#شایدتلنگر
|•🌿🌙•|
•واتساپ آخرین بازدید
ده دقیقه قبل...
•تلگرام آخرین بازدید
بیست دقیقه قبل...
•قرآن آخرین بازدید
رمضان سال گذشته..🙃🖐🏻
•آیا هنوز وقت آن نرسیده است که دلهای مومنان برای خداخشوع کند؟!
@sardarr_soleimani
#شهیدحاج_قاسم
#دل_نوشته
💫ستاره بود...
✨درهمه جای دنیا ژنرالها را از
روی ستاره های روی دوششان
میشناسند. اما سرداران سپاه
اسلام خودشان ستاره اند.
حاج قاسم خودش ستاره بود.
ستاره ای پر فروغ و بی زوال
که می درخشید و راه را نشان
می داد.ستارهای که به گواهی
زخم های نشمرده اش، بارها،
طعم شهادت را چشید:
ستاره ی کهکشان جهاد؛
✨وَبِالنَّجمِ هُم یَهتَدُون...
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج💫🌟✨
یا فاطمه زهرا سلام الله🌺
@sardarr_soleimani
از کی تا حالا شبکه خبر با ادبیات محاوره زیرنویس میکنه 😂
کوری چشم امریکا و اسرائیل؛ کوری چشم ضد انقلاب آلبانی نشین؛ کوری چشم سلطنتطلبها، ان شاء الله کشتی انقلاب به ناخدایی رهبر عزیزمون به ساحل ظهور برسه
چرا این دست شایعات پخش میشه؟ برای سنجش افکار و براورد واکنشها! دشمن در حال رصد افکار عمومی ایران است؛ باید مراقب بود
@sardarr_soleimani
🥀#سالگردشهادت
نگهبان ڪاوارهـ بود
از واجبات هیچ
و
از مستحبات فقط لوطی گرے و معرفت بلد بود:)
نگاهـ امام سر بہ راهشـ ڪرد و راهے جبهہ..
بهش میگن حر انقلاب:)
#شهیدشاهرخضرغام
@sardarr_soleimani
*استوری اینستاگرام فاطمه سلیمانی فرزند شهید حاج قاسم سلیمانی :*
کوچیک که بودم وابستگیم به بابا انقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بود ، میرفتن دفتر کارشون من رو با خودشون میبردن
توی اون دفتر یه اتاق کوچیک بود با یه جا رختی و سجاده و یخچال خیلی کوچک
جلسه های بابا (حاج قاسم) که طولانی میشد به من میگفت برو تو اون اتاق و استراحت کن ، توی یخچال آب و آبمیوه و شکلات تافی بود
از همون تافی ها که پوستشون رنگی رنگی بود و وسطشون شکلات ، ساعت ها توی همون اتاق میشستم تا جلسه بابا تموم بشه و برم پیشش
از توی یخچال چنتا تافی می خوردم و آبمیوه و آب ،
وقتی جلسه بابا تموم میشد سریع با کاغذ و خودکار میومد تو اتاق
میپریدم بغلش منو میشوند روی پاهاش ، میگفت : بابا چیا خوردی ؟ هرچی خوردی بگو تا بنویسم :)
دونه به دونه بهش می گفتم حتی آب معدنی و شکلات ، موقع رفتن دستمو که می گرفت تو راه کاغذ رو به یه نفر میداد و میگفت : بده به حسابداری ، دختر من این چیزا رو استفاده کرد ، بگو پولشو حساب کنن یا از حقوقم کم کنن
اونوقت چجوری ما ۸/۵ میلیارد پول مردم با این کشور که بابام جونشو براشون داد میتونیم از سفره مردم برداریم 💔💔💔 فاطمهسلیمانی
*حٰاجقٰاسِمسُلِیمٰانی*
@sardarr_soleimani
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
?#قسمت_هفدهم ?
چندماه پایانی سال بیشتر در بسیج فعالیت میکردیم. مدیریت کمیته های مختلف را برعهده داشتیم و با همکاری بچه ها جلسه برگزار میکردیم. این میان آقاسید بیشترین کمک را به ما کرد. با این وجود، چیزی مرا آزار میداد. بین بچه های بسیج، توجه آقاسید به من حالت خاصی داشت. انگار سعی میکرد چیزی را در درونش سرکوب کند، سعی میکرد مرا اصلا نگاه نکند و با من روبرو نشود. تازه ۱۵ ساله بودم و میدانستم افرادی درلباس دین و مذهب افراد ساده و کم سن و سالی مثل من را به بازی میگیرند. از این سوءظن متنفر بودم. میترسیدم همه اینها خیال باشد و احساساتم ضرر ببیند. اما خیال نبود. حتی چندنفر از دوستانم این را فهمیده بودند. تلاش کردم مثل آقاسید کمتر با او روبرو شوم. اما هرچه باهم سنگین تر برخورد میکردیم، بیشتر باهم روبرو میشدیم…
#ای_بر_دلم_نشسته_از_تو_کجا_گریزم؟
?ادامه_دارد ?
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_هجدهم ?
وقتی کنارم نشست و به گرمی سلام و علیک کرد، فکر کردم مادر یکی از بچه هاست. با اینکه مسن به نظر میرسید بسیار سرزنده و شیرین بود. نماز که تمام شد و تسبیحاتش را گفت، دستش را به طرفم دراز کرد و گفت: قبول باشه دخترم!
– قبول حق!
-شما کلاس چندمی عزیزم؟
– نهم!
– پس امسال باید رشته تو انتخاب کنی! انتخاب رشته کردی؟
-بله!
– چه رشته ای؟
– معارف اسلامی.
- آفرین. موفق باشی… ولی اصلا بهت نمیاد کلاس نهم باشی. بهت میاد ۱۹-۲۰ سالت باشه!
– لطف دارین!
– شما جوونا دلتون پاکه! مخصوصا خانمی مثل شما! دختر خوب مثل شما این روزا خیلی کمه!
خلاصه ده دقیقه ای از محاسن من و مشکلات جامعه و این مسائل صحبت کرد و بعد التماس دعایی گفت و رفت. تافردا به این فکر میکردم که با من چکار داشت و چرا انقدر قربان صدقه ام میرفت؟ حدود یکی دو هفته بعد جوابم را گرفتم.
اواخر اسفند بود. چون بعد از عید ساعت اذان ظهر بعد از تعطیلی مدرسه بود بعد از عید بساط نماز جماعت هم برچیده میشد و طبعا آقاسید هم داشت از صحبتهایش درطول سال به یک جمع بندی میرسید. یکی از همان روزها، مکبر پشت میکروفون صدایم زد…
?ادامه_دارد?
شایعه بیماری رهبر انقلاب از کجا آمد
🔹داستان تکراری شایعهسازی رسانههای خارجی و ضدانقلاب درباره سلامتی رهبر انقلاب باز هم اتفاق افتاد.
🔹این بار هفتهنامه آمریکایی نیوزویک در حساب توییتری خود، خبر از اوضاع نابسامان جسمی رهبر انقلاب داد!
🔹توهم این رسانه آنقدر بالا گرفت که موضوع انتقال قدرت را هم مطرح کرد!
🔹از صبح امروز تصویری جعلی از زیرنویس شبکه خبر در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد که از جلسه فوری مجلس خبرگان رهبری خبر میداد.
🔹خبرسازیها درباره سلامتی رهبر انقلاب، یکی از اضلاع اصلی جنگ همهجانبه دشمن علیه کشور است؛ هدف آن هم آشفتهکردن افکار عمومی و ایجاد حس بیثباتی در کشور است.
#نفوذ
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ بدترین نوع خیانت از زبان سردار سلیمانی
👌 رفقا حتما ببینید
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
@sardarr_soleimani
25.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مجموعه کمیک موشن شهید حاج قاسم سلیمانی
این قسمت: وقتی ورق برگشت
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @sardarr_soleimani
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🔹پیامبر اکرم(ص): هر كس از غير خدا بِبُرد، خداوند هزينه زندگى او را تأمين میكند و از جايى كه انتظار ندارد، روزیاش میدهد؛ امّا هر كس چشم اميدش به دنيا باشد، خداوند، او را به دنيا وا میگذارد.
#صبح_نو
میلاد توست
و مـــــا باز ؛
ڪبوتر عشقمان را
در آسمـانِ خیـال تو
پــــــرواز می دهیم ؛
سالهاستــ ڪبوتــرمان
جلد مهربـانیت شده است ...
#شهیدمحمودرضابیضایی
#سالـروز_ولادت 💐
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵رمی جمرات در افغانستان❗️
مردم #افغانستان خودروی حامل نظامیان ارتش تروریستی #آمریکا را سنگ باران کردند.
🔹امام خمینی(ره) : آمریکا شیطان بزرگ است.
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌نقطه به نقطه برای ما هدف گذاری شده که ما راه را گم نکنیم...
زادروز #شهید_محمودرضا_بیضایی 💫
#خاکریز_شهدا 🥀🕊
#شهدا_شرمندهایم
@sardarr_soleimani
وقتی بهخاطر محبوبیتش
پیشنهادِ نامزد ریاست جمهوری رو بهش دادن
گفت: من نامزدِ گلولهها و نامزدِ شهادتم..:)
#شهید_قاسمسلیمانی
@sardarr_soleimani
🔺نوبخت:
🔹روحانی مرد صلح و گفتوگوست؛ اما اگر ببیند طرف مقابل دست به شمشیر برده است، شمشیر میکشد!
🔸اگر شرایط ایجاب کند با دنیا دست به یقه میشویم که تاکنون شدهایم، اما در نهایت، هر زد و خوردی باید به انتها برسد!
➕ هرچند در این هفت سال، فحشها و اخمهای جناب روحانی فقط نصیبِ منتقدین داخلی شده است اما بنظر میرسد جناب نوبخت نیز بدش نمیآید تا مشکلات موجود را بیشتر ناشی از سیاستهای نظام جا بزند تا #مدیریت_فشل خودشان؛ آنهم بدون پاسخگویی بابت نتیجهی دیپلماسی لبخند و تعللهای هفت سالهشان!
#همینقدر_وقیح
#جریان_تحریف
#سرطان_اصلاحات
#مهدی_قاسم_زاده
@sardarr_soleimani
⭕️دیشب در ساعاتی که آقای روحانی هفت تا پادشاه خواب دیده ، ابراهیم رییسی تازه نشسته پای حرف بچه های تشکل های دانشجویی!!
فرق است فرق فاحشی از حرف تا عمل،
راه است،راه بیحدی از شعر تا شعار
🔹دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی، روایتی از جلسه روز گذشته دانشجویان با رئیس قوه قضائیه را بازگو و به پاسخ حجت الاسلام و المسلمین رئیسی به حضور احتمالیاش در عرصه رقابتهای انتخاباتی اشاره کرد و گفت:
🔚از ایشان خواستیم درمورد احتمال حضورشان در انتخابات ۱۴۰۰ توضیح دهند که با قدرت گفتند:
❌ "من به چیزی غیر از قوه قضائیه فکر نمیکنم"
#مسئول_انقلابی
#انتخابات_1400
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
⭕️ این مرد پای منافع ملی از جان و مال و آبرو و حیثیتش مایه گذاشت، حتی "گریه" کرد
اما به او خندیدند و به جهنم حواله اش دادند...
@sardarr_soleimani
🔸طرحجدید
شهیدابراهیمهادی❤️
💰هزینهاستفاده:
🔉قرائتدعایفرج
😍بهنیابتازشهید
''بسماللهالرحمنالرحیم''
👤الہےعظمالبلاء...
@sardarr_soleimani
✍️شهید حاج قاسم سلیمانی:
✨✨
شما و ما باید خودمان را وقف اسلام کنیم و بگوییم خدایا در این عمری که به ما دادی، آن را وقف تو می کنم.
#کلام_مقاومت
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 سخنان جالب داریوش ارجمند دربارهی حادثهی ترور اخیر
✍ تخریبچی
@sardarr_soleimani
🔴 توهین یکی از مدافعان حرم به #سردار_سلیمانی در بین سخنرانی ایشان
💠 یکی از روزهایی که نزدیک عملیات سرنوشتساز حلب بود #حاج_قاسم_سلیمانی رزمندگان را جمع کرده بود و برایشان صحبت میکرد. به آنها میگفت سعی کنید روی پای خودتان باشید. تلاش کنید خَلَف صالحی برای پیشینیانتان باشید و... در اثنای صحبتهای حاج قاسم یکی از برادران مدافع حرم که ظاهراً حاج قاسم را نمیشناخت از انتهای جمعیت بلند شد و فریاد زد: حاج آقا تو که این قدر ما را موعظه میکنی خودت گروه چندی؟ ما همه مات مانده بودیم. از شدت تعجب و ناراحتی زبانمان بند آمده بود. تا آمدیم خودمان را جمع و جور کنیم و حرفی بزنیم دیدیم حاج قاسم شروع کرد به جواب دادن: من گروه صفر هستم. گریه میکرد و میگفت: من هنوز لیاقت پیدا نکردم...
📄 روزنامه کیهان، ۲۶ اسفند ۱۳۹۷
✍ #تخریبچی
@sardarr_soleimani
❣
میگفــت
من یک چیزے فهمیـدهام!
خـــــدا شـــــهادت را همیشــه
به آدمهایی داده
که در کار، سختکوش بودهاند...!
(حاج قاســم هم حرفش را تاییـد کرده بود)
خودش هم به این حرف عمل کرد؛
پرکارے و کمخوابی ویژگی اصلیاش بود
و همینطـور شهـــادتش را گرفـت...❣
شهیــد محمودرضا بیضائی
@sardarr_soleimani
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
?#قسمت_نوزدهم ?
– بله؟
– ببین حاج آقا چکارت داره؟
آقاسید روی جانماز نخ نما و کهنه اش نشسته بود و تسبیح میگفت. هوا خیلی گرم نبود اما عرق میریخت. با فاصله پشت سرش نشستم: سلام. کارم داشتید؟
سلام. ببخشید… راستش…
تسبیح فیروزه ای رنگش را در دست میفشرد و انگشتر عقیق را دور دستش می چرخاند. گفتم: اگه کاری دارید بفرمایید!
– عرضم به خدمتتون که…
با دستمال عرق از پیشانی گرفت. سرخ شده بود: خانم صبوری! الان ۶ماهه که من تو این مدرسه امام جماعتم. امسال سال دومی بود که میرفتم مدارس، ولی امسال با سالای قبل خیلی فرق داشت؛ چون بین دانش آموزای۱۴-۱۵ ساله این مدرسه یه دانش آموزی بود که خیلی بزرگتر بود، بزرگتر فکر میکرد. من وقتی اومدم اینجا میخواستم یه چیزی به بچه ها یاد بدم ولی شما خیلی چیزا به من یاد دادید.
مکث کرد، آب دهانش را به سختی قورت داد و با لکنت گفت: روز قبل از اومدن اینجا رفتم سر مزار شهید تورجی زاده و ازشون حاجت خواستم، فرداش شما رو دیدم…
صدایش را صاف کرد و گفت: اینه که اگه… اجازه بدید… بنده با خانواده…بیایم خدمتتون…
مغزم داغ کرد.از عصبانیت می خندیدم! صدایم را بالا بردم و گفتم: شما درباره من چی فکر کردید؟ مگه من چند سالمه؟ اصلاً به چه حقی این حرفا رو اونم توی مدرسه به من میزنید؟ الان مثلاً انتظار دارید برم به پدرم چی بگم؟
– من…من واقعا قصد بدی ندارم! میخوام طبق سنت ها عمل کنم!
– شما رو نمیدونم ولی تو خانواده من ازدواج تو سن پایین رسم نیست!
– من حاضرم تا هر وقت شما بخواین صبر کنم!
بلند شدم و گفتم: آقای محترم! اولا من خانواده دارم، دوما اگه کاری دارید به پدرم بگید.
راه افتادم که بروم. صدای آقاسید را میشنیدم: خانم صبوری! یه لحظه…لطفا…
?ادامه_دارد?
🍃🌹
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_بیستم ?
تازه فهمیدم آن خانم مادر آقاسید بوده! تمام راه از مدرسه تا خانه را به آقاسید فکر میکردم. نمیخواستم خودم را گول بزنم؛ سید آدم بدی نبود. درواقع دوستش داشتم، اما این علاقه را جدی نمیگرفتم. باورم نمیشد دوطرفه باشد. فقط از یک چیز عصبانی بودم؛ اینکه آقاسید در مدرسه و از خودم خواستگاری کرده و سنم را نادیده گرفته بود. باخودم میگفتم: پسره نادون! الان برم به بابام بگم تو مدرسه ازم خواستگاری کردن؟! اونم کی؟ امام جماعت مدرسه؟ اصلا برای چی یه طلبه کم سن و سال فرستادن؟ باید یه پیرمرد میفرستادن که متاهل باشه! اصلا نکنه زن داره؟ …
با این حال هربار به خودم نهیب میزدم که اگر قصد دیگری غیر از ازدواج رسمی داشت که مادرش را نمی فرستاد! دوستش داشتم… لعنت به این احساس… ناخودآگاه گریه ام گرفت. به عکس شهید تورجی زاده که به دیوار اتاقم زده بودم نگاه کردم و گفتم: آقا محمدرضا! شما خودت منو آوردی تو این راه… خودت چادریم کردی… حالا هم سید رو سر راه من گذاشتی. آخه یعنی چی؟ من با این سن کم؟ مامان بابام چی میگن؟ مردم چی میگن؟ نکنه دروغ میگه؟ چکار کنم؟ این خیلی احمقانه ست…
خوابم برد. قضیه را به هیچکس نگفتم. تصمیم گرفتم تمامش کنم. فردای آن روز نماز جماعت نرفتم؛ زنگ که خورد رفتم پایین که نمازم را بخوانم. دیدم آقاسید هنوز در نمازخانه است. بی توجه به او سجاده را پهن کردم و دستهایم را بالا بردم: الله اکبر…
?ادامه_دارد?
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃ای یاری دهنده مظلومان...
📲فیلم کمتر دیده شده از ابراز علاقه طلبه آفریقایی به رهبر معظّم انقلاب در دیدار سال های گذشته
@sardarr_soleimani