✅ #انسانهای_نالایق
🔰جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به شما نشان دهم؟
👈اصحاب: بلی یا رسول الله!
💦حضرت فرمودند:
1⃣ #کسل_ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
2⃣ #دزدترین انسان کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده می شود.
3⃣ #بخیل_ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند.
4⃣ #ظالم_ترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
5⃣ و #عاجزترین انسان کسی است که از دعا درمانده باشد.
📚داستان های بحارالانوار جلد ۹
#ماه_رجب
#حاج_قاسم
#فضای_مجازی
🆔@sardarr_soleimani
﷽
🍃🌼 در محضراهل بیت علیهم السلام
💦امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
🌷إِلَهِی کَفَى لِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً
وَ کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّا
✨ خـداى مـن
مرا همين عزت بس
که بنده تو باشم
و همين سربلندىام بس
که تو پروردگار من باشى
📚خصال شیخ صدوق، ج۲، ص ۴۲۰
🤲 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🤲
#ماه_رجب
#حاج_قاسم
🆔@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_تصویری
✅ کی گفته نباید #غیبت_مسئولین را
کرد⁉️
👌گاهی باید #فساد این مسئولین را هَوار کشید.!!!
📗#نهج_البلاغه
✨ای پسر حنیف ، به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره ، تو را به مهمانی خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند، و کاسه های پر از غذا پی در پی جلوی تو نهادند گمان نمی کردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند ،اندیشه کن در کجایی؟ و بر سر کدام سفره می خوری؟
📘#نامه_45
🔰حاج آقا #قرائتی 🎤
#ماه_رجب
#حاج_قاسم
🆔@sardarr_soleimani
#سخن_ناب✨🧡
جوونا-جوونا-جوونا
مواظبدینتونباشید|••🌱
خشتاولگرنهدمعمارکج'
تاثریامیروددیوارکج
فلذا:
ازالانهررفتاریانجامبدیدهمونجور
شکلمیگیرید..
پسمواظب #رفتارتونباشید🌿
وقتتونوالکیتومجازیِکوفتی:)
هدرندید..
جوونییهنعمتبزرگه.
ازخودتونبرایخدامایهبذارید.
همهکآربرایخدابکنید:)💛
ازخودتونسربازمولآدرستکنید😎☝️🏼
ـــــــــــــــــــــــــــ🌸✨ـــــــــــــــــــــــــ
@sardarr_soleimani
هدایت شده از مطالب گوشی
_اینجآپآٺوقہجوونهاۍسیاسیہ🌱😎↓
https://eitaa.com/joinchat/2761883672C271bdb21f6
+مۍخواۍھمیشہجلودآࢪبحثهاۍسیاسۍباشۍ؟😎💪
•{_شدھیہنفࢪبࢪعلیہاعٺقاداٺٺحرفبزنہولۍ نٺونۍجوابشوبدۍ؟_}•
پسبیآٺواینکانآلٺآ اسٺآدبشۍ↓
↓^→^↑🌿😌'
https://eitaa.com/joinchat/2761883672C271bdb21f6
🔗•°•🌸•°√°
_وآۍ،وآۍ،دآࢪمدیـوونہمیشم...😎💪
+چࢪآ؟؟؟
_بہخاطࢪپسٺهآۍاینکانآل🌱😎↓
https://eitaa.com/joinchat/2761883672C271bdb21f6
🖇••اصلاپسٺھآشآدمودیـوونہمیکنہ••
بہجرئٺمیٺونمبگمبهٺریـنکانآلایٺآسـت
★꧁᭄𖣐༅
_ |•°°•🦋🌻🌿 ^_^↓
https://eitaa.com/joinchat/2761883672C271bdb21f6
🖇••امآنازپسـتهآیمذهبیِاینکانال؛😎💪اصلاآدمـودیوونہمیکنـہ.↓
🔗•°•🌸•°√°
https://eitaa.com/joinchat/2761883672C271bdb21f6
↓^→^↑🌿😌'
☘️فقط3نفرعضوبشہ،تمومہ⇩
https://eitaa.com/joinchat/2761883672C271bdb21f6
💛عضونشینپشیمونمیشینآ⇧
✠﷽✠
♥️📌
#رمـــــان📖❥
* #ناحلـــه🌺
#قسمت_بیستم_و_ششم
#پارت_اول
با بابا و ریحانه نشستیم تو ماشین
داداش علی و زن داداشم تو ماشین خودشون نشستن
به محض وارد شدن به ماشین تلفنم زنگ خورد از تهران بود .
خیلی زود جواب دادم .
_جانم بفرمایید
یکی از بچه های سپاه بود .
+سلام اقا محمد.
واسه تفحص اسمتونو خط بزنم؟
_عههههه چراااا نهههه!!!!
+ خو کجایی تو پ برادر من .
بچه ها فردا عازمن
تو ن تلفنتو جواب میدی ن فرمتو اوردی .
اضطراب گرفتم...
نکنه این دفعه هم جا بمونم .
_باشه باشه خودمو میرسونم فعلا خداحافظ.
رو کردم سمت بابا و ریحانه .
_من باید برم خیلی شرمنده
بابا خیلی جدی پرسید
+کجا؟
_تهران
ریحانه با اخم نگام کرد
+الان ؟نصف شب؟چه کار واجبی داری؟
کجا باید بری؟
_باید زود برسم تهران
.فردا صبح بچه ها عازممیشن جنوب برا تفحص.
منم باید برم حتما .
شما با علی اینا برین بیرون شام بخورین .
ریحانه از ماشینم پیاده شد و محکم درو کوبید
+برو بینم بابا .
همیشه همینی!
از رفتارش خیلی ناراحت شدم به روش
نیاوردم
پاشدم درو واسه بابا هم باز کردم تا پیاده شه محکم بغلش کردمو بهش گفتم ک مراقب خودش باشه .
خیلی سریع رفتم بالا و وسایلامو جمع کردم و گذاشتم تو ماشین.
یه مقدار پولم برا ریحانه گذاشتم لای قرآنش.
از علی و زنداداشم عذر خواهی کردم و براشون توضیح دادم که قضیه چیه.
بعدشم سریع نشستم تو ماشینو گازشو گرفتم سمت تهران .
از ضبط یه مداحی پلی کردمو صداشو خیلی زیاد کردم تا خوابم نبره و یه کله روندم تا خودِ تهران
تقریبا نزدیک ساعتای ۳ خسته و کوفته رسیدم خونه .
کلید انداختم و درو وا کردم .
بدون اینکه لباسمو در آرَم دراز کشیدم.
به ثانیه نکشید که خوابم برد.
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم تقریبا ساعت ۷ بود . با عجله به دست و صورتم آب زدم .
سریع از تو کشو لباس فرم سپاه و لباس چیریکیمو در اوردمو گذاشتم تو ساک
یه سری لباس راحتی و چفیه و مسواک و خمیر دندون و حوله هم برداشتم .
خیلی گرسنم بود ولی
بیخیال شدم و خیلی تند رفتم سمت ماشین و تا سپاه روندم
همه ی عضلات گردنم گرفته بود از رانندگیِ زیاد.
طی ۴۸ ساعت دوبار این مسافت طویل و پر ترافیک و طی کرده بودم .
تو راه همش چرت میزدم و با صدای بوق ماشینا میپریدم .
خدا خواهی بود تصادف نکردم*
* _ #نویسنده✍
# #غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل
#سرباز_سردار