فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خدا کند که جوانان زحقّ جدا نشوند
🍃به صحبت بد و بدخواه مبتلا نشوند
🌸سر عقيده خود پاى فشارند چو کوه
🍃بسان کاه زهر باد جابجا نشوند
روز جوان و میلاد علی اکبر(ع) مبارک
❣دو ساعت قبل از شروع عملیات والفجر ۱۰، بود یونس کنار من نشست و گفت می خواهم موضوعی را برایت نقل کنم تا امشب برای کسی نگو از فردا اگر خواستی اشکال ندارد.
گفتم چه موضوعی؟
گفت: چند سال قبل از انقلاب ،یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم مادرم در گوشه ای از حیاط نشسته و گریه میکند. کنارش رفتم و گفتم مامان چی شده؟
چیزی نگفت، اصرار کردم. با اشک گفت: دیشب در عالم خواب دیدم آقا امام سجاد(ع) سوار بر اسب وارد منزل ما شد. من امام را شناختم و سلام کردم. امام فرمودند: یکی از فرزندانت را که زیاد دوست داری به من معرفی کن.
عرض کردم آقا من همه فرزندانم را دوست دارم.
آقا فرمود آنکه از همه بیشتر دوست داری.
گفتم یونس را خیلی دوست دارم.
امام سجاد (ع) دفتری در دست داشتند. نام تو را در دفتر نوشته و دفتر را بستند و فرمودند یک روز ما به این یونس نیاز داریم!
وقتی یونس این جریان را نقل کرد چشمان پر اشک شده بود. گفتم: انشالله که سرباز امام سجاد(ع) هستی.
گفت:می دانم امشب باید بروم پیش آقا، چون در عملیاتهای زیادی شرکت کردم و به یاد آن خواب نبودم ولی امروز به یاد آن خواب افتادم و میدانم که امشب شهید میشوم.
همان شب با ذکر یا حسین در کنار خودم به شهادت رسید
🌾🌷🌾
هدیه به شهید یونس مرید زاده صلوات- شهدای فارس🕊🌹🕊
❣شهید حسین علمالهدی زیر ذرهبین ماموران ساواک بود. در اولین دستگیری، وی را در بند نوجوانان زندانی کردند؛ پس از مدتی که خانواده حسین موفق به دیدنش میشوند، وی در پاسخ به اینکه چه چیزی لازم داری که برایت بیاوریم، گفت: «فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.»
🌹دانشجوی سال دوم دانشگاه مشهد در رشته تاریخ بود، با شروع جنگ تحمیلی همراه با گروهی از دانشجویان و نیروهای بسیجی، به سوی جبهههای دفاع حق علیه باطل شتافت.
🌹قبل از شهادت
حسین چند شب قبل از شهادتش در جواب سوال دوستش که پرسید: «تو فکری سید؟» گفت: «وقتی وارد هویزه شدم تصمیم گرفتم هر چه از قرآن و نهجالبلاغه فراگرفتهام، در عمل پیاده کنم. حالا احساس میکنم که روز پرداخت نزدیک است و بهزودی پاداش خود را دریافت خواهم کرد.»
#شهید_علم_الهدی🕊🌹🕊
❣بسم تعالی
در تاریخ 3 / 11 / 1364 اینجانب محمدضا حیدری پور در حال بحث اینکه آیا من شهید می شوم یا قاسم مهدوی و قرار شد اگر من شهید شدم ساعت مچی من به آقای قاسم مهدوی برسد و اگر آقای قاسم مهدوی شهید بشود یک عدد سکه بهار آزادی که از سپاه به عنوان هدیه دریافت نموده به این بنده رضا حیدری پور می رسد.
امضاء
محمد رضا حیدری پور ، قاسم مهدوی
گواهی شدگان به ترتیب
رحمان طهماسبی، حمید صحرائیان، محمد طاهر زمانی
موارد فوق مورد تأئید است.🕊🌹🕊
❣حافظ ولایت فقیه باشید و امام و رهبرمان را چون نگین انگشتری در میان خود نگهداری کنید. در پشت سر امام حرکت کرده و او را تنها نگذارید که پیروزی شما به امید خدا نزدیک است. شما برادران انجمن های اسلامی علی الخصوص، انجمن اسلامی ميثم تمار، پاسداران گمنام و سربازان واقعی امام زمان ( عج ) و حافظ و نگهبان خون پاک شهدا باشيد و سنگرهای مساجد را محکم نگه داريد. که دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی از مساجد و حزب الله وحشت دارند. و فنای خويش را در وحدت و همبستگی شما میبينند. پايدار و استوار باشيد و از هيچ قدرتی جز قدرت الله هراسی نداشته باشيد. سختیها و ناراحتیها را برای حفظ و تداوم اسلام تحمل کنید. ضعف از خود نشان ندهید و پیام رسان خون شهدا باشید و پاسداران واقعی انقلاب اسلامی باشید.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷 لالهای از لالهزار بهبهان
🌹شهید: لطف الله فلاح اسلامی
تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۱/۷
محل تولد: بهبهان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۷
محل شهادت: فاو
نام عملیات: والفجر هشت
محل مزار: گلزار شهدای بهبهان 🕊🌹🕊
❣سر ظهر بود. داشتم از کوچهباغ رد میشدم که ناغافل یک نفر مرا گرفت زیر مشت و لگدش. تا خوردم من را زد. میگفت: تو چرا با بسیجیها میگردی؟ خونهی شما ملت۱ هست، چرا از اینجا به پایگاه بسیج الغدیر میری؟ اصلا چرا بسیج میری؟ داغان و کتکخورده رفتم پیش آقا مصطفی صدرزاده. تا مرا دید پرسید: چی شده؟! چرا این شکلی شدی تو؟ ماجرا را گفتم.
رفت پیش طرف و گفت: برای چی علی رو زدی؟ گفت: من از بسیجیا بدم میاد. برای چی باید اونجا بیاد؟ آقا مصطفی با او حرف زد. دو روز بعد دیدم مسجد میآید و به آقا مصطفی چسبیده است. آقا مصطفی آنچنان دلها را جذب میکرد که باور کردنش سخت بود.
برای هیئت هم آدم جمع میکرد. خودش خانهای اجاره کرد در کوچهی کفاشیانِ همان منطقهی ملت۱. کتیبهی مشکی و فرش برایش خرید و آنجا را حسینیه کرد. هفتگی مراسم میگرفت. هیئت حضرت ابوالفضل علیهالسلام کم کم بزرگتر شد. مداح و آدمهای زیادی با دست آقا مصطفی به هیئت آمدند. آقا مصطفی حتی خلافکارهایی را که پایشان هم به هیئت نرسیده بود به حسینیه آورد.
📚کتاب سرباز روز نهم🕊🌹🕊
❣یک جمله ی خیلی معروفی هم داشت و می گفت: بچه ها دقت کنید: دینِ ما را به جای این که درست معرفی کنند، متاسفانه درشت معرفی کرده اند!! برخی از جوان های ما را از دین، زده کرده اند. برخی به اشتباه، دین مداری و دین داری را خیلی سخت جلوه داده اند. بچه ها شما تحقیق کنید، اصل دین خیلی جذاب و ساده و راحت است. با همین نگاه درستی که داشت، بچه ها هم با جان و دل، حرفش را می پذیرفتند و مذهبی می شدند.
#شهید_مجید_صانعی🕊🌹🕊
❣نزدیک مراسم عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده عروس باید برایت بخرند، خلاصه با هم برای خرید رفتیم، محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا حواسش به خرید نبود و دقت نمیکرد در عوض من مدام میگفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و ...، هیچ وقت فراموش نمیکنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان (عج) امشب ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد.»
🌼هدف محمودرضا، رضایت دل امام زمان اش بود، دنبال گرفتن تایید امام زمان (عج) بود، همیشه می گفت: ما باید پرچم امام زمان (عج) را بالا ببریم.
#شهیدمحمودرضابیضایی 🕊🌹🕊
🎉🎊🎉مژده به علاقهمندان سنگ های طبیعی و زیورآلات اصل🎉🎊🎉
اولین نمایشگاه بین المللی گوهر سنگ، از تاریخ پنجشنبه ۳ لغايت یکشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۲ در سالن ۸ و ۹ نمایشگاه بین المللی تهران، از ساعت ۸ الی ۱۵ برپا میباشد.🤩
(روز آخر و اختتامیه نمایشگاه مقارن با روز میلاد حضرت صاحب العصر الزمان امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف میباشد و جشنی به همین مناسبت برپاست💐).
در غرفه گوهر تراشان (C15a)، ویترین تک گوهر ، منتظر دیدار شما هستیم😍
یا علی✋🏻
و به مدح تو همین بس، علی اکبر هستی
تو همان ماحصل احمد و حیدر هستی
#حضرت_علی_اکبر🌙
#کربلا🕌
#امام_حسین🌿