ساعت دو نیمه شب سراسیمه وارد سوله شدم دیدم محمد با چشمانی خونگرفته در حال باز کردن بند پوتینها برای استراحت است.
گفتم: در نیاور! یکی از خطوط پدافندی مهمات خواسته....
سریع بند پوتینها را بست و با مهمات به راه افتاد.
بعدا فهمیدم سه شبانهروز نخوابیده، پس از آن هم سه شبانهروز بیشتر بین ما نبود.
✍راوی: حاج قاسم سلیمانی
#شهید_محمد_نصراللهی🕊🌹🕊
❣فرمانده پا برهنه با دکمه های لنگه به لنگه سردار شهید محمد نصراللهی...
🔹تا لباسی را پاره و نخ نما نمی کرد دست از سرش بر نمی داشت در این عکس یادگاری هم که با حاج قاسم انداخته مشخص است از لباس چند سال کار کشیده و دکمه هایش با هم متفاوت هست.
🔸در مسجد یک نفر اشتباهی پوتین هایش را پوشیده بود و رفته بود وقتی همه از مسجد خارج شدند یک جفت پوتین در کنار جا کفشی مانده بود.
🔹هر چه اصرار کردند پوتین ها را به جای مال خودش بپوشد قبول نکرد و پا برهنه از مسجد خارج شد.
🔹می گفت : می ترسم این پو تین ها را بپوشم و نتوانم صاحبش را پیدا کنم.
🔸آن شب فاصله مسجد تا قرارگاه را پا برهنه رفت و از آن به بعد به شوخی پا برهنه صدایش می زدند.
#شهید_محمد_نصراللهی🕊🌹🕊
تا لباسی را پاره و نخ نما نمیکرد
دست از سرش بر نمی داشت!!
حتی در این عکس یادگاری که
با حاج قاسم انداخته مشخص است
عکسی که محمّد خیلی دوست داشت
و به آن افتخار می کرد. در این عکس
دکمه های پیراهنش لنگه به لنگه اند
و با هم فرق می کنند..!
از این لباس چند سال کار کشیده بود
ولی رهایش نمیکرد..!!
حاج قاسم در وصف او گفت :
ساده بگویم ؛ محمد دوچیز را هرگز
جدی نگرفت یکی دنیا را و یکی خستگی
در دنیا را ، شوق دیدار بین او و خستگی
فرسنگ ها فاصله انداخته بود....
#فرماندهان
#لشکر۴۱_ثارالله
#شهید_محمد_نصراللهی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🕊🌹🕊
ساعت دو نیمه شب سراسیمه وارد سوله شدم دیدم محمد با چشمانی خونگرفته در حال باز کردن بند پوتینها برای استراحت است.
گفتم: در نیاور! یکی از خطوط پدافندی مهمات خواسته....
سریع بند پوتینها را بست و با مهمات به راه افتاد.
بعدا فهمیدم سه شبانهروز نخوابیده، پس از آن هم سه شبانهروز بیشتر بین ما نبود.
✍راوی: حاج قاسم سلیمانی
#شهید_محمد_نصراللهی🕊🌹🕊