میگهڪہ
معناےِزندهموندن
بودنکنارِمهدیِفاطمهاست^^
وگرنهنفسکشیدنُکههمهبلدن🌱
#این_صاحبنا؟!
@sardarr_soleimani
🔸توروزجمعهسردار
دلامونوشهیدکردن...
بیاینامروزدعایفرج
روبهنیابتازسرداربخونیم...
''بسماللهالرحمنالرحیم''
👤الہےعظمالبلاء...
#انتقام_سخت
#حضرت_عشق
#شهید_محسن_فخری_زاده
@sardarr_soleimani
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حاج_مسعود_پیرایش
🎞 به خون حاج قاسم قسم....
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دولت داره انتقام ایستادگی و حماسه مردم خوزستان تو ۸ سال دفاع مقدس رو میگیره
@sardarr_soleimani
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_دوازدهم ?
به زور جلوی خنده ام را گرفتم و بلند شدم و بلند گفتم: بچه ها یکم آروم تر!
تا برسیم به گلستان شهدا، آقاسید هزاربار سرخ و سفید شد و عرق ریخت!
از اتوبوس پیاده شدیم. خانم محمدی و پناهی توصیه های قبلی را تکرار کردند و وارد شدیم. همه روبروی تابلوی زیارتنامه ایستادیم. آقاسید زیارتنامه را باصدای بلند میخواند. درحین خواندنش، رفتم بطرف مزار شهید قربانی که از اقواممان بود و در ردیف اول بود. برایش حمد و سوره خواندم و برگشتم بین بچه ها. اشک هایم را پاک کردم و از شهدای محراب و شهید میثمی و شهدای زن تا شهدای مکه۶۶ و شهدای مدافع حرم و شهدای غواص را سرزدیم. درباره هرکدام کمی توضیح دادم. عجیب بود، کنار مزار شهید تورجی زاده همه بچه هایی که اصلا اهل این حرفها نبودند مثل ابر بهار گریه میکردند و مقنعه ها یکی یکی جلو میامد. حدود یک ساعت و نیم طول کشید و همه گلستان را گشتیم…
?ادامه_دارد?
رمان:مقتدا
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
?#قسمت_یازدهم?
آقاسید با ما سلام و احوال پرسی کرد و عبایش را درآورد تا کمکمان کند. فکر نمیکردم اول بیاید کمک من و سر جعبه را بگیرد. یک یاعلی محکم گفت و جعبه را بلند کرد.
کم کم بچه ها آمدند و وسایل را آماده کردیم. همان موقع تلفن خانم محمدی زنگ خورد. کمی با تلفن صحبت کرد و بعد، چهره اش درهم رفت و گوشی را قطع کرد. بچه های بسیج را جمع کرد و گفت: متاسفانه راهنمایی که قرار بود دوساعت اول بیاد بچه ها رو توی گلستان بگردونه و شهدا رو معرفی کنه نیومده! آقای بذرپاش از فرهنگسرا زنگ زدن گفتن برای دوساعت اول باید خودمون یه فکری بکنیم چون برنامه ها بهم خورده! بین شما کسی هست که شهدای معروف رو بشناسه و بتونه به بچه ها معرفی کنه؟
آقاسید با شرمساری گفت: متاسفم من نمیتونم. اما اگه زودتر گفته بودید که مطالعه میکردم شاید میتونستم.
بقیه به هم نگاه میکردند. آب گلویم را قورت دادم و در دل گفتم: «الهی به امید تو» و بعد گفتم: خانم من میتونم!
– مطمئنی صبوری؟
– بله خانوم… ان شاءالله.
سوار اتوبوس شدیم. خانم پناهی توضیحی کلی درباره برنامه اردو داد و توصیه های لازم را گوشزد کرد. وقتی راه افتادیم آقاسید بلند شد و چند کلمه ای درباره مقام شهید و آداب زیارت شهدا گفت و نشست. آقاسید تنها کنار کلمن آب نشسته بود و من و خانم محمدی هم ردیف آقاسید بودیم. خانم پناهی دو سه ردیف عقب تر نشسته بود. بچه ها آخر اتوبوس بزن و برقصی راه انداخته بودند که نگو! آقاسید زیر چشمی نگاهی به پشت سرش انداخت و بعد به تسبیح فیروزه ای رنگش خیره شد و آرام گفت: لا اله الا الله!
?ادامه_دارد?
📃نامه مهم پدر موشکی ایران خطاب به امام خامنه ای:
🔸میخواهم دستان شما را پر کنم و پشت شما را محکم تر و علی زمانه را یاری دهیم.
#سربازان_سیدعلی
@sardarr_soleimani
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️اعتراف مقام سابق رژیم صهیونیستی: ما نمیتوانیم ایران قدرتمند را شکست دهیم!
🔺«چاک فریلیچ» معاون سابق امنیت ملی رژیم صهیونیستی و عضو ارشد اندیشکده «هاروارد بلفر»: امیدوارم ایران دست به اقدام نظامی علیه اسرائیل نزند.
🔺ایران آنقدر قدرتمند و پیچیده است، که ما نمیتوانیم آن را شکست دهیم و در مقابله با آن پیروز شویم!
@sardarr_soleimani