من از تو روی نپیچم، گَرَم بیازاری
که خوش بُوَد ز عزیزان، تحمل خواری
به هر سلاح که خون مرا بخواهی ریخت
حلال کردمت الا به تیغِ بیزاری
تو در دل من از آن خوشتری و شیرینتر
که من تُرُش بنشینم ز تلخ گفتاری
اگر دُعات، ارادت بُوَد و گر دشنام
بگوی از آن لب شیرین که شهد میباری
اگر به صید روی، وحشی از تو نگریزد
که در کمندِ تو، راحت بود گرفتاری
به انتظار عیادت که دوست میآید
خوش است بر دلِ رنجورِ عشق، بیماری
گرم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم
به شرط آن که به دست رقیب، نسپاری
تو میروی و مرا چشم و دل به جانب توست
ولی چه سود که جانب، نگه نمیداری
گرت چو من غم عشقی زمانه پیش آرد
دگر غم همه عالم، به هیچ نشماری
حکایت من و مجنون به یکدگر مانَد
نیافتیم و بمردیم در طلبکاری
بنال سعدی اگر چاره ی وصالت نیست
که نیست چاره ی بیچارگان، به جز زاری...
#سعدی❤️
تو میروی و مرا چشم و دل به جانب توست
ولی چه سود که جانب، نگه نمیداری
#سعدی ❤️
کیستی که من این گونه به اعتماد،
نام خود رابا تو می گویم
کلید خانه ام را در دستت می گذارم
نانِ شادی های ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم و بر زانوی تو
این چنین آرام به خواب می روم؟
کیستی که من، این گونه به جِد
در دیار رؤیاهای خویش
با تو درنگ می کنم...
#احمد_شاملو❤️
تو با قلب ویرانه ی من چه کردی؟
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی
در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با بال پروانه ی من چه کردی؟
ننوشیده از جام چشم تو، مستم
خمار است میخانه ی من، چه کردی؟
مگر لایق تکیه دادن نبودم؟
تو با حسرت شانه ی من چه کردی؟
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده ، باخانه ی من چه کردی؟
جهان من از گریه ات خیسِ باران
تو با سقف کاشانه ی من چه کردی؟
#افشین_یداللهی❤️
آخر اي دوست نخواهی پرسيد
که دل از دوری رويت، چه کشيد
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده های تو به دادش نرسيد
داغ ماتم شد و بر سينه نشست
اشک حسرت شد و بر خاک چکيد
آن همه عهد فراموشت شد
چشم من روشن روی تو سپيد
جان به لب آمده در ظلمت غم
کي به دادم رسی اي صبح اميد
آخر اين عشق مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا خواهی ديد
دل پر درد فريدون مشکن
که خدا بر تو نخواهد بخشيد
#فریدون_مشیری❤️
حکایت من و مجنون به یکدگر مانَد
نیافتیم و بمردیم در طلبکاری
#سعدی❤️
داشتم روزی نگاری یاد میآید مرا
هر زمان از یاد او فریاد میآید مرا
مجمع اصحاب و وصل یار و ایام شباب
همچو برق تیزرو با یاد میآید مرا
هر دو چشم اشکریزم در فراق دوستان
نیل مصر و دجله بغداد میآید مرا
با خیال قامت او عشقبازی میکنم
چون نظر بر سرو و بر شمشاد میآید مرا
آن چنان بر روزگار بیوفا منکر شدم
کز توهم داد هم بیداد میآید مرا
نقشهای چرخ را بیاصل میبینم تمام
کارهای دهر بیبنیاد میآید مرا
#همام_تبریزی❤️
به انتظار عیادت که دوست میآید
خوش است بر دلِ رنجورِ عشق، بیماری
#سعدی❤️
💠خـبـر آمـد خبـری نیـست…
هنـوز از غـم دوری دلـدار بـسـوز…
بـایـد ایـن جـمعه بیایـد، بایـد!
مـن دگـر خسـته شـدم از شـایـد!💔
اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج🌹✨
#امام_زمان❤️