eitaa logo
سردار علیجان میرشکار
166 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
676 ویدیو
8 فایل
﷽ ☫ وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ✍️ پایگاه اطلاع‌رسانی و نشر مطالب،فیلم،تصاویر و سخنرانی سردار میرشکار 👤 ️این کانال توسط ادمین اداره می شود @sotedelan25 پیامهای مخاطبان گرامی خدمت سردار ابلاغ و پیگیری می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
سردار علیجان میرشکار
#شهیده شهیده سیده طاهره هاشمی انجپلی «شهید شاخص جامعه زنان کشور در سال ۱۳۹۲» در اول خردادماه ۱۳۴۶، د
شهیده سیده طاهره هاشمی در یکم خرداد سال ۱۳۴۶ در شهرستان آمل و در روستای شهید آباد ( شهربانو محله ) و در خانواده‌ای متدین، مذهبی و طرفدار به دنیا آمد و تحت تربیت پدر و مادری بزرگوار که هر دو از سادات منطقه‌ی هزار جریب ساری بودند، رشد و پرورش یافت.از کودکی با قرآن، و سایر کتب روایی شیعی انس و الفت پیدا کرد و به دلیل جو فرهنگی و مذهبی خانواده روح تشنه‌اش با عمیق‌ترین مفاهیم دینی و معنوی سیراب شد.او دختری مهربان، دلسوز و دانش‌آموزی نمونه و موفق و درسخوان بود. هرگز در ادای تکالیف واجب دینی، کوتاهی نمی‌کرد و مستحبات را تا جایی که می‌توانست، به جا می‌آورد. در کارهای هنری چون خطاطی، طراحی، گلدوزی، نگارش مقاله، تهیه‌ روزنامه دیواری و نیز اداره‌ی مدرسه بسیار موفق بود و بسیاری از برنامه‌های فرهنگی، اجتماعی و مدرسه بر عهده‌ او بود. در برخورد با دانش‌آموزانی که تحت تأثیر گروهک‌های منحرف قرار گرفته بودند، بسیار مهربان، باحوصله و دلسوز بود و از فرط مهر و دوستی، آن‌ها را به خود جذب می‌کرد.و سرانجام در غروب روز سال ۱۳۶۰ در حالی که ۱۴ بهار بیشتر از عمر کوتاهش نمی‌گذشت، در حالی به کمک شهر شتافته بود، در درگیری خونین گروهک‌های معاند انقلاب با و مردمی، با اصابت دو گلوله به فیض شهادت نایل آمد. این سیده بزرگوار با اینکه موقع شهادت ۱۴ سال بیشتر نداشت اما با توجه به نبوغ و ذوق سرشار خود آثاری قلمی و تجسمی به یادگار گذاشته است. در زیر، انشایی را از این بانوی شهیده می‌خوانیم که به پیشنهاد معلم باید خطاب به یک دوست نوشته می‌شد. انشای شهیده سیده طاهره هاشمی در طرحی ابتکاری در قالب نامه‌ای به یک دوست امدادگر و رزمنده فرضی نگاشته شده است. او در این پیامی را نیز خطاب به گوشزد کرده است: به نام خدا می‌نویسم برای تو دوست در جنگم، ای دوست جان بر کفم، ای دوست شریفم. نامه‌ای که شاید از آن کوه مشکلات که بر سرت فرود آمده است، بکاهد. هر چند که این نامه برایت سودی ندارد، برای تویی که در سنگر به مداوای م جنگ اعم از ایرانی و یا غیر ایرانی می‌پردازی.من این نامه را در حقیقت برای دوستانم می‌بایست می‌نوشتم اما روزگار را چه دیدی باید نوشت برای تو که حتی یک لحظه شاید نتوانی به این نامه نظری بیفکنی، چون مجروحان در جلویت صف کشیده و و توپ و نارنجک بر بالای سرت در پروازند.ای کاش می‌توانستم با تو به آیم و مسلسل‌ها را در آغوش گیرم، اما می‌دانم که چه خواهی گفت، بله من سنگر دیگری دارم و سنگرم را همچون تو حفظ خواهم کرد، همچون تو که با وسایل اولیه بسیار کم و غذای اندک در خط مقدم جبهه‌ای. شاید بر من عیب بگیری که چرا به آگاهی دوستان و همشهریانم نمی‌پردازم. می‌دانم اما آگاهی دادن به کدامین مردم؟ به مردم جان بر کف شهرم! نه می‌دانم که نمی‌گویی! زیرا باید به اشخاصی آگاهی داد که چشم‌ها را بسته و گوش‌ها را پنبه نموده و به دادن در سر چهار راه‌ها مشغولند.شعار که معنی آن سازش با آمریکاست! می‌گویند که باید در این جنگ، حق با باطل سازش کند؛ باید میانجی‌گری را پذیرفت و ملتی را که بیست سال زیر ستم بعثیان بود تنها گذاشت.آنها با شایعه‌سازی می‌خواهند مردم را گول بزنند، اما قرآن دستور داد برای قتل و اسیری و لعنت است. می‌دانم که تو تنها برای ملت ایران نمی‌جنگی بلکه برای ملت عراق هم می‌جنگی و ملت جان بر کف و شهید داده ما و عراق پشتیبان تو هستند. اگر تو شهید بشوی صدها نفر بعد از تو می‌آیند و سنگرت را حفظ خواهند کرد.ملتی که برای هر قطعه از این خون‌ها فدا کرد، دیگر سازش با و شوروی این دشمنان اسلام را جایز نمی‌داند. می‌دانم که تو تا آخرین قطره خون خواهی جنگید، زیرا تو فرزند خلف کسانی هستی که در جهان همیشه بر ضد ستم می‌شوریدند و تو هم مانند آنها پیروز خواهی شد زیرا اماممان، این بت شکن عصر گفت: « هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» و در جای دیگر گفت: «».آقای نباید ما را از جنگ بترساند. البته به یاری خداوند؛ زیرا این خداوند بود که آمریکا را در حمله نظامی به ایران در نابود کرد؛ شن‌های بیابان این مأموران الهی چون ابابیل بر سرش ریخت و تمام آن تجهیزات را نابود کرد و این بار هم کید شیطان بر هم ریخت چون خداوند در قرآن فرمود «ان کید الشیطان کان ضعیفا» بلی حیله شیطان ضعیف است....ادامه👇👇👇 سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. https://eitaa.com/sardarmirshekar
سردار علیجان میرشکار
#شهیده شهیده سیده طاهره هاشمی انجپلی «شهید شاخص جامعه زنان کشور در سال ۱۳۹۲» در اول خردادماه ۱۳۴۶، د
زیرا در این زمان هم به یاری خدا و و و جان بر کفان و بسیج مانع رسیدن آمریکا به هدف شومش گردید.من به تو خواهرم و برادرم که در سنگرید، پیام می‌دهم که خواهم آمد و انتقام خون‌های نا به حق ریخته را خواهم گرفت. نگرانی من و تو ای خواهرم این است که مبادا سازشی صورت گیرد و به هدر رود و نتوانیم ندای امام را به گوش جهانیان برسانیم که ندای امام همان ندای اسلام است.اما می‌دانم که هرگز سازشی صورت نخواهد گرفت، زیرا تمام ارگان‌های مملکتی در دست ملت و نمایندگان ملت است و من و تو ای دوستم با هم به جنگ اسرائیل که را اشغال کرده است، می‌رویم و از آن جا به سادات‌ها و شاه حسن‌ها و حسین‌ها و ملک خالدها خواهیم گفت که به سراغتان خواهیم آمد و دوباره فلسفه شهادت را زنده خواهیم کرد و صف‌های طولانی برای شهادت تشکیل خواهیم داد و روزه خون خواهیم گرفت. والسلام سیده طاهره هاشمی سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. https://eitaa.com/sardarmirshekar
تاریخ تولد :۱۳۴۱ نام پدر :ابوطالب تاریخ شهادت : ۱۳۶۲ محل تولد :اصفهان /گلپایگان /- طول مدت حیات :۲۱ محل شهادت :کوت عبدالله سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. https://eitaa.com/sardarmirshekar
سردار علیجان میرشکار
#شهیده #شهیده_مرضیه_عاملی تاریخ تولد :۱۳۴۱ نام پدر :ابوطالب تاریخ شهادت : ۱۳۶۲ محل تولد :اصفهان /گلپ
در سال ۱۳۴۱ در یکی از و در خانواده‌ای که سخت پایبند به شریعت محمدی (ص) بود پا به عرصه گذاشت. پس از طی دوران تحصیلی ابتدایی، به دلیل نوع کار پدر به چالوس آمد و تحصیلات دوران راهنمایی را در این شهر سپری کرد. مهم‌ترین خصیصه دوران کودکیش پوشیدگی و خاص او بود. ویژگی و برجستگی‌ای که در باور کوچک و مدرسه‌اش نمی‌گنجید و آن‌ها را به بی‌حرمتی نسبت به او وا می‌داشت. در جریان با پخش کردن بیانیه‌ها و و دیگر شخصیت‌های مذهبی، فعالیتی گسترده را آغاز کرد و انقلاب فرصتی شد تا با اشاعه خود پرداخته و وظیفه هدایت نسل جوان را بر عهده گیرد. فعالیت او در خواهران و ورود او به سپاه پاسداران و عزم و توان او در انجام رسالت محوله، کوردل را بسیار می‌آزرد، بطوری که خشم و کینه‌ی آن‌ها نسبت به او آنقدر بالا گرفت که او را مورد ضرب و شتم قرار دادند. شدت جراحات وارده از این حمله به حدی بود که او را روانه بیمارستان کرد. مدتی بعد حتی یک برای ترور اندیشمند جوان و پرشور شهر نیز ترتیب یافت که به مدد هوشیاری عقیم ماند. اما نه حمله و نه تهدید هیچ‌‌کدام در او تأثیر نکرد و او مقتدرانه در بسیج و سپاه ماند. قلب مهربان، مظلومیت، صبر و ادب سرشارش بر محبوبیتش افزود. اما این تازه گوشه‌ای از خصال نیکوی او بود. ایثارش در کمک‌هایش به جبهه با همان حقوق ناچیز تجلی داشت. در سلام بر همه حتی کودکان پیشی می‌گرفت و بسیار متکی به خود بود. آن‌چنان گوش به فرمان و مشتاق و عاشق بود که امکان نداشت امام (ره) سخنرانی کرده باشد و او آن را نشنیده و تحلیل نکرده و صبح روز بعد به اطلاع همگان نرسانده باشد. تنها بیست بهار از عمرش گذشته بود که به عقد ازدواج مردی درآمد که تنها داراییش جبهه، و سنگر و مبارزه بود. روز دوازده دی ماه سال ۶۱ پیوندی خجسته و آسمانی بین مرضیه عاملی و بسته شد که هیچ‌گاه حتی در زمان شهادتشان نیز از هم گسیخته نشد. موسی پسندی یک روز پس از ازدواج همسرش را به هم سفری در جاده جنگ فراخواند و او نیز لبیک گفت و با او به اهواز رفت. سردار در نامه‌ای به این کار اشاره می‌کند و می‌نویسد:« دلم می‌خواست که تو در کنارم باشی و به خداوند تبارک و تعالی عرض می‌کردم که ای مولای من! و ای آقای من! من برای خدمت به تو، عیالم را هم به منطقه آوردم تا شاهد تلاش بیشتر من باشی و من جهادم را گسترش دادم. با و با کفر و الحاد.» عشق و الفت ابن دو لحظه‌ای کاستی نگرفت. سردار در نامه‌ای دیگر می‌نویسد: (( من آن گریه تو را، در آخرین دیدارمان، در منزلمان در روز جمعه فراموش نمی‌کنم. نبین که من در ظاهر گریه نکردم اما در دل آن مقدار که توانستم اشک ریختم! تا شاید تو ناراحت نشوی. من تو را از ته قلب می‌خواهم و تنها یک دیدار با تو دنیایی تازه و دیگر به من می‌دهد.....)) طومار زندگی‌ شهیده عاملی و همسرش در جمعه ششم اردیبهشت در یک حادثه رانندگی و به هنگام مأموریت به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل در سال ۱۳۶۲ در منطقه کوت عبدا... در سن ۲۱ سالگی بسته شد تا در جای دیگر و در حیاتی طیبه و پر فیض که سرشار از حضور عشق حقیقی است بازگردد. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. https://eitaa.com/sardarmirshekar
شهیده ندا باقری رودسری تاریخ تولد :۱۳۴۸ نام پدر :محمدعلی تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۳/۱۳ محل تولد :مازندران(تنکابن) طول مدت حیات :۱۶ محل شهادت :تهران مزار شهید :گلزارشهدای تنکابن سال ۱۳۴۸ خانه محمدعلی رودسری با صدای گریه فرزندش شور و حال دیگری یافت. ندا در سایه‌ی نداشت که جغد شوم مرگ بر فراز خانه‌شان سایه افکند و ندا در روز سیزدهم خردادماه سال ۱۳۶۴ در جریان شهر تهران به همراه پدر و مادر و خواهرش (رقیه مهدی پوررودسری، نغمه باقری رودسری و محمدعلی باقری رودسری) به $شهادت رسید. مزار پاکش در گلزار شهدای تنکابن قرار دارد. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. https://eitaa.com/sardarmirshekar
شهیده مولود مهدوی به سال ۱۳۳۲ در شهرستان آمل دیده به جهان گشود. پدرش شیرویه و مادرش حوا ، او را از کودکی با آداب و رسوم اسلامی تربیت کردند ، وقتی که ازدواج کرد در روستای لطفعلی آباد بابل سکنا گزید و حاصل ازدواج پربرکتش ۳ فرزند دختر و ۱ پسر شد . وی که در یکی از روزهای آغازین آبان ماه سال ۱۳۶۵ به همراه تنی چند از افراد فامیل و همسرش جهت عیادت ۲ تن از سربازان اسلام به سفر کرده بود، در ۵۲۰ جمهوری اسلامی با حمله هوایی دشمنانه مواجه شد . و در این حادثه دلخراش به همراه همسر و همراهانش جان به جان آفرین تسلیم کرد. هم اکنون مزار این عزیزان در گلزار شهدای روستای لطفعلی آباد بابل واقع شده است. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. https://eitaa.com/sardarmirshekar
شهیده خاکی داودی ( شاید او این نام را بر اساس بافت وجودی‌اش طلبیده بود که برای هجرت خونینش هاجر نامیده شود. ‎) نام پدر: ابراهیم تاریخ تولد: ۱۳۳۵/۰۵/۱۶ تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۰۸/۰۷ محل شهادت: باختران مزار: نام گلزار:لطفعلی اباد شهر:مازندران_بابل سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. https://eitaa.com/sardarmirshekar
سردار علیجان میرشکار
در سال ۱۳۳۵ در روستای بابل، طفلی دیده به جهان گشود که او را هاجر نامیدند، شاید او این نام را بر اساس بافت وجودی‌اش طلبیده بود که برای هاجر نامیده شود. وی با مهر و محبت سرشار و خاص روستایی رشد کرد و از سخاوت روستا آکنده گردید؛ در همان روستا با پسر عمویش پیمان همسری بست و با علاقه‌ی سرشارش که نثار همه می‌شد، در امورات زندگی یاریگر همسر بود. وی دارای صفات بارز اخلاقی بود، از آن جمله که بسیار عاشق خدمت به اسلام و انقلاب در دوران بود و مرتباً می‌گفت: که دوست دارد به جبهه برود و شهید شود. سال ۱۳۶۵، سال هجرت هاجر از راه رسید. برادر هاجر و برادر زاده‌ی همسرش که در خدمت می‌کردند، مجروح شدند. هاجر به همراه ۶ تن از اعضای فامیل_که یک نفر از این عزیزان شهیده مولود مهدوی است جهت دیدار و عیادت از عزیزانشان به کرمانشاه رفتند. هاجر زمان هجرت را پیش‌رو می‌دید، هجرت از خاک تا افلاک، هجرت تا ابد، هجرت با لباس سپید و به جایی که میزبانشان حضرت دوست بود. غرش هواپیما سکوت حاکم بر فضای بیمارستان را شکست، بمباران هوایی شروع شد و ناگهان صدای پرواز کبوتران به گوش رسید، هاجر ۳۰ ساله و ۶ تن از همراهانش سال ۱۳۶۵ لبیک‌گویان خود را تسلیم قدسیان کردند سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. https://eitaa.com/sardarmirshekar
شهیده ام هانی نیکبخت (۱۳۰۷ امل _ ۱۳۶۶ مکه) متولد شهرستان آمل در استان مازندران است. ایشان در خانواده‌ای با ایمان و دوستدار اهل بیت علیه ‌السلام متولد شد، پدرش حسن نام داشت. ام هانی نیکبخت در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت. ام هانی نیکبخت در ۱۳۶۶/۵/۹ هجری شمسی در منطقه مکه ضربه مغزی در اثر یورش آل سعود شد و شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. پیکر پاک این شهید عزیز پس از تشییع در گلزار شهدای بزرگ شبیه محله به خاک سپرده شد. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. https://eitaa.com/sardarmirshekar
شهیده سید خدیجه موسوی شهیده سیده خدیجه در سال ۱۳۰۴ در روستای بلده از توابع شهرستان نور به دنیا آمد. پدرش مردی فاضل و وارسته بود و او را آن گونه که شایسته ی بانویی مومن و پارسا است، تربیت کرد. سیده خدیجه از نعمت سواد بی بهره بود؛ سال ها گذشت تا این که در دوران جوانی ازدواج کرد و چند سال بعد به تهران مهاجرت نمود.  سیده خدیجه کودکانش را با دسترنج خود بزرگ کرد و هر از گاهی نیز به زیارت امامزاده یحیی و محمد می رفت. با آغاز جنگ به بافتن شال و کلاه مشغول شد تا آن ها را برای رزمندگان بفرستد.  اسفندماه سال ۱۳۶۶ سیده خدیجه که اغلب اوقات در خانه ی فرزندانش بود، تصمیم گرفت به خانه ی قدیمی خود برود. فرزندانش سعی کردند مانع او شوند ولی سیده خدیجه بی قرار رفتن بود. هواپیماهای عراقی در تاریخ ۱۸ اسفند ماه سال ۱۳۶۶ به تهران حمله کردند و سیده خدیجه در حالی که آیه " انالله و انا الیه راجعون " را بر لب داشت،در سن ۶۲ سالگی در اثر بمباران هوایی رژیم بعثی در خون سرخ خود غلطید و به خیل عظیم شهدا پیوست ،و ۳ فرزند از خود به یادگار گذاشت.  پیکرش را در گلزار شهدای روستای بلده به خاک سپرده شد.  سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. https://eitaa.com/sardarmirshekar
در سال ۱۳۱۲ سیده مهتاب نوربخش آهنگر کلایی فرزند سیدجلال و سیده نرجس در شهرستان قائم شهر چشم به جهان گشود. سیده مهتاب از همان کودکی مردم دوست و خوش اخلاق بود. او در سال 1334 با مرد متدیّنی به نام حاج سیدمحسن کاظمی ازدواج کرد که از این ازدواج ۹ ثمره به یادگار مانده است. از جلوه های بارز اخلاقی او اهمیت بسیار زیاد به برپایی نماز بود و همواره سفارشش به فرزندان این بود که برای زدودن خستگی باید نماز خواند که حلّال مشکلات است و برای رسیدن به هدف باید خور و خواب را تسلیم خود کرد. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. https://eitaa.com/sardarmirshekar
سردار علیجان میرشکار
#شهیده در سال ۱۳۱۲ سیده مهتاب نوربخش آهنگر کلایی فرزند سیدجلال و سیده نرجس در شهرستان قائم شهر چشم ب
"سیده مهتاب " از جمله کسانی بود که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به خاطر دفاع از اسلام و حمایت از رهبری امام خمینی (ره) جوانان مذهبی را جهت برپایی مراسم مذهبی در خانه اش با جان و دل می پذیرفت. رژیم ستمشاهی که می خواست فرزندش را به خدمت سربازی بگمارد، وی فرزندش را از خدمت به چنین رژیم مزدوری منصرف گردانید و فرزندانش را در اجرای فرمان های دینی تشویق و ترغیب می نمود. در روستا شاید جزو نخستین کسانی بود که فرزندانش را به جهت اعزام به جبهه و اطاعت از فرمان امام تشویق کرده و برگه ای جهت رضایتنامه ی والدین مهر زده بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فرزندان چنین گفت: « اطاعت از آقا ( روح الله خمینی ) بر ما واجب است. » با ترغیب و تشویق وی دو پسر و همسرش عازم جبهه های حق علیه باطل شدند و به بازسازی منطقه ی عملیاتی پرداختند. او در زندگی یار و یاور شایسته ای برای همسرش بود و با تلاش شبانه روزی و فروش زمین زراعتی برای انجام فریضه ی حج ثبت نام نمود. سال ۱۳۳۶ فرا رسید؛ آن سال سال آبستن حادثه های تلخ و شیرین بود، سال خاصی که به جمعه ی خونین انجامید. هر چه زمان رفتن نزدیک تر می شد، چهره ی مادر نورانی تر می شد، همواره به فرزندانش می گفت: « من از این سفر الهی برنمی گردم و به همه ی شما سفارش می کنم که سه سال برایم نماز و روزه بدهید و همه ی شما را به یکدلی و محبت دعوت می کنم. از آقا روح الله اطاعت و حمایت کنید. » روز وداع فرا رسید و او عازم سرزمین محبوب و یگانه یکتای هستی بخش گردید. روز ششم ذیحجه سال ۱۴۰۷ هجری مطابق با نهم مردادماه ۱۳۶۶ فرا رسید؛ روز ابراز بیزاری از بت و بت پرستی، ستم و ستم پذیری. "سیده مهتاب " نزد همسرش آمد و با اشک و آه اجازه ی رفتن به راهپیمایی را گرفت، همسر گفت این راهپیمایی با دیگر تظاهرات فرق دارد ولی او گویا می دانست که به دیار عشق و به دیدار حضرت دوست نایل خواهد آمد. سخنان آقای کروبی به انتها رسیده بود که تظاهر کنندگان آرام به سوی سه راهی شعب ابوطالب به راه افتادند، مردان و زنان در صفوف جدا حرکت می کردند. ناگهان حملات عمال سعودی ابتدا با ریختن آب سرد و پس از آن آب ولرم و جوش بر سر زائران شروع گردید؛ هر کس به سویی می گریخت و دژخیمان با آلات متفاوت اعم از سنگ و چوب به سوی آن ها حمله ور شدند. عزیزان بی پناه به هر سوی روی می آوردند که ناگهان تیراندازی شروع شد. سیدمحسن به هر طرف می گریخت و در دل نگران همسرش بود. کم کم پس از ساعت ها درگیری، تظاهرکنندگان در سه راهی شعب ابوطالب به هم پیوستند و سیدمحسن میان آتش و خون به دنبال سیده مهتاب می گشت اما فایده ای نداشت. به همراه دوستان و افراد مطلع کاروان به بیمارستان رفتند اما او را نیافتند. سیده هم چون جدش فاطمه زهرا با پهلوی شکسته، چشمان نابینا شده، دست شکسته، مسموم از گازهای خفه کننده بی دفاع در اوج مظلومیت در سنّ 54 سالگی به شهادت رسیده بود ولی اثری از پیکرش نبود. ۱۷ روز گذشت، همسر او در کوچه های مدینه و مکه سرگشته و حیران سرش را به در و دیوار می گذاشت و می گریست و جرأت نالیدن نداشت تا آن که جسد او توسط فرزندانش در ستاد معراج شهدای تهران شناسایی و به پدر در مکه اطلاع داده شد. سیدمحسن هنوز در حرم امن الهی بود که در مورخ ۲۶ مردادماه سال ۱۶۶ سیده مهتاب توسط فرزندانش تشییع و در روستای آهنگر کلای قائمشهر به خاک سپرده شد. سیدمحسن پس از دریافت خبر و آگاه شدن به این مطلب که سیده مهتاب را در ایران به خاک سپرده اند، آه از نهادش برآمد و حسرت آخرین دیدار بر دلش ماند و مصداق دیگری گشت از روزی خواران بارگاه قدس ملکوتی و خون پاکش سببی گشت برای عروج جانش تا پاداش خود را با لذت درک حقایق هستی دریافت کند. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. https://eitaa.com/sardarmirshekar