eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
243 دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
17.7هزار ویدیو
106 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷قسم خورده بود از وطن دفاع کند🌷 مدافع امنیت و مامور پلیس فرماندهی انتظامی سربیشه، در حین خدمت به فیض شهادت نایل آمد. او که خرداد امسال باید بیست و سومین سالگرد تولدش را جشن می‌گرفت، در آذر امسال اولین سالگرد عروجش را برگزار کرد. در صبح هشتم شهریور ۱۴۰۲، پدرش که خاطرات خدمت در ارتش را مرور می‌کرد، با خبری ناگوار مواجه شد. امیرحسین در ماموریت مبارزه با قاچاقچیان سوخت، مجروح شده و در بیمارستان بستری شد. پس از ۸۳ روز درمان، در یکم آذرماه ۱۴۰۲ به یاران شهیدش پیوست. مراسم وداع با این شهید در کهف الشهدای بیرجند برگزار شد و پیکر پاکش در گلزار شهدای بیرجند آرام گرفت. خواهرش در پیامی دردناک از فقدان او نوشت و دلتنگی‌هایش را به تصویر کشید. امیرحسین که به عشق خدمت به وطن وارد نیروی انتظامی شده بود، در ۵ سال خدمت خود از هیچ تلاشی دریغ نکرد. او به نماز اول وقت و کمک به دیگران اهمیت می‌داد و همواره در پی خدمت به جامعه بود. بارزترین ویژگی‌های اخلاقی او ناموس‌پرستی و عشق به وطن بود. امیرحسین، جوانی که با جان خود از وطن دفاع کرد، یادش همیشه در دل‌ها زنده خواهد ماند. شهید امیرحسین ابراهیمی🥀🍃🇮🇷🍃 🇮🇷
نام:عباس نام خانوادگی:نیلفروشان تاریخ تولد:سال 1345 محل تولد:اصفهان تاریخ شهادت:6 مهر ماه 1403 محل شهادت:بیروت لبنان درجه:سرتیپ سپاه پاسداران
• امروز هم نتوانستی بنده‌ای خوب باشی، بنده‌ای که موجب رضایت خدا را برآوری. دائم غافل بودی، نفست برتو حکم می راند کارهایت را برای غیر خدا انجام دادی، حتی نمازت را، آن هم نمازی که فکر می کنی باتوجه خوانده ای، اگر در آن نماز دقیق شوی، خواهی دید برای رسیدن خودت به بهشت خوانده ای، نه برای خود خدا.... (دفترچه‌محاسبه‌نفس)
📌 تفاوت ترس ما و ترس امام 🔹اوایل انقلاب که هنوز جنگ شروع نشده بود، با تعدادی از جوانان برای دیدار با امام به جماران رفتیم. ◇ دور تا دور امام نشسته بودیم و به نصیحت‌هایش گوش می‌دادیم که یک‌دفعه ضربه‌ محکمی به پنجره خورد و یکی از شیشه‌های اتاق شکست. از این صدای غیرمنتظره همه از جا پریدیم، جز حضرت امام. ◇ امام در همان حال که صحبت می‌کرد، آرام سرش را برگرداند و به پنجره نگاه کرد. هنوز صحبت‌هایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد. بلافاصله والسلام گفت و از جا بلند شد. ◇ همانجا بود که فهمیدم آدم‌ها همه‌شان می‌ترسند، چرا که آن روز در حقیقت، همه ما ترسیده بودیم؛ ◇ هم امام و هم ما. امام از دیر شدن وقت نماز می‌ترسید و ما از صدای شکسته شدن شیشه. ◇ او از خدا می‌ترسید و ما از غیرخدا. آن‌جا بود که فهمیدم هر کس واقعا از خدا بترسد، دیگر از غیر نمی‌ترسد. ✍ راوی: شهید ابراهیم همت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- در‌زمان‌اشغال‌خرمشهر..!! عراقۍ‌ها‌روۍ‌دیۅار‌ نوشتھ‌بودند:«جئنا‌ لنبقے‌‌!!"😐 آمدیم‌تآ‌بمانیم"🙄» بعد‌از،‌آزادے‌خرمشهر شهید‌بهروز‌مـرادۍ‌زیرش‌نوشت «آمدیم ‌نبودید😂✋🏻›
بهش گفتم: راضی ام شهید شوی ،ولی الان نه! توی پیری. محمدحسین گفت: لذتی که امام حسین علیه السلام بُرد ،حبیب نبُرد... 🌱 مرام‌های خاص زیاد داشت اما بعضی چیز ها برایش قانون بود و خط قرمز داشت و یکی از آن خط قرمزها این بود: محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشم‌خورش از بقیه جاها بیشتر بود را به عکس شهدا تعلق می‌داد و تو باید قبول می‌کردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا را در خانه رعایت کنی قرارداد که تمام می‌شد و خانه را که می‌خواستیم عوض کنیم بعضأ عکس‌ها هم نو می‌شد، یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد که عکس‌های بیشتری را می‌تواند در خانه جا بدهد. ♥️ راوی: همسر شهید
🍃 ﷽ 🍃 «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. 🌺 📗 سوره احزاب، آیه ۲۳
امیرالمومنین علی علیه السلام: "لِلظَّالِمِ الْبَادِي غَداً بِكَفِّهِ عَضَّةٌ." "آغاز كننده ستم، در قيامت انگشت به دندان مى گزد." ✍نکته شایان توجه این است که امیرالمومنین علیه‌السلام در اینجا ظالم را مقدم به «بادى» کرده یعنى آن کسى که ابتداى به ظلم مى کند، از این نظر که شخص دوم اگر مقابله به مثل کند ظلم نیست بلکه احقاق حقى است و اگر بیش از مقابله به مثل کند باز قبح و زشتى ظلم او به اندازه کسى که ابتدا به ظلم کرده نیست و تعبیر به «عَضَّة» (به دندان گزیدن) کنایه از شدت ناراحتى است، زیرا انسان هنگامى که به ناراحتى هاى شدید گرفتار مى شود; ناراحتى هایى که از خود او سر زده و خودش باعث و بانى آن بوده مى خواهد از خود انتقام بگیرد و براى این کار به آزار خویشتن مى پردازد; گاه بر سر و صورت خود مى کوبد و گاه دست خود را که با آن کار خلافى انجام داده مى گزد و همه اینها نشانه ناراحتى شدید از کار خویشتن و نوعى مجازات و انتقام از خود است. نهج_البلاغه حکمت_186
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو 🗂 قسمت اول ☑️ آقای حاج آقا جمال الدين رحمه اللّه فرمودند: ▫️من برای نماز ظهر و عصر به مسجد شيخ لطف اللّه که در ميدان شاه اصفهان واقع است، می‏‌آمدم. روزی نزديک مسجد، جنازه‏‌ای را ديدم که می‏‌برند و چند نفر از حمّال‌ها و کشيکچی‏‌ها همراه او هستند. حاجی تاجری، از بزرگان تجّار هم که از آشنايان من است پشت‏ سر آن جنازه بود و به شدّت گريه می‏‌کرد و اشک می‏‌ريخت. من بسيار تعجّب کردم؛ چون اگر اين ميّت از بستگان بسيار نزديک حاجی تاجر است که اين‏طور برای او گريه می‏‌کند، پس چرا به اين شکل مختصر و اهانت‏‌آميز او را تشييع می‏‌کنند و اگر با او ارتباطی ندارد، پس چرا اين‏طور برای او گريه می‏‌کند؟ تا آن‏که نزديک من رسيد، پيش آمد و گفت: 🔸 آقا به تشييع جنازه اولياء حقّ نمی‏‌آييد؟ ▫️ با شنيدن اين کلام، از رفتن به مسجد و نماز جماعت منصرف شدم و به همراه آن جنازه تا سر چشمه پاقلعه در اصفهان رفتم. (اين محل سابقا غسّالخانه مهمّ شهر بود) وقتی به آن‏جا رسيديم، از دوری راه و پياده‏‌روی خسته شده بودم. در آن حال ناراحت بودم که چه دليلی داشت که نماز اوّل وقت و جماعت را ترک کردم و تحمّل اين خستگی را نمودم آن هم به‏‌خاطر حرف حاجی. با حال افسردگی در اين فکر بودم که حاجی پيش من آمد و گفت: 🔸 شما نپرسيديد که اين جنازه از کيست؟ ▫️ گفتم: 🔹 بگو. ▫️گفت: 🔸 می‏‌دانيد امسال من به حجّ مشرّف شدم. در مسافرتم چون نزديک کربلا رسيدم، آن بسته‏‌ای را که همه پول و مخارج سفر با باقی اثاثيه و لوازم من در آن بود، دزد برد و در کربلا هم هيچ آشنايی نداشتم که از او پول قرض کنم. تصوّر آن‏که اين همه دارايی را داشته‏‌ام و تا اين‏جا رسيده‏‌ام؛ ولی از حجّ محروم شده باشم، بی‏‌اندازه مرا غمگين و افسرده کرده بود. (ادامه دارد) ⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات ۱۲۵ تا ۱۲۷ 🏷