#فرماندهانِ
خبرهی سپاهِ خمینی
امانِ دشمن را بریدهاند ...
📎قائممقام لشگر ۷ ولی عصر
#سردارشهید_حبیبالله_شمایلی
●ولادت : ۱۳۳۳ بهبهان ، خوزستان
●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۷ شلمچه🕊🌹🕊
سرداران ورزمندگان عاشورایی
#خاطرات_شهید
●کارمندبانک بود ، وقتی جنگ شدکارش را در بانک رها کرد. از سپاه نامه دادند تا ایشان به آنجا مامور شوند. اما بانک قبول نکرد و مدتی هم حقوقش را قطع کردند، اما حبیب الله گفت: «من رو اخراج کنید اما من میرم جبهه»
●من همیشه نگرانش بودم و دلهره شهادتش را داشتم. همیشه به من می گفت: «تحمل کن، تموم میشه این جنگ، جبران میکنم برات»
●همیشه در جبهه بود. بعد از عقد من اصلا ایشان را ندیدم. خیلی کم به خانه می آمد اما هر چه بخواهی خوب بود، مهربان بود. برای خانواده، پدر و مادر و اقوام. در مشکلات همه کمک حال بود و سنگ صبور خانواده و اقوام بود و طرف مشورت قرار می گرفت.
●هر وقت از جبهه می آمد سعی می کرد به همه سر بزند یا تلفن کند و اگر نمی شد از من سراغشان را می گرفت.
●یک بار که در عملیات بدر مجروحیت سنگینی پیدا کرد، یک ماه در خانه ماند. بعد از مجروحیت از منطقه او را به بیمارستان اصفهان برده بودند و بعد به تهران منتقل کردند، درآنجا بر روی پایش که ترکش خورده بود عمل انجام دادند و بعد از آن به بهبهان منتقل شد.
●با هم از تهران به سمت بهبهان می آمدیم که در اهواز ایشان گفت که اول بروم و به بچه ها سر بزنم. ما به بهبهان رفتیم و ایشان در حالیکه عصا می زد به جبهه رفت و بعد از مدتی آمد.
●آن ایام بهترین دوران زندگی ام بود که حبیب الله را بیشتر در خانه می دیدم. اما در خانه هم که بود مدام بی قرار جبهه و دوستانش بود و اخبار نگاه می کرد. با این وجود من می گفتم: «خدا کنه ترکش بخوری، بیای بمونی» و حبیب الله فقط می خندید.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
📎قائممقام لشگر ۷ ولی عصر
#سردارشهید_حبیبالله_شمایلی
●ولادت : ۱۳۳۳ بهبهان ، خوزستان
●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۷ شلمچه🕊🌹🕊
بلا، با صدقه رفع میشود
صدقه علاوه بر روایت، درایت هم هست
بلا، با صدقه رفع میشود؛ اگرچه محکمِ محکم شده باشد. نه اینکه فقط روایت است که صدقه، دافع بلیات است؛ نخیر، درایت هم هست.
میدانیم که از لطف و احسان است که شارع فرموده: «إِسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَة؛ روزی را با صدقه نازل کنید».
📚 گوهرهای حکیمانه، ص١٣
🌹این کتاب داستان زندگی نرجس خاتون مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
🌹نویسنده در فصل اول به روایت حضور کنیزان رومی در کشتی ای می پردازد که به سمت بین النهرین در حرکت است. در این میان ملیکه نوه امپراتور روم نیز حضور دارد که به خواست خود، از دربار گریخته و با صورای سیاه کرده و لباسی شبیه لباس کنیزان، همراه آنان در جنگ شده است. دو تن از کنیزان اسیر شده او را می شناسند؛ چراکه از ندیمه های مخصوص او هستند و به هنگام شناخت او متعجب از حضورش در جمع خودشان سراغ او می روند و از چگونگی حضور ملیکه در اسارت سؤال می پرسند.
ملیکه نام خود را به یکی از مردان همراه، نرجس گفته است؛ چراکه می رفت تا وجاهت صورت او سر وابستگی به دربار روم را فاش کند، لذا او نامی از نام های کنیزان برای خود برگزید و به مرد پرسنده گفت تا یقین کند او از کنیزان است.
«کلودیا (یکی از ندیمه های مخصوص ملیکه)گفت: هر کدام از ما متعلق به چه کسی هستیم؟
ملیکه گفت: آن کس که ما را اسیر کرده است. جزء غنیمت های جنگی اوییم و باز به کلودیا گفت: حواست باشد نام من نرجس است. ملیکه سرش را روی شانه کلودیا گذاشت؛ شاید این آخرین لحظه های دیدارمان باشد. از فردا خبری نداریم.
کلودیا اندوهگین، دست بر پاهای ملیکه کشید: شما را که دیدم، درد خود را فراموش کردم.
- نگران نباش کلودیا! خدا بزرگ است. مریم مقدس با ماست. فاطمه زهرا(سلام الله علیها)...
- کلودیا پرسید: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) کیست؟
- درست نمی دانم! بانویی است که در خواب دیده ام. مریم مقدس گفت که از بهترین زنان عالم است.»
🌹در فصل بعد نویسنده به روایت جشن ازدواج ملیکه در دربار روم که از لحاظ زمانی قبل از ماجرای اسارت است، می پردازد. جشنی که هنگام خواندن خطبه عقد توسط پدر روحانی با زلزله ای نابهنگام بر هم زده می شود و ناگهان پایه ها و ستون های بلند تخت می لرزد و فرو می ریزد و مرد و زن حاضر در جشن می گریزند.
🌹سپس نویسنده جنگی را بین مسلمانان و رومیان روایت می کند که ملیکه به واسطه این جنگ به کسی که در خواب دیده بود، می رسد.
🌹در فصل آخر نویسنده داستان چگونگی این وصل را تکمیل می کند؛ کشتی به ساحل رسیده و بازار برده فروشان با رسیدن کشتی رونق گرفته است و ملیکه را در این بازار، بشر بن سلیمان نماینده امام علی النقی(علیه السلام) خریداری می کند. ملیکه بی قرار است تا به محبوب در بغداد برسد وقتی به خانه امام می رسد، حکیمه خاتون خواهر امام حسن عسگری(علیه السلام) طی دو سال تعالیم دین اسلام را به او می آموزد و او صبورانه در انتظار محبوب روز را شب می کند تا زمان دیدار می رسد.
🌹نویسنده پس از آن به روایت شهادت امام علی النقی و ولادت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پردازد؛ امام از حکیمه خاتون می خواهد شب را نزد آنان سپری کند تا از نرجس که مانند مادر موسی و به خاطر امان از گزند فرعونیان هیچ علامت وضع حملی ندارد، مراقبت کند و در به دنیا آمدن فرزند او را کمک کند؛ درد نرجس را در بر گرفت.
#معرفی_کتاب
#بانوان_بهشتی
ام العزیز البغدادیه
🔷خدیجه معروف به ام العزیز علاقه بسیاری برای کسب علوم و معارف اسلامی داشت.
🔷وی در بغداد شاگرد ابن شیرازی و دیگر مشاهیر بود و حتی در مصر نیز از محضر بزرگان کسب فیض کرده بود.
🔷وی در دمشق و تبوک علم حدیث تعلیم می داد و در ادبیات یگانه عصر خود بود. گویا وی مقامات حریری را درس می داد و بسیاری از مشاهیر همین کتاب را از وی یاد گرفته اند اما صاحب ریاحین الشریعه معتقد است که وی در علم تجوید مهارت بسزایی نداشته است.
#بانوان_نامدارشیعه
#بانوان_بهشتی
شما خانم ها، به طوری که حالا خودتان می گویید معلم هستید، دو شغل شریف دارید، شما خانم ها دو تا شغل بسیار شریف دارید؛ یکی شغل تربیت فرزند که این از همة شغل ها بالاتر است...»
(صحیفه امام، ج3 : ص26)
و نیز در بیانی دیگر می فرمایند: «دامن مادر بزرگ ترین مدرسه ای است که بچه در آن جا تربیت می شود. آن چه که بچه از مادر می شنود، غیر از آن چیزی است که از معلم می شنود. بچه از مادر بهتر می شنود تا از معلم. در دامن مادر بهتر تربیت می شود تا در جوار پدر، تا در جوار معلم. یک وظیفة انسانی است، یک وظیفة الهی است، یک امر شریف است؛ انسان درست کردن است
امام#خمینی ره
#بانوان_بهشتی
فعالیتهای علمی و خدمات عامالمنفعه
🔹امروزه این مدارس به صورت سلسله مدارسی است که در بسیاری از نقاط کشور تأسیس شده و از مراکز مهم علمی حوزههای دینی خواهران به شمار میرود.
🔹وی همزمان با این فعالیت علمی، خدمات عامالمنفعهای هم انجام داده است که از آن میان میتوان به تأسیس موسسه «راه حق رضوی» که پرورشگاهی برای تربیت ایتام است و همچنین تأسیس «خیریه عصمتیه» اشاره کرد.
🔹شهبانو صفری بانوی عالمه مجتهده و از واقفان خیراندیش که مؤسس ۴۰ مکتب عصمتیه در سراسر کشور است، نقش مؤثری در نگاهبانی از فرهنگ عفاف و حجاب داشته است......
#بانومجتهده_گیلانی
#بانوان_بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پر باشیم از آرزوهای خوب
💗برای دیگران
🌸یادمان باشه وقتی که برای
💗دیگران آرزوهای خوب داریم
🌸قلبمان از شادی و حس خوب
💗لبریز خواهد شد
🌸بهترینها را براتون آرزو میکنم
💗صبحتون بخیر ونیکی