🔺نوبخت:
🔹روحانی مرد صلح و گفتوگوست؛ اما اگر ببیند طرف مقابل دست به شمشیر برده است، شمشیر میکشد!
🔸اگر شرایط ایجاب کند با دنیا دست به یقه میشویم که تاکنون شدهایم، اما در نهایت، هر زد و خوردی باید به انتها برسد!
➕ هرچند در این هفت سال، فحشها و اخمهای جناب روحانی فقط نصیبِ منتقدین داخلی شده است اما بنظر میرسد جناب نوبخت نیز بدش نمیآید تا مشکلات موجود را بیشتر ناشی از سیاستهای نظام جا بزند تا #مدیریت_فشل خودشان؛ آنهم بدون پاسخگویی بابت نتیجهی دیپلماسی لبخند و تعللهای هفت سالهشان!
#همینقدر_وقیح
#جریان_تحریف
#سرطان_اصلاحات
#مهدی_قاسم_زاده
@sardarr_soleimani
⭕️دیشب در ساعاتی که آقای روحانی هفت تا پادشاه خواب دیده ، ابراهیم رییسی تازه نشسته پای حرف بچه های تشکل های دانشجویی!!
فرق است فرق فاحشی از حرف تا عمل،
راه است،راه بیحدی از شعر تا شعار
🔹دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی، روایتی از جلسه روز گذشته دانشجویان با رئیس قوه قضائیه را بازگو و به پاسخ حجت الاسلام و المسلمین رئیسی به حضور احتمالیاش در عرصه رقابتهای انتخاباتی اشاره کرد و گفت:
🔚از ایشان خواستیم درمورد احتمال حضورشان در انتخابات ۱۴۰۰ توضیح دهند که با قدرت گفتند:
❌ "من به چیزی غیر از قوه قضائیه فکر نمیکنم"
#مسئول_انقلابی
#انتخابات_1400
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
⭕️ این مرد پای منافع ملی از جان و مال و آبرو و حیثیتش مایه گذاشت، حتی "گریه" کرد
اما به او خندیدند و به جهنم حواله اش دادند...
@sardarr_soleimani
🔸طرحجدید
شهیدابراهیمهادی❤️
💰هزینهاستفاده:
🔉قرائتدعایفرج
😍بهنیابتازشهید
''بسماللهالرحمنالرحیم''
👤الہےعظمالبلاء...
@sardarr_soleimani
✍️شهید حاج قاسم سلیمانی:
✨✨
شما و ما باید خودمان را وقف اسلام کنیم و بگوییم خدایا در این عمری که به ما دادی، آن را وقف تو می کنم.
#کلام_مقاومت
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 سخنان جالب داریوش ارجمند دربارهی حادثهی ترور اخیر
✍ تخریبچی
@sardarr_soleimani
🔴 توهین یکی از مدافعان حرم به #سردار_سلیمانی در بین سخنرانی ایشان
💠 یکی از روزهایی که نزدیک عملیات سرنوشتساز حلب بود #حاج_قاسم_سلیمانی رزمندگان را جمع کرده بود و برایشان صحبت میکرد. به آنها میگفت سعی کنید روی پای خودتان باشید. تلاش کنید خَلَف صالحی برای پیشینیانتان باشید و... در اثنای صحبتهای حاج قاسم یکی از برادران مدافع حرم که ظاهراً حاج قاسم را نمیشناخت از انتهای جمعیت بلند شد و فریاد زد: حاج آقا تو که این قدر ما را موعظه میکنی خودت گروه چندی؟ ما همه مات مانده بودیم. از شدت تعجب و ناراحتی زبانمان بند آمده بود. تا آمدیم خودمان را جمع و جور کنیم و حرفی بزنیم دیدیم حاج قاسم شروع کرد به جواب دادن: من گروه صفر هستم. گریه میکرد و میگفت: من هنوز لیاقت پیدا نکردم...
📄 روزنامه کیهان، ۲۶ اسفند ۱۳۹۷
✍ #تخریبچی
@sardarr_soleimani
❣
میگفــت
من یک چیزے فهمیـدهام!
خـــــدا شـــــهادت را همیشــه
به آدمهایی داده
که در کار، سختکوش بودهاند...!
(حاج قاســم هم حرفش را تاییـد کرده بود)
خودش هم به این حرف عمل کرد؛
پرکارے و کمخوابی ویژگی اصلیاش بود
و همینطـور شهـــادتش را گرفـت...❣
شهیــد محمودرضا بیضائی
@sardarr_soleimani
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
?#قسمت_نوزدهم ?
– بله؟
– ببین حاج آقا چکارت داره؟
آقاسید روی جانماز نخ نما و کهنه اش نشسته بود و تسبیح میگفت. هوا خیلی گرم نبود اما عرق میریخت. با فاصله پشت سرش نشستم: سلام. کارم داشتید؟
سلام. ببخشید… راستش…
تسبیح فیروزه ای رنگش را در دست میفشرد و انگشتر عقیق را دور دستش می چرخاند. گفتم: اگه کاری دارید بفرمایید!
– عرضم به خدمتتون که…
با دستمال عرق از پیشانی گرفت. سرخ شده بود: خانم صبوری! الان ۶ماهه که من تو این مدرسه امام جماعتم. امسال سال دومی بود که میرفتم مدارس، ولی امسال با سالای قبل خیلی فرق داشت؛ چون بین دانش آموزای۱۴-۱۵ ساله این مدرسه یه دانش آموزی بود که خیلی بزرگتر بود، بزرگتر فکر میکرد. من وقتی اومدم اینجا میخواستم یه چیزی به بچه ها یاد بدم ولی شما خیلی چیزا به من یاد دادید.
مکث کرد، آب دهانش را به سختی قورت داد و با لکنت گفت: روز قبل از اومدن اینجا رفتم سر مزار شهید تورجی زاده و ازشون حاجت خواستم، فرداش شما رو دیدم…
صدایش را صاف کرد و گفت: اینه که اگه… اجازه بدید… بنده با خانواده…بیایم خدمتتون…
مغزم داغ کرد.از عصبانیت می خندیدم! صدایم را بالا بردم و گفتم: شما درباره من چی فکر کردید؟ مگه من چند سالمه؟ اصلاً به چه حقی این حرفا رو اونم توی مدرسه به من میزنید؟ الان مثلاً انتظار دارید برم به پدرم چی بگم؟
– من…من واقعا قصد بدی ندارم! میخوام طبق سنت ها عمل کنم!
– شما رو نمیدونم ولی تو خانواده من ازدواج تو سن پایین رسم نیست!
– من حاضرم تا هر وقت شما بخواین صبر کنم!
بلند شدم و گفتم: آقای محترم! اولا من خانواده دارم، دوما اگه کاری دارید به پدرم بگید.
راه افتادم که بروم. صدای آقاسید را میشنیدم: خانم صبوری! یه لحظه…لطفا…
?ادامه_دارد?
🍃🌹
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_بیستم ?
تازه فهمیدم آن خانم مادر آقاسید بوده! تمام راه از مدرسه تا خانه را به آقاسید فکر میکردم. نمیخواستم خودم را گول بزنم؛ سید آدم بدی نبود. درواقع دوستش داشتم، اما این علاقه را جدی نمیگرفتم. باورم نمیشد دوطرفه باشد. فقط از یک چیز عصبانی بودم؛ اینکه آقاسید در مدرسه و از خودم خواستگاری کرده و سنم را نادیده گرفته بود. باخودم میگفتم: پسره نادون! الان برم به بابام بگم تو مدرسه ازم خواستگاری کردن؟! اونم کی؟ امام جماعت مدرسه؟ اصلا برای چی یه طلبه کم سن و سال فرستادن؟ باید یه پیرمرد میفرستادن که متاهل باشه! اصلا نکنه زن داره؟ …
با این حال هربار به خودم نهیب میزدم که اگر قصد دیگری غیر از ازدواج رسمی داشت که مادرش را نمی فرستاد! دوستش داشتم… لعنت به این احساس… ناخودآگاه گریه ام گرفت. به عکس شهید تورجی زاده که به دیوار اتاقم زده بودم نگاه کردم و گفتم: آقا محمدرضا! شما خودت منو آوردی تو این راه… خودت چادریم کردی… حالا هم سید رو سر راه من گذاشتی. آخه یعنی چی؟ من با این سن کم؟ مامان بابام چی میگن؟ مردم چی میگن؟ نکنه دروغ میگه؟ چکار کنم؟ این خیلی احمقانه ست…
خوابم برد. قضیه را به هیچکس نگفتم. تصمیم گرفتم تمامش کنم. فردای آن روز نماز جماعت نرفتم؛ زنگ که خورد رفتم پایین که نمازم را بخوانم. دیدم آقاسید هنوز در نمازخانه است. بی توجه به او سجاده را پهن کردم و دستهایم را بالا بردم: الله اکبر…
?ادامه_دارد?
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃ای یاری دهنده مظلومان...
📲فیلم کمتر دیده شده از ابراز علاقه طلبه آفریقایی به رهبر معظّم انقلاب در دیدار سال های گذشته
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
از شوق بوی دوست به وقت نماز صبح
محراب خود به جانب باد صبا کنم.
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی بزنید چند ها
میخورید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️حضور فرمانده نیروی هوافضای سپاه بر مزار سردار دلها
سردار حاجی زاده:
«آمریکاییها، تا زمانیکه توی این منطقه هستند، نکبت و خواری و ذلت و ناامنی و بدبختی توی منطقه است،
اینها سرطان اند...باید بروند!»
#انتقام_سخت
#ترور
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور گروه مستند ساز شبکهی العالم در گلزار شهدای کرمان
🎥 ضبط ویژہ برنامه سالگرد شهادت حاج قاسم
@sardarr_soleimani
🏴انا لله و انا الیه راجعون🏴
بدین وسیله رحلت عالم مجاهد و انقلابی آیتالله یزدی را به محضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و امام خامنه ای (مدظله العالی) و همه امت حزب الله تسلیت عرض می کنیم.
صراحت لهجه، دوری از محافظه کاری و دفاع به هنگام از انقلاب و ولایت فقیه از شاخصههای این عالم ربانی بود.
آیت الله یزدی در مقاطع مختلف بدون اعتنا به فضاسازی های رسانه ای و جنگ روانیِ جریان تزویر، تمام قد علیه اشرافیت و جریان غرب گرا و محافظهکاران می ایستاد.
روشنگری و افشاگری علیه فتنه گران در سال ۸۸ و به خصوص روشنگری در مقابل جریان رفسنجانی و کارگزاران که آیتالله یزدی سنگری در برابر این جریان به حساب می آمد.
روشنگری ارزشمند این بزرگوار در سال ۹۸، مقابل آملی لاریجانی و علی لاریجانی که در آن روزها کمکی مشهود و ارزشمند به ولایت فقیه و انقلاب به شمار میآمد ؛ از جمله خدمات ایشان در زندگی پر برکت و در دوران مبارزه بود.
ویژگی هایی که این بزرگوار داشت متاسفانه در میان حوزویان مسئول بهخصوص تاثیرگذاران، به ندرت یافت می شود.
امیدواریم نسل جوان و انقلابی راه امسال آیتالله یزدی را در پیش بگیرند نه اینکه مانند بسیاری از حاضران در خبرگان و بیت داران قم، مصالح شخصی خود را بر انقلاب مقدم بدارند.
شادی روح این عالم مجاهد فاتحه با صلوات
#دوران_محافظه_کاران
#عالم_مجاهد
#علیه_رفسنجانی
#سرباز_ولایت
#علیه_لاریجانیسم
@sardarr_soleimani
☑️«کمال» واقعی «ماجرای نیمروز» و «خانه امن» کیست؟
در بخشی از سریال "خانه امن" بر قاب دیوار اتاق عملیات عکس یک شهید رخنمایی میکند، شهیدی که در حوزه امنیت کشور نقشی بسزا داشته است، او را بشناسید...
#خانه_امن
@sardarr_soleimani
سردار شهید سلیمانی
این تصاویر متعلق است به شهید «علی کمالی» (معروف به کمال) یکی از سربازان گمنام امام زمان"عج" که در راه امنیت کشور به شهادت رسید.
شهید کمالی متولد اصفهان، از نیروهای موثر اطلاعات سپاه و هسته موسس تیمهای عملیات وزارت اطلاعات بود.
در سال ۱۳۵۸ به عضویت رسمی سپاه درآمد. وی ابتدا در واحد عملیات نقشآفرینی میکرد، اما به سبب تیزهوشی و درایت و صلابتی که از خود نشان داد، جذب واحد ۳ یا همان واحد اطلاعات سپاه شد.
او در دهه ۶۰ و در اوج روزهاییکه گروهک منافقین با عملیات خرابکارانه سعی در ناامن کردن فضای کشور داشتند، حضوری چشمگیر در طراحی و اجرای عملیاتها علیه این گروهک معاند داشت؛ عملیاتهایی که در نهایت منجر به شناسایی و متلاشی شدن بسیاری از خانههای تیمی منافقین و در نهایت برقراری امنیت شد.
شناسایی محل استقرار موسی خیابانی یکی از سرکردگان منافقین و به هلاکت رساندن او از جمله عملیات مهمی است که شهید کمال در طراحی و اجرای آن حضور داشت.
شخصیت «کمال» با بازی هادی حجازیفر در مجموعه فیلمهای «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمدحسین مهدویان با الهام از این شهید بزرگوار طراحی شده است.
دستاندرکاران سریال «خانه امن» نیز به منظور ادای احترام به این شهید والا مقام، ضمن به تصویر کشیدن تصویری از قاب عکس او در اتاق عملیات، نام شخصیت اصلی سریال با بازی حمید رضا پگاه را هم مزین به نام ایشان کردهاند.
کمال ماجرای نیمروز و کمال خانه امن ادای دینی به این شهید بزرگوار است که در اسفندماه ۱۳۶۶ در منطقه شاخ شمیران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
یادش گرامی و راهش پررهرو ...
#شهید_علی_کمالی
#سربازان_گمنام
#خانه_امن
@sardarr_soleimani
🖤۱:۲۰❤️
از قدیم گفته اند:
"خاک سرد است ؛
وقتی آن هایی را که خیلی دوستشان دارید از دست بدهید،
کم کم آرام می شوید! "
ماه ها از رفتنت می گذرد..
از آن سحرگاهی که با شنیدن خبر شهادتت،
بغضی سنگین بر دیواره گلویمان چنگ انداخت و حس تلخ یتیمی،پیکر لرزانمان را در آغوش فشرد.
داغ رفتنت هنوز تازه است حاج قاسم!
این داغ، روی سینه مان سنگینی می کند.😔
خاکِ تو سرد نیست!
گرمِ گرم است...❣
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔴 @sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محشر کبرا به پا کرده است آن #ذبح عظیم‼️
#قاسم_سلیمانی
#ابومهدی_المهندس
#فخری_زاده
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸۲۴ روز مانده تا سالروز شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی
🍃جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی میکند. بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد. مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها، شما را دچار تفرقه نکند.
❣همسفر با شهدا❣
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آرزوی جالب پیرزن همسایه حاج قاسم
🆔 @sardarr_soleimani
#بســـــم_اللهّ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_بیست_یکم ?
…نمازم که تمام شد، دیدم یک کاغذ تاشده روی جانمازم است. پشت سرم را نگاه کردم، آقاسید دم در ایستاده و سرش را پایین انداخته بود.فهمید نمازم تمام شده، گفت: هرچی باید میگفتم رو تو اون نامه گفتم. شاید از اولم باید همین کار رو میکردم. الان هم عازم مشهد هستم. حلال بفرمایید. یاعلی.
صدای قدمهایش را شمردم. به بالای پله ها که رسید زدم زیر گریه. نمیدانم چرا؟ نامه را برداشتم و باز کردم:
بسم رب المهدی
خانم صبوری باور کنید من آنچه شما فکر میکنید نیستم. شما اولین و آخرین کسی بودید که به او علاقه داشتم. نه بخاطر ظاهر، که بخاطر اندیشه و ایمان و قلب پاکتان. بله شهید تورجی زاده شما را به من معرفی کرد چون مدتی بود مادرم بحث ازدواج را مطرح میکردند و دوست داشتم شهدا کمکم کنند. خودم هم باورم نمیشد شهدا یک دختر کم سن و سال را معرفی کنند. گرچه میدانم شما از شناسنامه تان بزرگترید…
نامه را بستم. آقاسید باید به من حق میداد. نمیخواستم با احساسات نوجوانی تصمیم بگیرم. از آن گذشته حتما خانواده ام قبول نمیکردند. چیزی که اومیخواست ناممکن بود. اما…. سید خوب بود، با ایمان بود، عفیف بود… من هنوز آماده نبودم….
از آن روز به بعد دیگر حتی اسمش راهم نیاوردم. نامه را هم لای قرآن جیبی ام گذاشتم. اما نتوانستم فراموشش کنم. سعی میکردم به یادش نباشم اما نمیشد…
#عشق_مثل_آب_ماهی_یا_هوای_آدم_است
#میتوان_ای_دوست_بی_آب_و_هوا_یک_عمر_زیست؟
?ادامه_دارد?
🍃🌹
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_بیست_دوم ?
آخرین امتحان که تمام شد، از دانشگاه بیرون زدم. خیلی وقت بود منتظر چنین فرصتی بودم. سوار اتوبوس شدم؛ به طرف گلستان شهدا. یادش بخیر! ۵سال پیش من و زهرا سوار همین اتوبوس ها به گلستان شهدا میرفتیم و آن روز بود که طیبه متولد شد. درفککر گذشته بودم که یاد آقاسید افتادم.
اتوبوس جلوی در گلستان ایستاد. با پل هوایی از خیابان رد شدم. وقتی رسیدم به در گلستان شهدا هول عجیبی در دلم افتاد. یاد روز اولی افتادم که آمدم اینجا… همان بدو ورود شروع کردم به گریه کردن. همان احساس روز اول را داشتم؛ کسی مرا صدا میزد. زیارتنامه شهدا را خواندم و یکراست رفتم سراغ دوست شهیدم – شهید تورجی زاده-. چون وسط هفته بودیم گلستان خیلی شلوغ نبود اما مثل همیشه آقا محمدرضا مشتری داشت! برای اینکه بتوانی کنار شهید تورجی زاده یک خلوت حسابی بکنی باید صبح خیلی زود وسط هفته بیایی. ده دقیقه ای کنار مزار نشستم و بعد بلند شدم به بقیه شهدا سربزنم. رسیدم به قطعه مدافعان حرم. دلشوره رهایم نمیکرد. برای شهید خیزاب فاتحه ای خواندم و مثل همیشه ام نشستم کنار مزار یکی از شهدای فاطمیون. قلبم تند می زد. درحال و هوای خودم بودم که متوجه شدم مردی وارد قطعه شد. کمی خودم را جمع کردم. نشست روبروی شهید کنار من. پنج دقیقه ای که گذشت، خواستم بروم. درحالیکه در کیفم دنبال دستمال می گشتم تا اشک هایم را پاک کنم، او هم بلند شد. یک لحظه قلبم ایستاد؛ سید روبرویم ایستاده بود! سخت بود بدون لباس روحانیت بشناسمش. اما او مرا زودتر شناخت. چند ثانیه هردو مبهوت به هم نگاه میکردیم. سید با تعجب گفت: خ… خانم… صبوری…!
?ادامه_دارد?