❣ از وصیت نامه
شهید حمید رمضانی
خطاب به همسر:
همسر عزیزم تو باعث خیر و برکت در زندگی من بودی، خوبی و نیکی هایت را هرگز فراموش نمی کنم. مرا از اینکه نتوانستم همدم خوبی برایت باشم، ببخش.
همسرم، سعی کن در اعمالت همیشه قبل از رضایت خود، رضای خداوند را در نظر داشته باشی، آنگاه دست به انجام آن بزن.
معصومه عزیز و محمدرضا عزیز را بعد از خدا به دست تو می سپارم، سعی کن آنها را موقعی که بالغ و به حد رشد نرسیده اند از آنها کاملاً مواظبت کنی و چشم و هوش و دل آنها را با قرآن و محبت به اهل بیت آشنا کن و آنها را از کوچکی با عفت تربیت کنی.
خطاب به پسرش محمدرضا:
محمدرضا عزیز و پهلوان، سلام.
سلام بر تو که دیدنت موجب شادی روحم است، تو نیز زندگی پیامبر اسلام و ائمه طاهرین خصوصاً امام حسین(ع) را دقیقاً مطالعه کن. سعی کن راه پدرت را بشناسی و آن را ادامه دهی.
بدان که اگر پدرت زنده بود، در یک دست تو شمشیر و دست دیگرت قرآن می داد. بدان پدرت از آن زمانی که با قرآن آشنا شد، با ظالمان درافتاد و به همین خاطر به شهادت رسید. برای اینکه نمی توانست رفاه و آسایش دیگران را فدای منافع خود کند.
خطاب به دخترش:
معصومه عزیزم سلام؛ از این مکان دلت و صورتت را می بوسم. سعی کن با زندگی زنان صدر اسلام خصوصاً حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت زینب کبری(س) کاملاً آشنا شوی و آنها را الگوی زندگی قرار ده و بدان با عزت زندگی کردن، بدون درد و رنج امکان پذیر نیست.
#شهید_حمید_رمضانی🕊🌹🕊
❣بخشی از وصیتنامه سردار شهید حسین همدانی
بنده حقیر، حسین همدانی، شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف می کنم که وظایف خودم را به خوبی انجام ندادم و بعضی موقع ها این نفس سرکش سراغ من می آمد و مرا گول می زد، وسوسه می شدم، نق می زدم، در درونم اعتراض ایجاد می شد اما خدا مرا کمک می کرد، متوجه می شدم، پشیمان می شدم، توبه می کردم و از خدا طلب عفو و بخشش میکردم و مرا می پذیرفت و این اواخر هم خیلی دلم هوای رفتن کرده بود. خدا کند که در موقع جان دادن راضی باشد خدای مهربان و خودم به رحمت او امیدوار هستم نه به عملکرد خودم...
#شهید_سردار_همدانی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#شهدا_هویت_جاویدان_تاریخ🕊🌹🕊
❣مادر شهید سردار حاج جعفر جنگروی و شهید علی جنگروی به رحمت حق پیوست
🌹 شهید جعفر جنگروی قائم مقام لشکر ۱۰ سید الشهدا (ع) در عملیات والفجر ۸ ، بهمن ماه ۱۳۶۴ ، بعد از آزادسازی شهر استراتژیک فاو به شهادت رسید.
🌷شهید «علی جنگروی» برادر شهید «جعفر جنگروی» نیز در اول مرداد سال ۶۱ مصادف با عملیات رمضان به خیل شهدا پیوست. وی زمان شهادت ، ۲۱ ساله بود.
پیکر مطهر این شهید بزرگوار پس از ۳۵ سال گمنامی ، سرانجام توسط آزمایش DNA شناسایی شد تا چشم انتظاری مادر شهید به اتمام برسد.
🔸 مزار شهید علی جنگروی: آستان شهدای گمنام شهرک ولایت دانشگاه امام حسین(ع)
🔹 مزار عارف متقی، جانباز فداکار، سردار شهید حاج جعفر جنگروی: گلزار شهدای بهشت زهرا(س) - قطعه ۲۶ - ردیف ۹۲ - شماره ۵۱
🌴 شهید جعفر جنگروی در یک نگاه:
در اوایل انقلاب به فرماندهی سپاه خرمشهر منصوب شد (دوران فتنه خلق عرب)... با آرامش خرمشهر محمد جهان آرا را به جای خود قرار داد و به کردستان رفت. به اسارت ضدانقلاب درآمد. او را به همراه چند پاسدار دیگر آماده اعدام کردند. دوستانش به شهادت رسیدند اما ... در کنفرانس لیبی نماینده ایران بود. به سوریه و لبنان و افغانستان رفت و در کنار مبارزان جنگید. با شروع جنگ مسئول عملیات جبهه غرب شد. عملیات دشت ذهاب یادگار مدیریت او بود. حاج جعفر در عملیات رمضان بر اثر انفجار گلوله توپ در مقابلش به شهادت رسید. پیکر شهید را داخل هواپیما قرار دادند در آسمان بودند که... دوباره به جبهه آمد. سه سال در خدمت رزمندگان بود. تا اینکه در عملیات فاو همراه با ملائک به آسمان رفت.🕊🌹🕊
❣ادامه👇
صبح شنبه که بیست و هفتم بهمن بود دیر از خواب بیدار شدم. باید سریع می رفتم محل کار. خودم را سریع رساندم به مدرسه. دیر شده بود. بچه ها رفته بودند سر کلاس.
می خواستم سریع به کلاس برسم که مدیر مدرسه از پنجره ی دفترش من را دید. در حال صحبت کردن با تلفن بود. یک دفعه بلند گفت: « خانم محمدی، خانم محمدی بیا تلفن.»
بعد آرام گفت: « برادر گوشی را نگه دارید.» با تعجب برگشتم به سمت دفتر مدیر و گفتم: « با من کار دارند؟!»
گفت: « بیا، آقای جنگروی از جبهه تماس گرفتند.»
نفهمیدم چطور گوشی را از دست خانم مدیر گرفتم. سلام کردم و با خوشحالی شروع به صحبت کردیم. خانم مدیر هم رفت بیرون.
جعفر همین طور با خوشحالی صحبت می کرد و حال همه را می پرسید. حال مادر و پدر، حال من و مهدیه و علیرضا و...
خیلی با من صحبت کرد. بعد دوباره شروع کرد حال و احوال پرسید. انگار نمی خواست قطع کند، مرتب ادامه می داد.
چند دقیقه ای با هم حرف زدیم. بعد هم گفت: « الان جلسه داریم. باید بروم سمت منطقه فاو.»
گفتم: « خیلی مراقب خودت باش، راستی خیلی وقته رفتی منطقه، کی بر می گردی؟!»
بی مقدمه گفت: « مگر نمی خواهی بروی زیارت، پس دیگر نگو کی بر می گردی!»
دست آخر هم یک جمله گفت و خداحافظی کرد. این جمله تا شب فکر من را مشغول کرده بود. حاجی گفت: « مواظب باش صدایت به گوش نامحرم نرسید!!» بعد هم گفت: « خداحافظ و قطع کرد.»
هی با خودم می گفتم در مدرسه ی ما که مرد وجود نداشت، یعنی چه که گفت صدایت به گوش نامحرم نرسد؟!
— راوی: همسر شهید
📚منبع: کتاب "بی قرار " - زندگی نامه و خاطرات سردار شهید حاج جعفر جنگروی🕊🌹🕊
❣سقوط
مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذرهای عدم خلوص در ما باشد امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط میکنیم. فردا نباشد پسفردا سقوط میکنیم چون انقلاب هر زمان یک موج میزند یک مشت زباله را بیرون میریزد.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه🕊🌹🕊
❣نماز اول وقت
مقید به شرعیات و فرائض بود
هیچگاه ندیدم که #نماز اول وقتش ترک شود همیشه به این موضوع اهمیت میداد و خانواده را برای خواندن #نماز اول وقت تشویق و ترغیب میکرد
صدای #اذان همیشه از تلفن همراهش پخش میشد...
#شهید_عباس_دانشگر به روایت پدر شهید
✨ الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🕊🌹🕊
❣کــلام شهـــید
🌹شهـــید احمد حاجیوند الیاسی:
شما را به اطاعت مطلق از فرمان رهبر انقلاب دعوت می کنم ، سرباز ولایت مطلقه ی فقیه باشید که پشت سر رهبر بودن افتخار دارد ؛ سربازی رهبری ، سربازی امام زمان (عج) را در پی دارد.خواهرانم تلاش کنید نشر دهندگان #حجاب و حیای زینبی و فاطمی باشید و فرزندان ولایی تربیت کنید.🕊🌹🕊
صبح است و نان تازه ...
صبح است و یاد جبهه ...
تیرماه ۱۳۶۷
سلیمانیه عراق
ارتفاعات گرم سور
عکاس : احسان رجبی
#صبح_بخیر🕊🌹🕊
#قهرمانان_وطن
#زندگـــی_در_جنـــگ
#رزمندگان_گردان_شهادت
#لشگر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ