❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#زندگینامہ
✍سالهای دفاع مقدس را در جبهه های نور علیه ظلمت سپری کرد و چندین بار مجروح شده و به درجه
جانبازی نائل آمدند.هیچ وقت در زندگی دنیوی غرق نشدند و غالب دارایی خود را وقف بی بضاعتان کردند.علاقه زیادی به قرائت قرآن و ادعیه و همچنین نماز های نافله داشتند و خود را مقید به #نماز_اول_وقت و شرکت در نماز جمعه و نماز جماعت می دانستند.با شروع فتنه تکویری صهیونیستی ، به عنوان مستشار نظامی به صورت داوطلبانه در کسوت دفاع از حرم اهل بیت به سوریه اعزام که سرانجام در مرحله دوم اعزام خود، به آرزوی دیرینه خود رسید و
به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
#شهید_آزاد_خشنود
شهادت: ۹۶/۱/۸ - سوریه
شهدای استان فارس
#سالگرد_شهادت🌷🕊🕊
@sardarbakery
#زندگینامه🌱
علی اصغر در سال ۱۳۴۱ در کرمانشاه دیده به جهان گشود و در خانواده ای مذهبی و متدین دوران کودکی اش را سپری نمود و سپس وارد مدرسه شده و تا چهارم دبیرستان تحصیل نمود.
🔹سپس وارد سپاه گردید به علت علاقه شدید به امام (ره) و انقلاب و اسلام و مقید بودنش نسبت به مملکت اسلامی ایشان را راهی جبهه های حق علیه باطل نمود.
✨شهید بزرگوار بسیار مومن و با تقوی بود و یکی از خصوصیات برجسته ایشان منظم بودن و با شخصیت بودن ایشان بود و با توجه به اینکه تک فرزند (پسر) خانواده بود اما بخاطر اینکه موقعیت مملکتی جنگ بود ترجیح داد که به جبهه برود ایشان در سال ۵۹ ازدواج نمود که ثمره ازدواجش یک فرزند پسر به جا ماند.
🕊شهید عزیز و بزرگوار در مورخه ۶۵.۱۰.۲۴ در منطقه کربلای ۵ شلمچه در نبرد با مزدوران بعثی عراق به علت اصابت ترکش نارنجک به درجه رفیع شهادت نایل گردید و پیکر پاک شهید را در گلزار شهدای کرمانشاه به خاک سپردند.
#سالروز_شهادت
#شهید_علی_اصغر_سیبی🌷🕊🕊
@sardarbakery
#زندگینامه🌱
🍃در تاریخ ۱۳۵۴.۰۲.۲۸ کودکی به نام حبیب الله در عزیز آباد نجف آباد چشم به جهان گشود. اسمش را پدرش انتخاب کرد و گوسفندی برایش عقیقه کرد.
👌حبیب الله بسیار زرنگ و باهوش بود به همه کمک می کرد و حتی بعضی اوقات کلید ماشین پدرش را میگرفت و به دوستانش رانندگی یاد میداد و میگفت هزینه ی رفتن به کلاس آموزش رانندگی را ندارند.
✨یک بار شب عید بود وضع مالی خوبی نداشتیم، او مقداری شیرینی میوه و آجیل به منزل آورد و بعد فهمیدم که چند شب خواب نرفته و خیاطی می کرده که من خجالت خواهر و برادرانش را نکشم!
📺یک مرتبه در ماه رمضان خواهرش تلویزیون را زمین انداخته بود مادرش گفته بود: «اگر پدرت بفهمد دعوا می کند» گفت: «مادرجان غصه نخور من حالا می روم و آن را درست می کنم»
آنروز هوا سرد بود تلویزیون را به تیران برد و صبح آن را آورد. حتی افطار نکرده بود و روز بعد را هم روزه گرفت بخاطر اینکه پدرش عصبانی نشود و خواهرش را دعوا نکند.
ایشان در تاریخ ۱۳۷۲.۱۱.۱۱ به درجه ی رفیع شهادت رسید.
#سالروز_شهادت
#شهید_حبیب_الله_چترایی🕊🌹🕊
#زندگینامه🌱
🍃در تاریخ ۱۳۵۴.۰۲.۲۸ کودکی به نام حبیب الله در عزیز آباد نجف آباد چشم به جهان گشود. اسمش را پدرش انتخاب کرد و گوسفندی برایش عقیقه کرد.
👌حبیب الله بسیار زرنگ و باهوش بود به همه کمک می کرد و حتی بعضی اوقات کلید ماشین پدرش را میگرفت و به دوستانش رانندگی یاد میداد و میگفت هزینه ی رفتن به کلاس آموزش رانندگی را ندارند.
✨یک بار شب عید بود وضع مالی خوبی نداشتیم، او مقداری شیرینی میوه و آجیل به منزل آورد و بعد فهمیدم که چند شب خواب نرفته و خیاطی می کرده که من خجالت خواهر و برادرانش را نکشم!
📺یک مرتبه در ماه رمضان خواهرش تلویزیون را زمین انداخته بود مادرش گفته بود: «اگر پدرت بفهمد دعوا می کند» گفت: «مادرجان غصه نخور من حالا می روم و آن را درست می کنم»
آنروز هوا سرد بود تلویزیون را به تیران برد و صبح آن را آورد. حتی افطار نکرده بود و روز بعد را هم روزه گرفت بخاطر اینکه پدرش عصبانی نشود و خواهرش را دعوا نکند.
ایشان در تاریخ ۱۳۷۲.۱۱.۱۱ به درجه ی رفیع شهادت رسید.
#شهید_حبیب_الله_چترایی🕊🌹🕊
📝| #زندگینامه
🕊| #شهید_طاهر_فقهبوکانی
طاهر فردی روشنفکر، مسلمان و حزب الهی بود، موقعی که برادران ایرانی اش در جبهه ها مشغول نبرد با بعثیون بودند، نتوانست ساکت بنشیند. وظیفه اسلامی و انقلابی خود دانست که به کمک برادران رزمنده اش شتافت.🌿
وی که داوطلبانه به خدمت مقدس سربازی رفت، در صورتیکه تنها نان آور خانواده بود، پسر بزرگ خانواده با مخالفت شدید خانواده و مخصوصاً مادرش که نان آور و امیدی جز او نداشت روبرو شد، اما از آنجا که او عزم خود را برای نبرد جزم کرده بود، در خانه ماندن را ننگ میدانست، در همچنین شرایطی به مادرش گفت: مادر، جان پناه همه بی پناهان و کس همه بی کسان خداست، به خدا توکل کن و هرگز خدا را از یاد مبر؛ و این مخالفت ها در او اثری نداشت و او به سربازی رفت، و به عنوان سرباز ارتش در جبهه حق علیه باطل حضور داشت.
وی بعد از آموزش نظامی در خلال آموزش نظامی به علت شجاعت و اخلاق حسنه اش، چندین دفعه کارت تشویق گرفت. همیشه به علت اخلاق شامخش در همه مسؤولیت داشت و هرجا که به او احتیاج بود، میرفت شب و روز و استراحت و خواب برای او معنی نداشت. تا اینکه بعد از تقسیم به جزیره مجنون اعزام شد و یازدهم تیر ۱۳۶۴، در آنجا بعد از نبردهای بی امان و دلاورانه اش به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت رسید..😇
•『🕊️』•
↫#زندگینامه
بسم رب الشهداء والصدیقین
خلاصه ای از زندگینامه شهید احمد اسماعیل زاده
زندگینامه شهید احمد اسماعیلی زاده:
نهم خرداد 1341در روستای دقوق اباد از توابع شهرستان رفسنجان به دنیا آمد پدرش حسین کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت تا پایان مقطع متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت پاسدار بود بیست و چهارم تیر 1361 در کوشک پیکر وی بر اثر ماندن در منطقه متلاشی شد و پس از تفحص سال 1377 در زادگاهش به خاک سپرده شد.
#شهید_احمد_اسماعیل_زاده
#شهیدانه