او پرده پوشی کرد و هيچكس نفهمید؛
اما از وقتی توبه کرده ام و به این شیخ گفته ام، آبروی مرا در تمام محل بُرده است!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 زاکانی در دانشگاه شریف خطاب به معترضان: شما گروه فشار هستید، فرار نکنید و بشنوید
🔺خائن کسی است که با چاقو به دانشگاه میآید و دیگران را سلاخی میکند.
👤 جناب آقای بهادری جهرمی ، یاد بگیرید چگونه با دانشجویان باید صحبت کنید و حقایق انقلاب و پشت پرده نفاق را به آنها بگویید و اجازه هتک حرمت رهبری و نظام را هم ندهید.
این شعر بسیار زیباست👌
دلا اين زندگی جز يک سفر نيست.....
گذرگاه است و راهش بی خطر نيست
چو خواهی با صفا باشی و صادق.....
به جز راه خدا راهی دگر نيست.....
غم بيچارگان خوردن مهم است .....
دلی از خود نيازردن مهم است.....
چه مدت زندگی کردن مهم نيست..
چگونه زندگی کردن مهم است......
عيوب خويش را ديدن مهم است....
خطا باشد ز مردم عيب جويی......
خطای خلق بخشيدن مهم است...
دلا درد آشنا بودن مهم است......
♥️به مردم عشق ورزيدن مهم است♥️
. سلام دوستان ، مهربانی را بیاموزیم❣️🌹🌷🌱
شبتون #دلپذیر❤️🌹🍃🍂🌸
🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مکالمه تلفنی مادر شهیدان محمد علی و اصغر محمدآبادی با شهید حاج قاسم ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این نوار را باید همه ملت ایران بشنوند...
🔺روایت شنیدنی حاج قاسم سلیمانی از صمیمت عجیب شهید باکری و شهید کاظمی
احمد بیا اینجا!
اگر اینجا بیایی، من چیزی میبینم که اگر ما باهم باشیم تا ابد از هم جدا نخواهیم شد!
از "درخت" بیاموزیم
برای بعضی ها باید "ریشه" بود
تا "امید" به زندگی را به آنها بدهیم...
برای بعضی ها باید تنه بود
تا "تکیه گاه" آنها باشیم...
برای بعضی ها باید شاخ و برگ بود
تا عیب های آنها را "بپوشانیم"...
برای بعضی ها باید میوه بود
تا "طعم زندگی" کردن را
به آنها بیاموزیم
""نه زنده ماندن را""...
♡الهی قمشه ای♡
💠وفای به عهد در زندگی شهدا
اولین سال بعد از شهادت شهید زمستان سرد شده بود و خلاصه اولین برف زمستان بر زمین نشست .
یک شب پدر شوهرم آمد ، خیلی نا آرام گفت : عروس گلم ، ناصر به تو قول داده که چیزی بخره و نخریده ؟
گفتم: نه ، هیچی
خیلی اصرار کرد . آخرش دید که من کوتاه نمی آیم ،
گفت :بهت قول داده زمستون که می آد اولین برف که رو زمین می شینه چی برات بخره ؟
چشم هایم پر از اشک شد ، گریه ام گرفت ،
گفت :دیدی یک چیزی هست ، بگو ببینم چی بهت قول داده ؟
گفتم : شوخی می کرد و می گفت بذار زمستون بشه برات یک پالتو و یک نیم چکمه می خرم .
این دفعه آقا جون گریه اش گرفت ، نشسته بود جلوی من بلند بلند گریه می کرد ؛ گفت :
دیشب ناصر اومد توی خوابم بهم پول داد گفت به منيژه قول دادم زمستون که بشه براش یک چکمه ، و یک پالتو بخرم . حالا که نیستم شما زحمتش رو بکش......
🌷شهید ناصرکاظمی
🌹وصیتنامه شهید مدافعحرم محمود رضا بیضایی🌹
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمدهایم و شیعه هم بدنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً.
نمیخواهم حرفهای آرمانگرایانه بزنم و یا غیر واقعی صحبت بکنم؛ نه!
حقیقتاً در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفتهایم؛ هم من، هم تو. بحمدالله؛ خدا را باید بخاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم.
الان که این نامه را برایت مینویسم، شب قدر است و شب شهادت حیدر کرار (علیه السلام) و در فضای ملکوتی بینالحرمین صبر و مصیبت و تحمل مشکلات و سختیها، بینالحرمین دو مظلومه، دو شهیده، یکی خانم زینب کبری (روحی فداها) و دیگری بنتالحسین، خانم رقیه (سلام الله علیها) هستم و به یادتم.
نمیدانی بارگاه ملکوتی 3 ساله امام حسین الان هم چقدر غریب است؛ در محل یهودیها، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در محاصره وهابیهای وحشی و آدمکش.
چه بگویم از اوضاع اینجا؛ تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آلالله را محاصره کردهاند؛ هم مرقد مطهر خانم زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت، رقیه (سلام الله علیهما). ولی این بار تن به اسارت آلالله نخواهیم داد چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله بهترند.
واضحتر بگویم؛ نبرد شام، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقاً در نقطهای ایستادهایم که با لطف خداوند و ائمه اطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش با هم تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نباشیم؛ اگر بدانی صبرت چقدر در این زمان حساس در حفظ و صیانت از حریم آلالله قیمت دارد، لحظه به لحظه آنرا قدر میشماری.
معرکه شام میدان عجیبی است. بقول امام خامنهای: «بحران سوریه الان مقابله جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا، در برابر جبهه مقاومت و اسلام حقیقی است.» در واقع جنگ بین حق و باطل و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ نباید. خط مقدم نبرد بین حق (جبهه مقاومت) و باطل در شام است؛ تمام دنیا جمع شدهاند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیستها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بیشرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل دادهاند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینهسازان ظهور است و بس.
و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین ناآگاه و افراطی نیز همراه شدهاند تا این عَلَم و این نهضت زمینهساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد سالها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خون دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند.
شام نقطه شروع حرکت ابناء ابوسفیان ملعون است و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ این حرکت خطرناک و این تفکر آدمکش ارهابی، پر و بال گرفته و حمام خون بین شیعیان و سایر مسلمین راه میاندازد و هیچ حرمتی از حرمین شریفین زینب کبری سلام الله علیها و خانم رقیه سلام الله علیها (حفظ نخواهد کرد) که هیچ، حرمت عتبات مقدسه کربلا، نجف، سامرا، کاظمین و… را هم خواهد شکست.
جبهه جدیدی که از تفکر اسلام آمریکایی، صهیونیسم و ارهاب از کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، آمریکا، اروپا، یمن، ترکیه، عربستان، قطر، آذربایجان، امارات، کویت، لیبی، فلسطین، مصر، اردن و… به نام جهاد فی سبیل الله تشکیل شده است، هدف نهاییاش فقط و فقط جلوگیری از نهضت زمینهسازان ظهور و در نهایت مقابله با تحقق وعده الهی ظهور میباشد و هیچ ابایی هم از کشتن و مثله کردن و سر بریدن زنان و کودکان بیگناه شیعه ندارد، کما اینکه این اتفاق را الان به وفور میتوان مشاهده کرد و من دیدهام.
مسئولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پسش برآییم، شرمنده و خجل باید به حضور خداوند و نبیاش و ولیاش برسیم چرا که مقصریم.
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و بقول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. ان شاء الله در پناه حق و تا (تحقق) وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً
ان شاء الله
🌸✨🌸✨🌹✨🌸✨🌸
در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر پیاده اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد، سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراه مان بودند.
پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم، شب اول تا دو نصف شب راه می رفتیم، سفر با او اصلا خستگی نداشت وسط راه روضه هم می خواند همه را می گریاند، وسط راه بچه ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود، رفت با او عکس گرفت گفت: ان شاء الله خدا چنین بچه ای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعین.
نزدیک کربلا از یکی از موکب ها جارو گرفت و شروع به کار شد جارو می کرد و می گفت: این ها خاک قدم های زائر های کربلاست بردارید برای قبرهای تان.
🌷شهید مهدی نوروزی🌷
معجزه شهید این است که بعد از عملیات پیکر ایشان به مدت ۴ ماه زیر آفتاب سوریه و در منطقه تحت تصرف داعش بوده که آنها سیدعلی را ندیده بودند، وقتی مفقودی سیدعلی را شنیدیم فقط به حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) توسل کردیم، ۱۱ بار دیگ نذر کردیم از آش بگیر تا گوسفند....
سید علی را حضرت زهرا (س)به ما برگرداند.
سیدعلی ۲ سال بود میخواست برود اما پدر و مادر رضایت نمی دادند اما اخر رضایت را گرفت و رفت.
وقتی سیدعلی را در معراج شهدا در مشهد آوردند تمام پیکرش سالم بود فقط پوست صورتش کمی چروک شده بود، یک تیر به پایش و یک تیر به سینه اش خورده بود.
🌷شهید سیدعلی حسینی🌷
راوی: برادر شهید
•🌈🌤•
#صآحبجآنــمღ
ڪی باغ به بوی او معطر گردد
ڪی دیدن روی او میسر گردد
آن ماه که از فراق او جان به لبم
ڪی دیده به نور او منوّر گردد
اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
حُبُّ المـهـ❤️ـدی هُویَّتُنا...